ـ زنجیره ی انفصالی: وارد شدن سرسفید به داخل آشپزخانه و افتادن شمعدان روی زمین، خروج سرسفید از خانه و آوردن سمسار به خانه، ورود و خروج سمسار در خانه و کوچه ی سرسفید، رفتن سرسفید به مغازه ی سمسار و خروج از آن جا، رفتن سرسفید به داخل انبار خانه و بردن سینی مسی به مغازه ی مسگر، خروج سرسفید از مغازه ی مسگر، رفتن سرسفید پیش یکی از دوستانش که با خانم ساقبان آشنایی داشته، رفتن خانم ساقبان به درخانه ی سرسفید و برگشتن از آنجا، فرستادن پیغام به مسگر توسط سرسفید، رفتن همسر سرسفید به خانه ی خواهرش و برگشتن به خانه و ورود به اتاق پر از اجناس مسی، ورود خانم ساقبان به خانه ی سرسفید و رفتن به داخل اتاق، بیرون رفتن سرسفید از اتاق برای آوردن جوهر، ورود ناگهانی شاگرد مسگر به خانه ی سرسفید، منصرف شدن ساقبان از انجام معامله و خارج شدن او از خانه ی سرسفید زنجیره های انفصالی این روایت محسوب می شوند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ـ زنجیره ی میثاقی: تصمیم سرسفید برای فروختن شمعدان مسی، توافق سرسفید و سمسار بر سر قیمت معین و انجام معامله، طرح نقشه ی ساخت اجناس تقلبی از سوی سرسفید در ذهن خودش، قول و قرار سرسفید و مسگر برای ساخت اجناس و توافق بر روی قیمتی معین و پرداخت قسمتی از این مبلغ به عنوان پیش پرداخت، قول دوست سرسفید برای معرفی او به خانم ساقبان، قرار همسر سرسفید برای شب ماندن در خانه ی خواهرش و انجام ندادن این کار، توافق سرسفید و خانم ساقبان بر سر قیمت و انجام معامله و نهایتاً به هم خوردن معامله به خاطر آشکار شدن حقیقت برای خانم ساقبان زنجیره های میثاقی این روایت محسوب می شوند.
۳۱-بی زن در بهشت[۶۳۹]
کیومرث قصد دارد که به همسرش هما ثابت کند که نگهداری از بچه کار چندان سختی نیست و غرولندها و شکایت های او از دست بچه به خاطر تنبلی است. ضمناً هما هم به دنبال فرصتی می گردد که سختی کار نگهداری و رسیدگی به کودک شش ماهه را به کیومرث نشان بدهد بنابراین وقتی که کیومرث به او پیشنهاد می کند که یک شب به همراه برادرش به سینما برود و به اول قول می دهد که چند ساعتی بچه را نگه دارد هما فوراً می پذیرد….
در طول چند ساعتی که هما در خانه نیست، کیومرث برای ساکت نگه داشتن و آرام کردن بچه دچار سختی و دردسرهای زیادی می شود و نهایتاً هم مجبور می شود که از زن همسایه در این کار کمک بگیرد، اما علیرغم کمک زن همسایه در آرام کردن موقت کودک، کیومرث چنان دچار دستپاچگی و عصبانیت می شود که با اشتباهات خودش باعث سوختن فرش، دزدیده شدن قالیچه، کثیف شدن حوله و … می شود و هما بعد از برگشتن به خانه به شدت او را مورد مؤاخذه قرار می دهد….
ـ تحلیل داستان
الف) کنشگران
دو شخصیت اصلی داستان یعنی هما و کیومرث هر دو نقش فاعل را دارند و هدف آن ها ثابت کردن عقیده ی خودشان به طرف مقابل است. بعد از خروج هما از خانه، فاعل اصلی کیومرث است و هدف او هم نگهداری از بچه است اما عدم توانایی او در نگهداری از بچه و گریه های پی در پی نوزاد و دستپاچگی کیومرث نقش عوامل باز دارنده را دارند و منجر به شکست نهایی کیومرث در رسیدن به هدفش می شوند. زن همسایه در این بخش نقش کنشگر یاری رسان را برعهده دارد. کیومرث نقش اعطا کننده را دارد و هما هم دریافت کننده است.

