1. عدم اظهار ناتوانی خود.

تجدید جسمی

تعریف مفهومی

منظور از این شخص رفتاری در تحقیق حاضر آن دسته از رفتارهای فرد می‌باشد که در ارتباط با اختصاص زمانی مشخص به استراحت ( و خواب ) در حد کافی، به منظور تجدید قوای فیزیکی و آمادگی برای کار و فعالیت بیشتر است.(رضایی زاده ، ۱۳۸۵، ص ۶۵)

تعریف عملیاتی

این شاخص در پژوهش حاضر شامل رفتارهای زیر است:

    1. اختصاص زمانی مشخص و در حد کافی به استراحت ( و خواب ) در شب از طریق تنظیم چرخه ی خواب و بیداری خود؛

  1. استراحت و تجدید قوای فیزیکی در حد کافی در طول روز.

۴-۲-۲ مفهوم مدیریت برخود از دیدگاه اندیشمندان مدیریت

صاحب نظران مختلف در زمینه ی تعریف مدیریت بر خود چها رویکرد را مورد توجه قرار داده‌اند.

۱-۴-۲-۲رویکرد برون گرایی ( رفتار گرایی )

برخی اندیشمندان همچون لوتانز، استیرز، رابینز، داگلاس، جوکیوس، اسکلندر وایروین، بین و کاسکیو، تحت عناوینی همچون خود مدیریتی رفتاری و کنترل رفتار خود، بر رفتار تمرکز کرده و با ارائه استراتژی ها و راه کارهای مختلفی، در صدد کنترل و اعمال تغییرات در رفتار خود در راستای اهداف مورد نظر می‌باشند. از دیدگاه این دسته از صاحب نظران، مدیریت بر خود به معنای کنترل رفتار خود و ایجاد تغییر در آن است.

    1. مدیریت رفتار خود ( کنترل خود ) به مفهوم تنظیم تعمدی محر کات، فرآیندهای پنهانی ( شناختی ) و عواقب پاسخ توسط مدیر برای نیل به نتایج رفتاری از پیش تعیین شده می‌باشد.

    1. خود مدیریتی رفتاری عبارت است از فرایند تعدیل رفتار خود از طریق نشانه های مدیریتی سیستماتیک، فرآیندهای شناختی و پیامدهای اقتضایی. به بیان دیگر، خود مدیریتی رفتاری یک رویکرد برای یاد گیری و تغییر رفتار است که بر خود فرد تأکید دارد که از خلاقیت و ابتکار خود برای کنترل فرایند تغییر استفاده نماید. در اینجا تأکید بر رفتار است نه نگرش ها، ارزش ها یا شخصیت. در خود مدیریتی رفتاری تأکید ویژه ای بر فرآیندهای شناختی – متأثر از تئوری یادگیری اجتماعی – وجود دارد.

    1. خود رهبری مجموعه ای از فرایند هاست که از طریق آن افراد رفتار خود را کنترل می‌کنند.

    1. مدیریت بر خود به معنای استفاده از مفاهیم یادگیری به منظور مدیریت رفتار خود درراستای کاهش نیاز به کنترل مدیریتی می‌باشد. مدیریت بر خود مستلزم مهارت یافتن – به طور حساب شده – در محرکات، فرآیندهای درونی و پاسخ ها برای دست یابی به نتایج رفتاری شخصی می‌باشد. فرآیندهای اساسی شامل مشاهده ی رفتار خود، مقایسه ی رفتار با استاندارد – می‌باشد.

    1. کنترل رفتار خود، مستلزم انتظار مثبت از خود می‌باشد.

    1. مدیریت بر خود به مفهوم برنامه ریزی، سامان دهی، هدایت و کنترل تلاش ها و منابع خود می‌باشد. استفاده مؤثر از زمان – برای پرداختن به پروژه ها بر اساس اولویت بندی و فعالیت های مدیریتی – در راستای مدیریت برخود از اهمیت ویژه ای برخوردار است. یعنی چنانچه یک مدیر اجرایی اهمیت وظایف خود را ارزیابی کرده و فعالیت های خود را بر این اساس طبقه بندی نموده و کارهای روزانه ی خود را بر این مبنا چک کند او مدیریت بر خود را توسعه و بهبود بخشیده است.

