کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



LR: sequential modified LR test statistic (each test at 5% level)

FPE: Final prediction error

AIC: Akaike information criterion

SC: Schwarz information criterion

HQ: Hannan-Quinn information criterion

مأخذ: یافته‌های تحقیق

نتایج جدول فوق نشان می‌دهد که در مدل مورد نظر، آزمون نسبت درست‌نمایی، معیار خطای نهایی پیش‌بینی و همچنین معیار آکائیک همگی طول وقفه ۲ را به عنوان وقفه بهینه انتخاب می‌نمایند. اما معیارهای شوراتز- بیزین و حنان- کوئین وقفه صفر را به عنوان وقفه بهینه مدل ارائه می‌دهند که غیر قابل قبول است. بنابراین ما طول وقفه ۲ را به عنوان وقفه بهینه مدل انتخاب می‌کنیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۵-۹-۴- گام چهارم:‌ برآورد الگوی خودرگرسیون برداری

در این مرحله قبل از تخمین مدل خودرگرسیون برداری ساختاری، مدل خودرگرسیون برداری غیرمقید تخمین زده می‌شود. نتایج حاصل از این تخمین ار آنجایی که مورد تاکید این تحقیق نیستند، صرفا در پیوست شماره ۲ ارائه شده است.

۵-۹-۵- گام پنجم:‌ مسئله شناسایی و اعمال محدودیت‌های ساختاری

در این تحقیق تنها محدودیت‌های کوتاه‌مدت بر روابط هم‌زمان میان متغیرها اعمال شده است و هیچ محدودیت بلندمدتی وجود ندارد. و علاوه بر این، هیچ محدودیتی بر ضرایب وقفه در معادله اعمال نشده است. محدودیت‌های کوتاه‌مدت برخی اثرات بازخورد هم‌زمان بین متغیرها را بر مدل تحمیل می‌کنند. کریستیانو و همکاران[۹۰] (۲۰۰۷) استدلال می‌کنند که VARهای ساختاری بر اساس محدودیت‌های کوتاه‌مدت به طور منطقی و به خوبی نقش خود را ایفا می‌کنند. از آنجا که در این مقاله تلاش نشده است که مدل خاصی آزمون گردد، محدودیت‌های شناسایی بر پایه مدل‌های مختلف اقتصادی و همچنین استدلال موقت اقتصادی استوار شده‌اند.
محدودیت‌های کوتاه‌مدت ساختاری در این تحقیق، شامل پنج بخش زیر است:
سطر اول، تاثیر یک عامل خارجی بر اقتصاد را اندازه‌گیری می‌کند؛
۱- محدودیت‌های در نظر گرفته شده در سطر اول ماتریس که مربوط به فرض اقتصاد کوچک باز است، تلویحا بیانگر این موضوع است که شوک‌های متغیرهای پولی و مالی داخلی تاثیر آنی (هم‌زمان) بر متغیرهای خارجی (قیمت نفت) ندارند. بنابراین با توجه به اینکه قیمت نفت در بازارهای جهانی تعیین می‌شود و ظرفیت تولید نیز عموما با محدودیت‌های فنی مواجه است، می‌توان قیمت نفت را به صورت برون‌زا در نظر گرفته و لذا آن را به عنوان برون‌زاترین تکانه وارد مدل کرد. در نتیجه در این سطر فرض بر این است که خطای فرم تعدیل‌یافته فقط تابعی از شوک‌های مربوط به قیمت نفت می‌باشد. به عبارت دیگر:
سطر دوم، اعمال سیاست مالی را وارد مدل می‌کند؛
۲- محدودیت‌های به کار رفته در سطر دوم مشابه مطالعه بلانچارد و پروتی[۹۱] (۲۰۰۲)، فاتاس و میهوف[۹۲] (۲۰۰۰) و پروتی[۹۳] (۲۰۰۲) می‌باشد، که در آنها مخارج دولت نسبت به سایر متغیرهای موجود در مدل برون‌زا در نظر گرفته شده است. با توجه به اینکه در ایران مخارج دولت تحت تأثیر درآمد و قیمت نفت نیز می‌باشد، لذا برخلاف مطالعات مذکور در این پژوهش فرض می‌کنیم که مخارج دولت به قیمت نفت و شوک‌های مربوط به خود این متغیر وابسته است و سایر شوک‌های پولی و مالی در کوتاه‌مدت اثری بر آن ندارند. در صورت وارد شدن یک شوک بر تولید ناخالص داخلی قانون‌گذاران و سیاست‌گذاران با یک وقفه آن را متوجه می‌گردند، لذا بیش از یک فصل طول می‌کشد تا دولت و قانون‌گذاران در خصوص نوع عکس‌العمل تصمیم بگیرند و آن را اجرا نمایند. با توجه به اینکه داده‌های مورد استفاده در این تحقیق فصلی می‌باشند، فرض می‌شود که در کوتاه‌مدت مخارج دولت تحت‌تاثیر شوک‌های تولید ناخالص داخلی قرار نمی‌گیرد. در این سطر، شوک‌های مخارج دولت از ترکیب خطی اختلالات قیمت نفت و اختلالات مربوط به خود این متغیر محاسبه می‌شود:
سطر سوم، اعمال سیاست پولی را در مدل می‌گنجاند؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 01:14:00 ق.ظ ]




  • مسئولیت سبب مقدم در وجود؛
  • مسئولیت سبب مقدم در تأثیر.

