۲-۴-۱-مدل ادوینسون و مالون:

“لیف ادوینسون” یکی از شناخته شده ترین محققین دنیا در زمینه سرمایه فکری است.او به عنوان اولین مدیر سرمایه فکری در شرکت اسکاندیا – یک شرکت بین‌المللی بیمه در کشور سوئد – فعالیت داشته است . شرکت اسکاندیا موفق شده که یک نوع طبقه بندی بومی شده از سرمایه فکری را ارائه نماید . ادوینسون اساساً سرمایه فکری را به عنوان ارزش های نامشهودی تلقی می‌کند که می‌تواند منشاء شکاف و اختلاف میان ارزش بازاری و ارزش دفتری شرکت ها و سازمان ها باشد . بر همین اساس معادله زیر را برای تعیین ارزش بازاری شرکت پیشنهاد نموده است.

سرمایه های فکری + ارزش دفتری = ارزش بازاری

وقتی شرکت اسکاندیا در سال ۱۹۹۲ شروع به صورت برداری و ارزش گذاری بر روی ارزش نامشهود سرمایه فکری خود کرد ، فهرستی شامل پنجاه مورد با ارزش همانند نشان تجاری ، امتیازات انحصاری[۵۴]، پایگاه داده مشتریان ، سیستم های فناوری اطلاعات ، افراد و کارکنان کلیدی و تاثیر گذار ، تدوین و گردآوری نمود. ازآنجایی که فهرست مذکور ، بسیار طولانی و مدیریت بر آن سخت و دشوار بوده ، اخیراًً موارد آن در دو گروه ، ابعاد انسانی و ابعاد سازمانی تقسیم گردید . بدین ترتیب تعریف ساده تری از سرمایه های فکری حاصل شده است:

سرمایه های ساختاری + سرمایه های انسانی = سرمایه های فکری

مطابق نظرادوینسون ، مواردی که پس از رفتن کارکنان به خانه ، در سازمان باقی می ماند سرمایه های ساختاری سازمان را تشکیل می‌دهند . او بر این و اقعیت تأکید دارد که سرمایه های انسانی سازمان را نمی توان تحت مالکیت سازمان در آورد ، بلکه آن ها را می توان استخدام یا اجاره نمود . برعکس آن ، سرمایه های ساختاری را می توان تحت تملک[۵۵] درآورد و ثبت نمود. بر همین اساس سلسله مراتبی را برای سازمان های فکری ارائه نمود . وی به همراه محققی به نام مالون ، سرمایه انسانی را به عنوان دارایی هایی مثل دانش ، تجارب کاربران فناوری سازمانی ، ارتباطات مشتری و مهارت های حرفه ای دانسته است که باعث ایجاد مزیت رقابتی در بازار می شود. آن ها در طرح ارزش اسکاندیا[۵۶] ارزش بازاری یک شرکت را به ترتیبی از ارزش مالی آن (شامل دارایهای مشهود)و ارزش سرمایه های فکری دانستند . بعداً آن ها مدل اسکاندیا را به عنوان یک شیوه اندازه گیری سرمایه فکری معرفی نمودند . از منظر آن ها سرمایه فکری ترکیبی از دو جزء اصلی است : سرمایه انسانی [۵۷]و سرمایه ساختاری[۵۸]، این دو محقق سرمایه های ساختاری در سازمان را عامل پشتیبانی از سرمایه های انسانی معرفی کردند. سرمایه ساختاری خود به سرمایه سازمانی و سرمایه مشتری تقسیم شده و سرمایه سازمانی( شامل :سیستم ها ، ابزارها و فلسفه عملیاتی است که جریان یافتن دانش در درون سازمان را سرعت می بخشد) به سرمایه نوآوری و سرمایه فرآیندی تقسیم می شود . این دو محقق اجزای تشکیل دهنده سرمایه فکری را این گونه تعریف کرده‌اند :

سرمایه فکری : به میزان ارزش ، مهارت ها ‌و تجاربی که افراد در سازمان ها دارا می‌باشند اطلاق[۵۹] می‌گردد.

سرمایه ساختاری : شامل فرهنگ ، توانمندی ها[۶۰]، سخت افزاها و نرم افزارهای حامی سرمایه فکری می‌باشد.

سرمایه مشتری: در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانشان نمایانگر می شود.

سرمایه سازمانی: شامل فلسفه سازمانی و سیستم هایی برای بالا بردن قدرت نفوذ و توانمندی های سازمانی است .