  1. مدیریت برخود شامل چگونگی تعیین اهداف خویش، تخصیص زمان، نظارت بر پیشرفت خود و چگونگی ارتباط با دیگران می‌باشد. به منظور کاربرد این امور در سطح وسیع تر مدیر باید خود مدیریتی را در متن وسیع تر یک برنامه ی زندگی ببیند. این برنامه ی زندگی شبیه طرح کسب و کار برای یک شرکت است زیرا با اهداف ( رسالت ) شروع شده و مسیری را به سوی تحقق این اهداف تعیین می‌کند.

مدیریت برخود علاوه بر تهیه ی برنامه ی زندگی مستلزم (( خود آگاهی )) – شناخت سبک مورد علاقه ی خود و نقاط قوت و ضعف خود – از طریق خود ارزیابی و همچنین ((مدیریت زمان )) از طریق تعیین اولویت های کاری و همچنین پرداختن به اولویت های دشوار – کارهای سختی که مدیران از آن فراری هستند – از طریق ایجاد اولویت و تهیه ی یک چهارچوب عملکرد و همچنین (( مدیریت رئیس خود)) – از طریق کسب دانش ‌در مورد سبک ها، برنامه های کاری و ارتباطات – می‌باشد.

  1. مدیریت برخود رویکردی نو برای حفاظت از رفتارهای جدیداًَ آموخته شده می‌باشد هر چند که ابتدا در زمینه ی رفتارهای آموخته شده توسعه داده شد.(رضایی ، ۱۳۸۵، ص ۵۰-۵۲)

۲-۴-۲-۲رویکرد درون گرایی ( ابعاد نامشهود )

برخی اندیشمندان همچون دین تی، رابینز، گردن، بنیس، ریگل، جکسون، و اسلوکم بر ابعاد نامشهود انسان – همچون احساسات و ارزش ها – تمرکز کرده‌اند. این دسته از صاحب نظران تحت عناوینی همچون مدیریت برخود و خود رهبری مباحث خویش را ارائه نموده اند. بر اساس این رویکرد، مدیریت بر خود به معنای شناخت و استفاده مؤثر از ابعاد نامشهود خود به منظور تحقق اهداف می‌باشد.

  1. توانایی‌ها شخصی مدیران شامل توانایی شناختی – کسب مقادیر زیاد اطلاعات و تفکر ‌در مورد موضوعات – توانایی رشد – توانایی فهم احساسات و ارزش های خود و استفاده ی مؤثر از احساسات خود به منظور مدیریت برخود و دیگران – توانایی بهبود – توانایی فهم محدودیت های خود – ایجاد بازخورد و ایجاد چالش های جدید یادگیری و بهبود – می‌باشد.

لذا مدیریت بر خود در حوزه ی توانایی رشد بوده و مستلزم استفاده ی مؤثر از احساسات خود می‌باشد.

  1. خود مدیریتی یکی از ابعاد پنج گانه ی هوش عاطفی بوده و به معنای (( توانایی مدیریت احساسات و محرکات خود می‌باشد.

هوش عاطفی به معنای طبقه بندی مهارت های غیر شناختی و توانایی هایی است که بر توانایی شخصی در سازگاری در تقاضاها و فشارهای محیط تأثیر دارد.

سایر ابعاد هوش عاطفی عبارتند از:

    1. خود آگاهی: توانایی شناخت احساسات خود؛

    1. خود انگیزشی: توانایی پافشاری کردن در برابر موانع و شکست ها؛

    1. انتقال فکر، تلقین: توانایی درک چگونگی احساس دیگران؛

    1. مهارت های اجتماعی: توانایی ادره ی احساسات دیگران.

    1. خود رهبری نفوذی است که مابر خود اعمال می‌کنیم تا به خود انگیزشی و خود هدایتی که برای عملکرد بدان نیاز داریم برسیم.

    1. شایستگی مدیریت برخود شامل صداقت و هدایت اخلاقی، محرک و انگیزه ی شخصی، ایجاد تعادل در تقاضاهای کار و زندگی و خود اگاهی و بهبود می‌باشد.

    1. مدیریت بر خود به معنای توانایی شناخت خود و استفاده از مهارت های خود در چهارچوب محدودیت های نقاط قوت و ضعف خود می‌باشد.

  1. مدیریت برهود به معنای تعیین اهداف شخصی، پاداش به خود و نظارت بر نتایج عملکرد خود می‌باشد.(رضایی ، ۱۳۸۵، ص ۵۲-۵۴)

۳-۴-۲-۲رویکرد برون گرا – درون گرا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...