الف) اشتراک در مسئولیت
بر اساس این نظریه همه‌ی اسباب طولی به طور مشترک مسئول جبران خسارت و تلف وارد شده هستند و تقدم یکی از اسباب در ضمان و مسئول شناختن آن سبب به تنهایی بدون در نظرگرفتن سایر اسباب تأثیری ندارد. آیت‌الله خوئی در مبانی تکلمه المنهاج، آیت‌الله سیستانی در منهاج‌الصالحین، آیت‌الله سید محمدصادق روحانی در فقه‌الصادق و آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در القواعدالفقهیه ضمان هر دو سبب را پذیرفته‌اند، با این استدلال که تلف به هر دو سبب استناد دارد. در این زمینه برخی از فقها تنها احتمال این قول را مطرح کرده یا آن را قول قوی دانسته‌اند، هرچند به صراحت به آن حکم نداده‌اند. محقق حلی در شرایع‌الاسلام، محقق اردبیلی در مجمع الفائده و البرهان، محمدحسن نجفی در جواهرالکلام و امام خمینی در تحریرالوسیله از این جمله‌اند.
محقق حلی در اجتماع اسباب احتمال اشتراک و تساوی در مسئولیت را مطرح کرده است؛ وی بیان می‌کند که تلف تنها از یکی از اسباب حاصل نمی‌شود.[۱۵۷] صاحب جواهر در این مورد نیز معتقد است که هر دو سبب، متجاوز و متعدی بوده و دلیلی بر ترجیح سببی که تأثیرش مقدم باشد یا ضمان سبب اقوی هرچند متأخر در جنایت باشد وجود ندارد،[۱۵۸] گرچه با وجود این استدلال درنهایت نظر مشهور را می‌پذیرد. در همین راستا آیت‌الله خوئی در تبیین این موضوع بیان می‌کند که مرگ مستند به هر دو سبب است درنتیجه نسبت ضمان به هر دو سبب به یک اندازه است.[۱۵۹]
ب) مسئولیت سبب اقوی
بر اساس این نظریه در اجتماع اسباب برخی از فقها مسئولیت سبب اقوی را محتمل می‌دانند. مثالی که برای مسئولیت سبب اقوی مطرح می‌کنند این است که مثلاً «شخصی گودالی حفر کند و دیگری در آن مواد منفجره کار بگذارد، شخص هنگام عبور در گودال افتد و بر اثر انفجار بمیرد. در اینجا به وضوح اثر انفجار در ایراد خسارت بسیار بیشتر است».[۱۶۰] حسینی عاملی در مفتاح‌الکرامه، شهید ثانی در مسالک‌الافهام، محمدحسن نجفی[۱۶۱] در جواهرالکلام و مکارم شیرازی در القواعدالفقهیه از جمله‌ی فقهایی هستند که این احتمال را مطرح کرده‌اند. دلیل این گروه این است که تلف به سبب قوی‌تر منسوب است، از سوی دیگر همان‌طور که در اجتماع سبب و مباشر اگر سبب قوی‌تر از مباشر باشد، سبب ضامن خواهد بود در مورد اجتماع اسباب نیز به طریق اولی ضمان متوجه سبب قوی‌تر خواهد شد. به نظر این عده همان‌گونه که سبب قوی‌تر، ضمان را از مباشر تلف برمی‌دارد پس در اجتماع اسباب نیز سبب قوی‌تر ضمان را از سبب ضعیف‌تر برمی‌دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اشکال این نظریه این است که تنها حکم حالتی را بیان کرده که یکی از اسباب، قوی‌تر از اسباب دیگر باشد، اما حکم صورتی که تأثیر اسباب یکسان باشد را بیان نکرده است. همچنین اینکه کدام سبب اقوی است نیز مورد بحث و اختلاف نظر است.
ج) مسئولیت سبب متأخر در وجود
نظریه‌ی دیگر که فقها در اجتماع اسباب طولی مطرح می‌کنند، ضمان سبب متأخر در وجود است. بر اساس این نظریه اگر کسی چاهی حفر کند و دیگری سنگی در کنار آن قرار دهد و مجنیٌ‌علیه به سبب برخورد با سنگ درون چاه بیفتد و مصدوم شود، کسی ضامن است که عمل او دیرتر و متأخر از عمل دیگری بوده است. در اینجا واضع سنگ، سبب متأخر در وجود و آخرین سببی است که در به‌وجودآمدن حادثه نقش داشته است. فاضل هندی در کشف‌اللثام و حسینی عاملی در مفتاح‌الکرامه از جمله قائلین به این نظریه هستند. اشکال این نظریه این است که «هر دو سبب شرایط مسئولیت را دارا هستند، بنابراین دو عامل برای ایجاد ضرر وجود دارد که در طول یکدیگرند و مسئول‌دانستن عامل دومی و عدم مسئولیت عامل اول، دلیلی ندارد».[۱۶۲]
د) مسئولیت سبب مقدم در وجود
بر اساس این نظریه در اجتماع اسباب طولی، سببی که زودتر از سایر اسباب ایجاد شده ضامن است؛ مثلاً در مثال بالا که فردی چاهی می‌کند و دیگری سنگی کنار آن چاه می‌گذارد، مجنیٌ‌علیه نیز در اثر برخورد با سنگ درون چاه افتاده و مصدوم می‌شود، در این مورد برخلاف نظریه‌ی سبب متأخر در وجود که واضع سنگ را مسئول می‌دانست، طبق نظریه‌ی سبب مقدم در وجود، حفرکننده‌ی چاه مسئول جبران تلف و خسارت وارده می‌باشد. سید محمدحسن بجنوردی صاحب القواعدالفقهیه در این باره معتقد است که «ضمان بر عهده‌ی اولین سبب وجودی است؛ زیرا با وجود سبب اول، سبب ضمان محقق می‌شود و این حکم رفع نمی‌گردد، مگر اینکه فعل فاعل مختار میان سبب و تلف فاصله شود. نقدی که بر این نظریه وارد می‌باشد این است که به نظر می‌رسد ضابطه‌ی فوق بیشتر با نظریه‌ی سبب مقدم در تأثیر هماهنگ است تا سبب مقدم در وجود؛ زیرا فرض بر این است که دو سبب ایجاد شده است که هر دو قابلیت مسئولیت مدنی را دارا هستند. زیان‌دیده ابتدا با سبب اول (مقدم در تأثیر) برخورد می‌کند و در این لحظه مسئولیت پدیدار می‌شود. میان این سبب و زیان هم اراده‌ی فاعل مختار فاصله نشده است، بنابراین باید سبب مقدم در تأثیر را موجب ضمان دانست».[۱۶۳]
هـ) مسئولیت سبب مقدم در تأثیر
مشهورترین نظریه در اجتماع اسباب طولی، سبب مقدم در تأثیر است. منظور از سبب مقدم در تأثیر، سببی است که زودتر از سایر اسباب در ایجاد حادثه‌ی زیان‌بار تأثیر کرده است؛ مثلاً در مثال معروف چاه، کسی چاهی حفر کند و دیگری سنگی کنار آن قرار دهد و شخص ثالثی در اثر برخورد با سنگ درون چاه بیفتد، در این مورد طبق نظریه‌ی سبب مقدم در تأثیر مسئولیت متوجه شخصی است که سنگ را گذاشته است؛ زیرا تأثیر کار قراردهنده‌ی سنگ قبل از حافر چاه بوده و مجنیٌ‌علیه در اثر برخورد با سنگ درون چاه افتاده و صدمه می‌بیند. شایان ذکر است در این خصوص تقدم زمانی مطرح نیست. در مورد همین مثال اگر کسی سنگی را در مسیر عبور قرار دهد و پس از آن دیگری در کنار آن سنگ چاهی بکند و ثالث در اثر برخورد با سنگ درون چاه بیفتد و آسیب ببیند، باز هم قراردهنده‌ی سنگ مسئول جبران خسارت خواهد بود؛ زیرا در این مورد نیز ابتدا برخورد با سنگ باعث صدمه شده و تقدم و تأخر در حدوث ملاک نیست.
دلیل مشهور فقها در تمسک به نظریه‌ی سبب مقدم در تأثیر، استصحاب اثر سبب اول است. با این استدلال که در صورت برخورد مجنیٌ‌علیه با سنگ (سبب اول)، اثر سبب اول استصحاب می‌شود و بر سبب دوم (حافر چاه) مقدم و ترجیح داده می‌شود. شهید اول در المعهالدمشقیه، شهید ثانی در مسالک‌الافهام، علامه‌ی حلی در قواعدالحکام و محمدحسن نجفی در جواهرالکلام از جمله قائلین به استصحاب هستند. اشکالی که بر این دلیل وارد می‌باشد این است که بعد از تأثیر سبب اول و پیش از تأثیر سبب دوم، زیان هنوز حاصل نشده تا بتوان آن را به سبب اول مستند کرد. آیت‌الله خویی در این مورد معتقد است که «بر نظر مذکور ایراد وارد است به این صورت که اینجا به هیچ عنوان جای اجرای اصل استصحاب نمی‌باشد؛ زیرا سبب اول قبل از سبب دوم هیچ‌گونه اثری ندارد تا ما بخواهیم اثر آن را استصحاب کنیم، بنابراین اثر یعنی مرگ مستند به هر دو سبب با هم می‌باشد، پس این نتیجه حاصل می‌شود که هر دو سبب به طور مساوی ضامن هستند و دلیلی وجود ندارد که سببی که زودتر تأثیر گذاشته را بر سبب دیگر ترجیح بدهیم و این ترجیح بلا مرجح می‌باشد که درست نیست».[۱۶۴] اشکال دیگری که بر استصحاب سبب مقدم وارد می‌باشد این است که بر فرض استصحاب اثر سبب اول، این امر با ضمان سبب دوم منافاتی ندارد؛ زیرا اثبات شیء نفی ماعدا نمی‌کند.
دلیل دیگری که فقها در تمسک به این نظریه عنوان کرده‌اند این است که سبب اول مانند مباشر است، بنابراین در مورد مثال فوق، قراردهنده‌ی سنگ مانند کسی است که دیگری را درون چاه می‌افکند. شیخ طوسی در المبسوط، قاضی‌بن‌براج در المهذب، شهید ثانی در مسالک‌الافهام، محمدحسن نجفی در جواهرالکلام، برغانی در الدیات و سبزواری در مهذب‌الاحکام از جمله فقهایی هستند که سبب مقدم در تأثیر را به مباشر تشبیه کرده‌اند. در نقد این استدلال گفته شده که قیاس سبب مقدم با مباشر تلف درست نیست؛ زیرا سبب مقدم تنها زمینه و مقتضی ورود ضرر را فراهم می‌آورد و رابطه‌ی مستقیم با اضرار و تلف ندارد.[۱۶۵] قیاس سبب مقدم با مباشر درواقع قیاس مع‌الفارق است و درست نیست. از طرف دیگر همواره عرف، تلف را به سبب مقدم در تأثیر منتسب نمی‌کند.