فاعل

کیومرث

هدف

نگهداری ازبچه

بازدارنده

گریه های پی در پی بچه،دستپاچگی کیومرث

یاری رسان

زن همسایه

اعطاکننده

کیومرث

دریافت کننده

هما

ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی اجرایی: تلاش کیومرث برای ساکت کردن بچه، سوختن فرش، دزدیده شدن قالیچه، کمک زن همسایه به کیومرث و بیقراری و گریه ی کودک زنجیره های اجرایی این روایت محسوب می شوند.
ـ زنجیره ی میثاقی: قول و قرار گذاشتن کیومرث و هما برای نگهداری هر یک از آن ها از بچه و رفتن دیگری به سینما در دو شب متوالی و درخواست کیومرث از هما برای این که اول او به سینما برود، تصور کیومرث درباره ی آسان بودن کار نگهداری از بچه و ثابت شدن خلاف این تصور برای او زنجیره های میثاقی این داستان هستند.
ـ زنجیره ی انفصالی: رفتن هما به سینما و برگشتن به خانه، ورود و خروج های متوالی کیومرث به اتاق بچه، اتاق پذیرایی و آشپزخانه، بردن بچه توسط کیومرث به در خانه ی همسایه و برگشتن خودش به خانه و دوباره بیرون رفتن و برگرداندن بچه، ورود و خروج دزد در خانه ی کیومرث و بردن قالیچه از آن جا زنجیره های انفصالی این روایت هستند.
۳۲-ماجرای لنگه کفش[۶۴۰]
عفت و هوشنگ که قصد مسافرت به اصفهان با هواپیما را دارند به خانه ی دوستشان فخری رفته اند که از او خداحافظی کنند. شمسی دختر جوان فخری خانم بعد از پذیرایی از مهمانان فوراً از خانه خارج می شود. عفت و هوشنگ هم بعد از چند دقیقه صحبت کردن با فخری بلند می شوند و از او خداحافظی می کنند و سعی دارند که هرچه زودتر خود را به فرودگاه برسانند چون یک ساعت بیشتر به زمان پروازشان نمانده است. اما موقع بیرون رفتن عفت می بیند که یک لنگه کفشش جلوی در نیست و هر چه می گردد نمی تواند آن را پیدا کند، این قضیه باعث عصبانیت و ناراحتی شدید عفت می شود که منجر به بگو مگو و جنگ لفظی او با فخری و همین طور شوهرش می شود. چون عفت اصرار دارد که حتماً لنگه کفش خودش را پیدا کند و راضی به پوشیدن کفش فخری نمی شود کم کم زمان پروازشان می گذرد و در واقع بلیط های خود را هم از دست می دهند و بعد از یک ساعت شمسی وارد خانه می شود و از یکی از پاکت هایی که در دست دارد لنگه ی کفش عفت را بیرون می آورد و از او می پرسد که این کفش ها را در کجا دوخته است که او بعد از سه ساعت جستجو در بازار نتوانسته کفشی مثل آن برای خودش پیدا کند!
ـ تحلیل داستان
الف) کنشگران
عفت و هوشنگ در ابتدای داستان نقش فاعل را بر عهده دارند و هدف آن ها رفتن به اصفهان بعد از خداحافظی کردن از دوستانشان است. در قسمت بعد عفت نقش فاعل را دارد و هدف او پیدا کردن لنگه ی کفشش است و فخری و هوشنگ هم نقش یاری رسان را دارند. در پایان داستان می بینیم که شمسی هم نقش فاعل را برعهده داشته و هدف او خریدن کفشی برای خودش که نظیر کفش عفت باشد، بوده است. ضمناً شمسی نقش باز دارنده را هم دارد و مانع از رفتن عفت و هوشنگ به اصفهان شده است.
در پایان داستان شمسی نقش اعطا کننده را دارد و عفت هم دریافت کننده است.

فاعل

عفت و هوشنگ/ عفت

هدف

رفتن به اصفهان با هواپیما/پیداکردن لنگه کفش

بازدارنده

شمسی

یاری رسان

-/فخری و هوشنگ

اعطاکننده

شمسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...