سرمایه نوآوری: شامل دارایی های معنوی است که توسط قوانین حمایت از حقوق مالکیت معنوی شامل کپی رایت ، نام تجاری و دارایی های نامشهود مورد پشتیبانی قرار می‌گیرد.

سرمایه فرآیندی : شامل فنون ، شیوه ها و برنامه هایی است که مواردی مانند تحویل محصول یا خدمات را تسهیل می‌کند.

شکل ۲-۱ طرح ارزش اسکاندیا ارائه شده توسط ادوسینون ومالون

ویگ تفسیری از اجزای منفرد الگوی سرمایه های فکری اسکاندیا ارائه نموده است که ‌بر اساس آن:

    • سرمایه فکری اشاره به شایستگی کارکنان و قابلیت های آن ها دارد ، برای مثال ، اگر یک سازمان کارکنانش را آموزش می‌دهد، درحقیقت سرمایه انسانی اش را توسعه داده است.

    • سرمایه انسانی معمولاً به صورت جزئی کوچکتر از سرمایه ساختاری دیده می شود.

    • سرمایه ی ساختاری نتیجه ای از سرمایه فکری و به صورت اطلاعات ، منابع دانش[۶۱] یا اسناد ‌و مدارک منعکس می شود . همان طور که قبلاً نیز توضیح داده شده، سرمایه ساختاری ، آن چیزهایی است که پس از رفتن کارکنان در سازمان باقی می ماند.

    • سرمایه مشتریان نیز در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانش نمایانگرمی شود.

    • سرمایه سازمانی ، شامل دارایی های دانشی نهادینه شده[۶۲] در بستر فرایند ها و نوآوری های سازمانی می‌باشد.

    • سرمایه فرایندی ، اشاره به فرایندهای ارزش افزای سازمانی مانند ساختار سازمانی ، تجارب مدیریتی ، سیستم ها و رویه ها ، زیر ساخت های کامپیوتری و…دارد .

    • سرمایه نوآوری ، شامل دانش آشکار همراه با دارایی های فکری است ، که شناسایی هردوی آن ها در سازمان مشکل است ، همانند فرهنگ مثبت .

    • مالکیت معنوی ، عبارت است از دانش مستند شده و جمع‌ آوری شده مانند نوآوری ها ، تجارب عملی ، حقوق اختراع ، فناوری ، برنامه های تحصیلی ، زیر ساخت های دانشی شرکت ، طراحی ها و همچنین ویژگی خاص تولیدات و خدمات .

  • الگوی ارزشی اسکاندیا ، توجه و تمرکز زیادی بر قابلیت های نوسازی سازمانی دارد . این الگو، ‌بر سرمایه نوآوری و فرایندی به عنوان بخشی از سرمایه سازمانی تأکید دارد .

۲-۴-۲- مدل بروکینگ:

بروکینگ در سال ۱۹۹۶ از سرمایه فکری تحت عنوان مجموعه ای از دارایی های نامشهود نام می‌برد که شرکت ها را قادر به ادامه فعالیت می‌کند . وی تلاش ها و تحقیقات ادوینسون و مالون را برای تعریف سرمایه فکری در نظر گرفت و چهار دسته مجزا در زمینه سرمایه فکری معرفی کرد :

    1. دارایی بازار [۶۳]

    1. دارایی با محوریت انسان (انسان محور[۶۴])

    1. زیرساخت ها[۶۵]

  1. دارایی مالکیت معنوی[۶۶] (شکل ۲-۲)

دارایی بازار : به دارایی های بالقوه ای اطلاق می شود که یک شرکت به خاطر نامشهودی های بازار گرایانه اش مانند تجاری ، مشتریان و کانال های توزیع دارا می‌باشد .

دارایی انسان محور: شامل میزان تخصص های گروهی ، خلاقیت و حل مسایل[۶۷] ، رهبری ، مهارت ها و توانمندی های موجود در کارکنان یک شرکت می‌باشد .

زیر ساخت ها : شامل تکنولوژی ها ، متدولوژی ها و کلیه فرایندهایی است که باعث می شود صحت ، کیفیت ‌و ایمنی در سازمان حفظ شود .

مالکیت معنوی : شامل دانش فنی ، نرم افزارهای تجاری و کسب و کار ، کپی رایت ، حقوق مربوط به طرح های گوناگون و نشانه های تجاری است .

شکل ۲-۲- مدل سرمایه فکری بروکینگ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...