  • نظر مقنن در اجتماع اسباب طولی

قانون‌گذار در اجتماع اسباب طولی به پیروی از قول مشهور فقها در ماده‌ی ۳۶۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ و ماده‌ی ۵۳۵ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ سبب مقدم در تأثیر را ضامن می‌داند. به موجب ماده‌ی ۳۶۴: «هرگاه دو نفر عدواناً در وقوع جنایتی به نحو سبب دخالت داشته باشند کسی که تأثیر کار او در وقوع جنایت قبل از تأثیر سبب دیگری باشد ضامن خواهد بود؛ مانند آنکه یکی از آن دو نفر چاهی حفر نماید و دیگری سنگی را در کنار آن قرار دهد و عابر به سبب برخورد با سنگ به چاه افتد کسی که سنگ را گذارده ضامن است و چیزی به عهده‌ی حفرکننده نیست و اگر عمل یکی از آن دو عدوانی و دیگری غیرعدوانی باشد فقط شخص متعدی ضامن خواهد بود». همین حکم در دو ماده‌ی ۵۳۵ و ۵۳۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ با اندکی تفصیل تکرار شده است.
در ماده‌ی ۵۳۵ مقنن چنین بیان نموده: «هرگاه دو یا چند نفر با انجام عمل غیرمجاز در وقوع جنایتی به نحو سبب و به صورت طولی دخالت داشته باشند، کسی که تأثیر کار او در وقوع جنایت قبل از تأثیر سبب یا اسباب دیگر باشد ضامن است؛ مانند آنکه یکی از آنان گودالی حفر کند و دیگری سنگی در کنار آن قرار دهد و عابری به سبب برخورد با سنگ به گودال بیفتد که در این صورت، کسی که سنگ را گذاشته ضامن است، مگر آنکه همه قصد ارتکاب جنایت را داشته باشند که در این صورت شرکت در جرم محسوب می‌شود».
در ماده‌ی ۵۳۶ قانون‌گذار در ادامه‌ی ماده‌ی قبل بیان می‌کند: «هرگاه در مورد ماده‌ی (۵۳۵) این قانون عمل یکی از دو نفر غیرمجاز و عمل دیگری مجاز باشد؛ مانند آنکه شخصی وسیله یا چیزی را در کنار معبر عمومی که مجاز است، قرار دهد و دیگری کنار آن چاهی حفر کند که مجاز نیست، شخصی که عملش غیرمجاز بوده ضامن است. اگر عمل شخصی پس از عمل نفر اول و با توجه به اینکه ایجاد آن سبب در کنار سبب اول موجب صدمه زدن به دیگران می‌شود انجام گرفته باشد، نفر دوم ضامن است».
مشهورترین نظریه در مورد تعیین مسئول در اجتماع اسباب طولی، سبب مقدم در تأثیر است، بنابراین در حالت اجتماع دو یا چند سببی که در طول هم عمل می‌کنند و عوامل طولی همه غیرمجاز باشند سببی که تأثیر کارش در وقوع جنایت قبل از تأثیر سبب دیگر باشد ضامن است. «این برخورد مقنن، که به موجب آن، به پیروی از نظر مشهور فقها، با استصحاب اثر ناشی از سبب مقدم، مسئولیت به سبب مقدم در تأثیر نسبت داده شده است، همواره قابل دفاع نمی‌باشد. فرض کنید، کسی سنگی را در پیاده‌رو گذارده و دیگری در مقابل این سنگ چاهی را حفر نماید و کسی به سبب برخورد با سنگ به چاه افتد. در این حالت، به موجب ماده‌ی ۵۳۵، سنگ‌گذار مسئول خواهد بود، در حالی که به نظر می‌رسد عرف در چنین حالتی سبب مؤخر در حدوث، یعنی حافر، را قابل سرزنش می‌داند؛ زیرا سبب مؤخر در حدوث سبب ایجاد شده‌ی اول را از یک سبب بی‌خطر یا کم‌خطر به یک سبب پرخطر تبدیل نموده است. ضمن اینکه استناد به اصل استصحاب، برای اثبات مسئولیت سبب مقدم، قابل توجیه نمی‌باشد؛ زیرا سبب مقدم قبل از سبب دوم، اثر مورد نظر (مثلاً مرگ یا جراحت) را ندارد تا بتوان تداوم ضمان حاصل از آن را استصحاب کرد».[۱۶۶] به دلیل همین نتیجه‌ی غیرعادلانه‌ای که از نظریه‌ی سبب مقدم در تأثیر ناشی می‌شود، نظریات دیگری در مورد اجتماع اسباب طولی مطرح است که عبارت‌اند از ضمان سبب مقدم در وجود، ضمان هر دو سبب، ضمان سبب مؤخر در وجود و ضمان سبب اقوی.
«ضمان، اعم از ضمان دیه و قصاص و خسارات، چنانکه بسیاری از فقها تصریح کرده‌اند، دائرمدار صحت انتساب و استناد عرفی جنایت یا خسارت است و اموری نظیر عدوانی یا غیرعدوانی‌بودن فعل مرتکب و مقصر یا بی‌تقصیربودن شخص، تأثیری در ضمان او ندارد؛ مگر آنکه عدوانی‌بودن یا تقصیر مرتکب، موجب صدق استناد صدمه و جنایت به شخص شود. در این صورت، به علّت استناد جنایت به مرتکب فعل و نه به دلیل تقصیر او یا غیرمجازبودن عملش، می‌توان او را ضامن شمرد».[۱۶۷] بر این اساس قانون‌گذار نیز در مورد اجتماع سبب و مباشر در ماده‌ی ۵۲۶ رویکرد جدیدی اتخاذ نمود و بر مبنای معیار استناد عرفی، هریک از سبب و مباشر با توجه به استناد نتیجه به فعل آن‌ها و میزان تأثیرشان مسئول خواهند بود. با توجه به تغییر رویکرد مقنن این سؤال پیش می‌آید که چرا مقنن برخلاف «توجه به این مهم در موضوع اجتماع سبب و مباشر در اجتماع اسباب به این دلایل که مبانی واحدی در هر دو موضوع دارند و در فقه نیز به این وحدت مبنا (انتساب و استناد عرفی) توجه شده، بی‌توجهی نموده است و همچنان در اجتماع اسباب بدون توجه دقیق به ضابطه‌ی انتساب و استناد، موجباتی نظیر عدوانی‌بودن یا غیرعدوانی‌بودن عمل و سبب مقدم در تأثیر در اسباب طولی ملاک ضمان قرار داده است. در حالی که با ضابطه‌ی مذکور (استناد و انتساب عرفی جنایت یا خسارت) در مورد تزاحم اسباب، عاملی را باید ضامن شمرد که عرف صدمه و آسیب وارده را به او منتسب می‌داند. در چنین مواردی اگر در نظر عرف ایراد صدمه به دو یا چند عامل منتسب باشد، به مقتضای قاعده‌ی عدل و انصاف باید هر عاملی را به نسبت تأثیر و دخالتی که در ایجاد صدمه یا خسارت داشته است، ضامن دانست».[۱۶۸]. به این ترتیب قانون‌گذار در دو ماده‌ی ۵۳۵ و ۵۳۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ از همان قاعده‌ی فقهی مشهور و روند پذیرفته شده در ماده‌ی ۷۱ قانون مجازات مصوب ۶۱ و ماده‌ی ۳۶۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ پیروی کرده است، بدون اینکه به ملاک استناد و انتساب عرفی که در ماده‌ی ۵۲۶ در مورد اجتماع سبب و مباشر پذیرفته توجهی نماید! اشکالی که بر مقنن در اینجا وارد می‌باشد این است که بر چه مبنا و با چه توجیهی قانون‌گذار ملاک انتساب عرفی را در باب اجتماع سبب و مباشر پذیرفت و از قاعده‌ی مشهور که مباشر را مسئول جبران خسارت و تلف می‌دانست پیروی نکرد، اما در اجتماع اسباب طولی غیرمجاز با توجه به یکسان بودن مبنای انتساب عرفی در هر دو مورد، به این ملاک توجهی ننموده و با ملاک قراردادن سبب مقدم در تأثیر از همان قاعده‌ی فقهی مشهور و شیوه‌ی قدیمی در قوانین سابق تبعیت نمود.
با توجه به آنچه گفته شد مقنن دقتی که در جهت رفع ایرادهای اجتماع سبب و مباشر نموده در اجتماع اسباب به این موضوع توجه کافی نداشته و احکام دوگانه‌ای را با وجود مبنای واحد فقهی وضع کرده است. شایسته بود قانون‌گذار در وضع قانونی که قرار است قانون رسمی کشور شود توجه و دقت نظر کافی مبذول می‌داشت و در وضع قوانین مبنا و نظامی واحد را ملاک قرار می‌داد.
اکنون به بررسی مواد ۵۳۵ و ۵۳۶ قانون مجازات اسلامی پرداخته و آن را با قانون سابق تطبیق می‌دهیم.
ب) بررسی مواد ۵۳۵ و ۵۳۶ در قانون و تطبیق آن با قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰

  • بررسی ماده‌ی ۵۳۵

در ابتدای ماده‌ی ۵۳۵ مقنن اصطلاح «عدوناً» که در ماده‌ی ۳۶۴ قانون سابق به کار رفته بود را جایگزین عبارت «با انجام عمل غیرمجاز» نموده است. در خصوص معنای اصطلاحی عدوان چنین آمده است: «عدوان به معنای انجام عملی است که شرعاً و قانوناً جایز نمی‌باشد».[۱۶۹] همچنین واژه‌ی عدوان در ماده‌ی ۳۶۴ قانون سابق این‌گونه تعبیر شده: «عدوان در این ماده به معنای تقصیر است و شامل بی‌احتیاطی، بی‌مبالاتی و رعایت‌نکردن مقررات دولتی و شرعی می‌باشد».[۱۷۰] عبارت عمل غیرمجاز در ماده‌ی ۵۳۵ قانون مجازات نیز این چنین تحلیل شده است: «معیار تشخیص غیرمجازبودن عمل، عواملی است مثل ((خروج مرتکب از حد متعارف))، ((انجام کار بدون اذن)) و یا ((انجام کار بدون رعایت موازین و مقررات))».[۱۷۱] بدین ترتیب به نظر می‌رسد که تغییر اصطلاح عدوان و غیرعدوان به مجاز و غیرمجاز تنها تغییر در واژه‌ی به کار رفته در متن ماده است و نه تغییر در معنای آن و هر دو واژه مترادف هستند.
در انتهای ماده‌ی ۵۳۵ قانون‌گذار حکم جدیدی را ذکر می‌کند که در قانون پیشین سابقه نداشته است. به این شرح که «به موجب ماده‌ی ۳۶۴ قانون سابق در اجتماع اسباب عدوانی (غیرمجاز) تنها سبب مقدم در تأثیر ضامن بود و صرف تقدّم در تأثیر به تنهایی در تحقق ضمان کافی فرض می‌شد و فرض تبانی و وجود قصد برای هر دو سبب مورد توجه قرار نگرفته بود که بی‌تردید مصداق شرکت در قتل محسوب می‌شد، این نقیصه در ماده‌ی ۵۳۵ قانون جدید اصلاح گردید».[۱۷۲] بر این اساس چنانچه همه‌ی اسباب طولی غیرمجاز قصد ارتکاب جنایت را داشته باشند، شرکت در جرم محسوب می‌شود و همه‌ی شرکت‌کنندگان طبق قسمت اخیر ماده‌ی ۵۳۵ تحت عنوان شریک در جرم قابل تعقیب خواهند بود و اگر اسباب طولی، مرتکب عمل غیرمجاز شوند، اما قصد ارتکاب جرم را نداشته باشند و به عبارت دیگر عامد نباشند، بر اساس قسمت اول ماده‌ی ۵۳۵ سبب مقدم در تأثیر ضامن خواهد بود. به این ترتیب از دیگر نوآوری‌های این قانون، حکم قسمت اخیر ماده‌ی ۵۳۵ است که در مورد شرکت در جرم اسباب طولی غیرمجاز می‌باشد و مشابه این حکم در قانون سابق سابقه نداشته است.

  • بررسی ماده‌ی ۵۳۶

در شرح و توضیح ماده‌ی ۵۳۶ قانون مجازات باید گفت که مشابه حکم قسمت اول این ماده در انتهای ماده‌ی ۳۶۴ قانون سابق وجود داشت و تنها عبارت عمل مجاز و غیرمجاز جایگزین عمل عدوانی و غیرعدوانی شده و همان‌طور که پیش‌تر توضیح داده شد تغییر واژه‌ها تغییری در ماده ایجاد نکرده است.
اما در بخش دوم این ماده فرض جدیدی بیان شده که در قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ سابقه نداشته است. طبق قسمت دوم ماده اگر دو سبب طولی که عمل یکی مجاز و دیگری غیرمجاز باشد، مرتکب حادثه یا خسارتی شوند، در صورتی که نفر دوم به زیان‌باربودن عملش علم داشته باشد و با این وجود مرتکب آن عمل شود، هرچند عمل وی مجاز باشد، طبق قسمت اخیر ماده (و برخلاف قسمت اول ماده که مرتکب عمل غیرمجاز را ضامن می‌دانست) در اینجا نفر دوم بدون لحاظ مجاز یا غیرمجازبودن عملش ضامن خواهد بود؛ مثل موردی که «کودکان برای بازی، سنگی را در کوچه به عنوان دروازه‌ی فوتبال قرار داده‌اند و پس از بازی، آن را به همان حال رها می‌کنند و می‌روند. زید که ملکش در کنار کوچه بوده و دیوار و حصاری ندارد، چاهی را در کنار سنگ و در ملک خودش حفر می‌کند، در حالی که توجه دارد که اگر در ملک خود چاه حفر بکند، احتمال برخورد نابینا یا عابر با سنگ و سقوط او در چاه زیاد است، با این حال اقدام به حفر چاه کرده است. عابری به سبب برخورد با سنگ، به چاه سقوط می‌کند و صدمه می‌بیند. در این مورد ضمان بر عهده‌ی حفرکننده‌ی چاه است و حال آنکه عمل وی مجاز است؛ زیرا در ملک خود اقدام به حفر کرده است، ولی عمل کودکان که در کوچه سنگ گذاشته‌اند مصداق اضرار به طریق و عملی غیرمجاز است. علّت ضمان حفرکننده چیزی نیست جز آنکه عرف، بروز حادثه را به او منتسب می‌داند؛ زیرا با توجه به خطر آسیب دیدن دیگران، بدون نگه داشتن جانب احتیاط، اقدام به حفر چاه کرده است».[۱۷۳]
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود در این مورد نیز حکمی که مقنن متذکر آن شده بر مبنای رویکرد استناد و انتساب عرفی جنایت است.
به نظر می‌رسد بتوان این فرض را در مورد ماده‌ی ۵۳۵ که عمل هر دو سبب غیرمجاز است نیز تسری داد. به این صورت که اگر سبب دوم بداند که عمل غیرمجازش بعد از عمل غیرمجاز سبب اول باعث صدمه به دیگری می‌شود و با وجود این علم مرتکب آن عمل شود، او مسئول صدمه‌ی وارد شده خواهد بود؛ چرا که عرفاً صدمه به وی مستند می‌باشد.
برای جمع‌بندی این دو ماده باید یادآور شویم که قانون‌گذار به طور کلی در این دو ماده چهار فرض را متصور شده است:

  • فرضی که عمل هر دو سبب غیرمجاز باشد. در این صورت بر مبنای نظر مشهور، سبب مقدم در تأثیر مسئول تلف و خسارت است.
  • فرضی که همه‌ی اسباب قصد ارتکاب جرم را داشته باشند. در این صورت بر مبنای قاعده‌ی شرکت در جرم، اسباب ضامن خواهند بود. نمونه‌ی این حکم در قانون سابق وجود نداشت و این مورد از ابداعات مقنن در مبحث تسبیب است. لازم به ذکر است میان حکم فرض اول که همه‌ی اسباب غیرمجاز هستند و مسئولیت فقط متوجه سبب مقدم در تأثیر است و حکم فرضی که همه‌ی اسباب عمد در ارتکاب جرم دارند و مسئولیت متوجه همه‌ی اسباب است تناسبی وجود ندارد. بر چه مبنایی وقتی همه‌ی اسباب عمد در ارتکاب جرم دارند همگی مسئول هستند، اما اگر همان اسباب همگی غیرمجاز باشند، فقط سبب مقدم در تأثیر مسئول خواهد بود.
  • فرض سوم بیان‌گر حالتی است که عمل یکی غیرمجاز و دیگری مجاز است که در این صورت بر مبنای نظر مشهور فقها در اجتماع اسباب عدوانی و غیرعدوانی، فقط سبب یا اسباب عدوانی ضامن خواهند بود.
  • فرض چهارم گویای حالتی است که عمل سبب دوم خواه مجاز باشد، خواه غیرمجاز در کنار سبب اول، با علم به اینکه ایجاد آن باعث صدمه و خسارت می‌شود انجام گیرد، در این صورت سبب دوم مسئول خواهد بود. در این مورد مقنن بر مبنای استناد عرفی جنایت، مسئولیت را بر عهده‌ی سبب دوم قرار داده است. این فرض نیز از جمله ابتکارهای قانون فعلی در اجتماع اسباب طولی می‌باشد. جالب است که قانون‌گذار در باب اجتماع اسباب طولی غیرمجاز به ملاک انتساب عرفی توجهی نکرده و طبق نظر مشهور حکم داده است، اما در باب اجتماع سبب و مباشر و اجتماع اسباب طولی مجاز و غیرمجاز که سبب دوم علم به ایجاد صدمه داشته باشد، طبق نظر اقلیت ملاک و مبنا را بر استناد عرفی نهاده است. جا داشت قانون‌گذار در خصوص اجتماع اسباب طولی غیرمجاز با استناد به ملاک انتساب عرفی به مسئولیت تمام اسباب توجه می‌کرد و تنها سبب مقدم در تأثیر را مسئول فرض نمی‌کرد.

در پایان «باید گفت ضرر نهایی در اسباب طولی به سبب اول مستند نیست، بلکه به همه‌ی اسباب مستند است، مگر اینکه سبب اول خود موجب خسارت نهایی شده و اسباب بعدی در میزان زیان اثر نداشته باشند. با این لحاظ می‌توان گفت در اسباب طولی، زیان نهایی به تمام اسباب مستند می‌شود و همه دارای مسئولیت‌اند، مگر اینکه ثابت شود سبب یا اسبابی در میزان خسارت تأثیری نداشته است».[۱۷۴] «انتظار می‌رود رویه‌ی قضایی و پزشکی قانونی در مورد مسئولیت اسباب متعدد طولی، دچار اختلاف و تردید شوند و به مقتضای عدالت و انصاف و برخلاف ظاهر قانون، به تقسیم مسئولیت بین اسباب متعدد طولی که حادثه به آنان منتسب باشد، حکم کنند و نظریه‌ی سبب مقدم در تأثیر مانند سابق مهجور و متروک باقی بماند».[۱۷۵]
بند دوم) سبب متعدد عرضی
در این قسمت ابتدا به تبیین سبب متعدد عرضی پرداخته و سپس ماده‌ی ۵۳۳ قانون مجازات را بررسی نموده و با ماده‌ی مشابه آن در قانون سابق تطبیق می‌دهیم.
الف) تبیین سبب متعدد عرضی
در تعدد اسباب عرضی چند سبب در عرض یکدیگر و به طور همزمان، بدون اینکه یکی شرط تأثیر دیگری باشد در وقوع حادثه‌ای دخالت می‌نمایند که به این حالت اصطلاحاً شرکت در تسبیب محض گویند. در شرکت در تسبیب، همه‌ی اسباب دخیل در حادثه ضامن خواهند بود، اما اینکه مسئولیت اسباب به چه میزان است بحثی اختلافی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ق.ظ ]




۲-۲-۶-۲ دیسکنزیا ( ناتوانی در انجام حرکات ارادی)[۷۱]
دیسکنزیا به دو بخش دیستونیا ( اختلال در تون عضلانی) [۷۲] و آتتوز[۷۳] ( پیدایش حرکت های مکرر و غیر ارادی) تقسیم می شود که با علایم اولیه کمتر نسبت به اسپاستیسیته (تغییرات ممکن در تون عضلانی) با پاسچر غیر طبیعی و آغاز حرکات در حدود ۶ ماه زندگی مشخص می شود (۹۲). این ویژگی ها شامل حرکات غیرارادی اطراف دهان، بازوها و پاها همراه با مشکلاتی در کنترل حرکات ظریف و درشت می باشد. این انقباضات عضلانی غیر ارادی مسلما” به بخش هایی از بدن فشار وارد می کند که باعث حرکات غیرطبیعی و دردناک یا پاسچر غیرطبیعی می شود (۷۴).
۲-۲-۶-۲-۱ دیستونیا
دیستونی اولیه و ثانویه کودک اغلب در اوایل زندگی ایجاد می شود. این حالت در کودکان و نوجوانان با CP منجر به بدشکلی، درد، کاهش مشارکت و کاهش استقلال (وابستگی) می شود. مشکلات عمومی مرتبط با دیستونیا شامل مشکلات در جابجایی، کارکرد بدنی، صحبت کردن و ارتباط ها، بلع، تغذیه، مراقبت روده ای و ادرار، نشستن، وضعیت اندام، الگوهای خواب، نیازهای احساسی و اجتماعی می باشد (۷۴).
۲-۲-۶-۲-۲ آتتوز
آتتوز همانند اسپاسیتسیتی تغییرپذیری در قیافه و بیان افراد را نشان می دهد. ویژگی عمومی آن ها شامل عدم ثبات و نوسان داشتن تون با حرکات بیهوده، بی هدف و غیر معمول می باشد که به نظر می رسد غیر قابل کنترل باشد. در حدود %۲۰ – ۱۰ درصد کودکان با CP در این گروه قرار دارند. این حرکات غیر ارادی شامل حرکات جارویی (رفت و برگشتی)[۷۴]، ضربه ای[۷۵] و حرکات چرخشی هستند که اغلب به دلیل تغییر در تون عضلانی ایجاد می شود. اغلب کودکان به منظور حفظ ثبات وزن روی پاهایشان ناتوان هستند. کودکان اغلب به طور دایم پاهایشان را به سمت بالا می کشند و وزنشان را روی یک پا قرار می دهند، در حالی که پنجه پای دیگر روی زمین قرار دارد. همه این اعمال مشکلاتی را برای کودک در دستیابی به ثبات پاسچری خوب به وجود می آورد. کودکان با آتتوز عموما” کاهش تون عضلانی[۷۶] دارند و در دستیابی به مراحل حرکتی مانند نشستن، غلت زدن[۷۷]، سینه خیز رفتن[۷۸] و حرکات ضعیف و غیرنرمال با تاخیر مواجه هستند (۷۴). علت بروز آتتوز ضایعه ای است که در گلبوس پالیدوس[۷۹] ایجاد می شود. این ناحیه از توده ای بیشمار نورون که در عمق مرکز مغز قرار گرفته اند، تشکیل می شود. این بخش از مغز حرکات ارادی را کنترل می کند. آتتوز از نظر شیوع، دومین نوع فلج مغزی است. ویژگی بارز این حالت حرکات غیر ارادی است که قابل کنترل و پیش بینی نیست و بی هدف انجام می شود. برخی مواقع حرکت ها آرام و موزون است، در حالی که در سایر مواقع سریع و همراه با پرش می باشد. علاوه بر این، فرد مبتلا به آتتوز به مشکلی به نام جریان بیش از حد ( طغیان)[۸۰] دچار می شود، یعنی حرکت های ارادی با حرکات اضافی و نامربوط همراه است که معمولا” عضلات سر و اندام های فوقانی از این حالت تاثیر می پذیرند. آتتوز معمولاً با عقب ماندگی ذهنی همراه نیست (۸۱).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۲-۶-۳ آتاکسی یا ناهماهنگی عضله
همانند دیسکنزیا، آتاکسیا غیر معمول ترین و غیر رایج ترین شکل فلج مغزی است که حدود ۱۰- ۵ درصد جمعیت فلج مغزی را تشکیل می دهد. کودکان با آتاکسیا دارای تون عضلانی پایین هستند که به منظور حفظ تعادل و هماهنگی با مشکلاتی روبرو هستند و این عامل باعث می شود که در ایستادن و راه رفتن دچار مشکل شوند. در هنگام تولد، کودک سست و دارای تون عضلانی کاهش یافته می باشد که این بر خلاف اسپاستی می باشد. این کاهش تون عضلانی[۸۱] یک دامنه حرکتی افزایش یافته در همه مفاصل را تولید می کند. معمولا” کودکان آتاکسی از یک راه رفتن وسیع (گام پهن) به عنوان یک مکانیسم جبرانی[۸۲] استفاده می کنند و از نظر موقعیتی یک لرزش عمدی خفیف تا متوسط را نشان می دهند باشد (۸۴). مخچه[۸۳] در بخش خلفی مغز قرار داشته و یکی از اعمال آن تنظیم تعادل در بدن است. به عبارت دیگر، مخچه فعالیت های بدن را تنظیم می کند و به طور قابل ملاحظه ای روی نظم حرکات عضلات بدن تاثیر دارد (۹۳). آتاکسیا بر اثر ضایعه ای در مخچه (ناحیه ای که در زیر مغز و عقب پایه مغز واقع است) ایجاد می شود. مخچه نقش مکانیزم بازخوردی[۸۴] مغز را به عهده دارد و برای همنواخت کردن کار عضله ها اطلاعات را سازمان می دهد. نشانه های اصلی آتاکسی عبارت است از کاهش حس تعادل که نتیجه آن سقوط های پی در پی است و نیز کاسته شدن حس حرکت[۸۵] که باعث حرکات ناهماهنگ می شود. نمونه های مشکلات ناشی آتاکسی عبارتند از: استوار نبودن پا در هنگام حرکت، خطا کردن هنگام برداشتن شئ، از دست دادن چابکی دست ها و نحوه گام برداری بسیار ناشیانه (۷۴). این نوع فلج مغزی معمولا” مادرزادی نیست و فرد بعدا” به آن دچار می شود.
۲-۲-۶-۴ سختی (عدم انعطاف پذیری یا خشکی عضلات اسکلتی)
سختی شدیدترین نوع فلج مغزی است و ۵ – ۲ درصد از معلولان فلج مغزی را شامل می شود. این حالت با سختی شدید عضلات انقباضی موافق و انبساطی مخالف مشخص می شود که حرکت را بسیار مشکل می کند. به علت فقدان نسبی واکنش کششی، کشش بیش از حد قسمت های مختلف بدن امری معمولی است. عضلات اندام های مبتلا کوچک می شود و در شکل قرار گرفتن بدن نقص هایی به وجود می آید. سختی در نتیجه پراکنده شدن ضایعه ای در مغز ایجاد می شود که غشای حرکتی و پایین ترین ناحیه غده های عصبی را فرا می گیرد. این حالت با عقب ماندگی شدید ذهنی همراه است (۸۱). در این جا نیز همانند حالت اسپاستی عضلات سفت و خشک هستند و به هنگام انجام حرکت، عضلات موافق[۸۶] و مخالف[۸۷] مناسب عمل نمی کنند. بنابراین حرکات با خشکی صورت گرفته و در وضعیت بدن اشکال ایجاد می کند. لازم به ذکر است که عضلات موافق (آگونیست) و عضلات مخالف (آنتاگونیست) باید به گونه ای عمل کنند که همکاری آنها موجب انجام حرکت به شکل روان و راحت شود (۹۳).
۲-۲-۶-۵ فلاسید یا هیپوتن (شلی)
این حالت غالبا” یک مرحله انتقال و موقتی است که به انواع دیگر تبدیل می شود. علایم آن شامل کاهش تون، ضعف عضلانی و افزایش غیرطبیعی دامنه حرکتی مفاصل می باشد. این حالت در ضایعه ناحیه ۴ برودمن، لب خلفی مخچه یا راه هرمی بصل النخاع دیده می شود. شلی باعث کاهش تون عضلانی و افزایش دامنه حرکتی مفاصل می شود. در این نوع فلج مغزی حرکات ارادی به صورت ضعیف می باشد و مفاصل به صورت ناپایدار است که در حالت خوابیده به پشت، دور شدن و چرخش خارجی ران و خم شدن زانو دیده می شود. کشش جاذبه به خاطر استحکام ضعیف مفاصل ممکن است در مفاصل ایجاد ناهنجاری کند (۸۱).
۲-۲-۶-۶ رعشه
رعشه از انواع دیگر فلج مغزی شیوع کمتری دارد. این حالت موجب بروز حرکت های کنترل نشده، غیرارادی و ناموزون می شود. این حالت ممکن است بر اثر وارد آمدن صدمه به مخچه یا هسته های قاعده ای[۸۸] اتفاق بیافتد. اگر ضایعه به مخچه وارد شود، رعشه معمولا” در بازوها وجود دارد. رعشه در حرکت شدت می گیرد و در حالی که حرکت به پایین خود نزدیک می شود رعشه نیز وجود دارد. اگر پایین ترین ناحیه غده ای صدمه ببیند، نشانه های آن شدت کمتری دارد. رعشه ممکن است هنگام خواب یا استراحت از بین برود. در این نوع فلج مغزی عضله های جمجمه و انگشت ها بیشتر از سایر عضله ها به این بیماری دچار می شوند (۸۱).
۲-۲-۶-۷ ترکیبی
معمولا” ترکیبی از علایم انواع مختلف فلج مغزی را دارا می باشد. مثلا” آتاکسی – آتتوز و آتتویس – اسپاستیک. انواع اسپاستیک، آتتوز و آتاکسی سه نوع اصلی این تقسیم بندی هستند.
۲-۲-۷ انواع فلج مغزی اسپاستیک بر اساس اندام های درگیر
۲-۲-۷-۱ کوادری پلژی[۸۹]
فلج چهار اندام است که همه اندام ها به صورت برابر درگیر می باشند ولی در بعضی از مواقع بازوها بیشتر از پاها درگیر می باشد.
شکل ۲-۲ فلچ چهار اندام
۲-۲-۷-۲ داپلژی[۹۰]
پاها بیشتر از بازوها درگیر می باشد ولی تا حدودی هم دست ها مبتلا هستند.
شکل ۲-۳ فلچ دو اندام تحتانی
۲-۲-۷-۳ مونوپلژی[۹۱]
فلج یک اندام که درگیری یک اندام وجود دارد.
شکل ۲-۴ فلچ یک اندام
۲-۲-۷-۴ تریپلژی[۹۲]
درگیری سه اندام وجود دارد.
شکل ۲-۵ فلچ سه اندام
۲-۲-۷-۵ همی پلژی
شامل درگیری سمت چب بدن و یا راست بدن می باشد که یک سمت بیشتر از سمت دیگر درگیر می باشد.
شکل ۲-۶ فلچ یک طرف بدن
همی پلژی شامل موقعیت درگیری یک طرف بدن بیشتر از سمت دیگر بدن می باشد و یا در کل می تواند یک طرف بدن درگیر باشد. این نوع فلج مغزی عموما” در زمان تولد و ابتدای زندگی به آن توجه نمی شود، مگر این که بسیار شدید باشد. همی پلژی هنگامی مشخص می شود که کودک در فعالیت هایی مانند دسترسی و چنگ زدن شروع به حمایت و همراهی یک طرف بدن نسبت به طرف دیگر کند. یک دست برتر قوی با چنگ زدن اولیه مشخص می شود. در دستیابی به مراحل حرکتی گوناگون تاخیر وجود دارد که با حرکت به سمت برتری قوی و تاثیرپذیری یک طرف در فعالیت هایی مانند سینه خیزرفتن، خزیدن و ایستادن وجود دارد (۹۴). به هر حال اغلب کودکان با همی پلژی اسپاستیک راه می روند، به دلیل این که تعادل کلی در آن ها یک مشکل عمده نیست و معمولا” دست ها بیشتر از اندام های تحتانی درگیر می باشد. کودکان با چرخش داخلی شانه یک طرفه در شانه مبتلا، فلکشن در آرنج و انحراف زند زبرین در مچ دست راه می روند. اغلب دست گره شده و انگشت شست به سمت کف دست قرار می گیرد شود (۹۲).
۲-۲-۸ کلاس بندی فلج مغزی بر اساس توانایی های کارکردی (GMFCS)
GMFCS یک سیستم استاندارد برای اندازه گیری شدت ناتوانی های حرکتی کودکان فلج مغزی می باشد. هدف این کلاسبندی تعیین سطح توانایی کودک براساس توانایی ها و محدودیت های آن ها برای انجام فعالیت های کارکرد حرکتی درشت می باشد. کودکان می توانند بر طبق پنج سطح زیر طبقه بندی شوند (۹۵):
سطح I:
توانایی راه رفتن بدون محدودیت (راه رفتن مستقل)
توانایی راه رفتن در خانه و بیرون خانه و بالا رفتن از پله بدون استفاده از دست ها برای حمایت
انجام فعالیت های معمولی مانند دویدن و پریدن
شکل ۲-۷ سطح یک طبقه بندی کارکرد حرکتی درشت
سطح II:
توانایی راه رفتن با محدودیت
توانایی راه ر فتن در بیرون از خانه و خارج از خانه و بالا رفتن از پله با نرده
داشتن مشکلاتی با سطوح ناصاف، شیب دار یا مکان های شلوغ و پرجمعیت
داشتن توانایی کم برای دویدن و پریدن
شکل ۲-۸ سطح دو طبقه بندی کارکرد حرکتی درشت
سطح III:
راه رفتن با بهره گرفتن از یک وسیله کمکی حرکتی دستی مانند عصا و واکر در خانه و بیرون از خانه
توانایی بالا رفتن از پله با بهره گرفتن از نرده ها
استفاده از ویلچرهای دستی و یا وسایل کمکی به منظور حرکت در مسافت های طولانی یا سطوح ناصاف
شکل ۲-۹ سطح سه طبقه بندی کارکرد حرکتی درشت
سطح IV:
دارای محدودیت شدید در توانایی راه رفتن حتی با وسایل کمکی
استفاده از ویلچیر در بیشتر اوقات
نیاز به کمک برای حرکت با ویلچیر
شکل ۲-۹ سطح چهار طبقه بندی کارکرد حرکتی درشت
سطح V:
جابجا شدن به وسیله صندلی چرخدار دستی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ق.ظ ]




۳- سومین مورد هم در زمان بیداری برای ابن عربی رخ داده است روزی پس از نماز عصر در مسجد جامع شهر اشبیلیه شخصی با من دربارهی یکی از عرفای خراسان صحبت میکرد ناگهان متوجه شدم شخص دیگری هم در کنار ما حضور دارد ولی دیگران او را نمیبینند. آن شخص گفت، من همان فردی هستم که این مرد برای تو تعریف میکند. من از گوینده پرسیدم آیا نشانه های آن عارف را می‌دانی گفت بلی. سپس من خصوصیات او را توضیح دادم، گفت که همان است ولی تو او را کجا دیدهای؟ گفتم او الان اینجا حضور دارد ولی شما او را نمیبینید، اما همینکه روی را برگرداندم آن عارف را ندیدم.[۲۰۲]

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴- این مکاشفه هم در مغرب اتفاق افتاده است شیخ میگوید در مغرب به مقام قرب که بالاترین مقام عرفانی است رسیدم و شدیدا احساس تنهایی و وحشت میکردم، دوستش او را به خانهی کسی برد. ناگهان روح عارف بزرگ ابو عبدالرحمن سملی که ۱۷۰ سال پیش از دنیا رفته بود ملاقات نمودم. این مکاشفه هم در بیداری صورت گرفت و ابن عربی روح متجسد آن عارف را مشاهده نمود و با او صحبت کرد.
۵- ملاقات با سبتی آخرین موردی است که در این کتاب ذکر شده است. سبتی عارفی است که پدرش از خلفای عباسی بود ولی او لباس زهد پوشید و دائماً در حال عبادت بود، شنبهها کار میکرد و با در آمد آن، طول هفته را سپری میکرد[۲۰۳]. وی چهار صد سال پیش از ابن عربی وفات یافته بود. خصوصیت این مکاشفه این بود که حداقل یک نفر از کسانی که پیش ابن عربی نشسته بود آنرا ملاحظه نمود. و آن وقتی بود که وی در مکه در حال طوف بود، در آنجا او را دید که در حال طواف است و از او سؤالاتی پرسید.
این موارد نشان میدهد که چنین مکاشفههایی در بیداری هم ممکن است و در برخی موارد دیگران هم میتوانند در آن شریک شوند ولکن در اغلب موارد به حقیقت مورد درک پیدا نمیکنند. اما اگر کسی این موارد را غریب میشمارد به کلمات حضرت علی علیه السلام مراجعه کند. آنجایی که با مردگان سخن میگفت و آنها را به مردم نشان می‌داد، اگر چه مردم از دیدن آن عاجز بودند. من بر خودم لازم می‌بینم برای اینکه شاید کسی استبعاد کند و این مطالب را غریب بشمارد به مواردی از این قبیل در روایات اسلامی اشاره کنم، تا بحث کاملا منقحّ شود:
۱- سلمان فارسی و تکلم با اموات:
اصبغ بن نباته گوید من با سلمان فارسی در زمان حضرت علی علیه السلام در مدائن بودم روزی به پیش سلمان رفتم و دیدم مریض دیدم و هر روز مریضی او شدت میگرفت و در همان بیماری وفات یافت. وقتی بیماری او شدید شد رو به من کرد وگفت ای اصبغ پیامبر به من فرمود وقتی که موقع مرگ تو فرا رسد با اموات صحبت میکنی مرا به قبرستان مدائن ببر. او را بر روی تشکی گذاردیم و چهار طرف آنرا گرفتیم و به آنجا بردیم. سپس گفت مرا رو به قبله کنید، و بعد فرمود: السلام علیکم یا محتجبین عن الدنیا ولی کسی پاسخ او را نداد. دوباره سلام کرد و آنها را به خدا قسم داد و گفت پیامبر به من فرمود که هنگام مرگم میتوانم با شما صحبت کنم. شخص از درون قبر جواب داد. السلام علیک و رحمه الله و برکاته یا اهل البناء و الفناء. سلمان از او پرسید اهل بهشتی یا جهنم. گفت با لطف و کرم خداوند اهل بهشتم. سلمان گفت مرگ را برای من وصف کن. گفت از تکه تکه شدن با قیچی سختتر است در حالی که من آدمی بودم که به فرائض عمل میکردم و قرآن میخواندم و [۲۰۴] به والدین احترام میگذاردم…. . سلمان فارسی علیه الرحمه جزو انبیاء نبود ولکن با اموات سخن گفت و کلام آنها را در بیداری شنید.
۲- امام صادق علیه السلام میفرماید، با پدرم در «عسفان» بودیم. دیدم مردی که در گردنش زنجیر است و مرد دیگری که زنجیر او را میکشید. گفت به من آب بدهید. آن مرد گفت خیر ندهید. لا سقاه الله. به پدرم گفتم آن مرد کیست فرمود:[۲۰۵]معاویه.
۳- حبه عرنی گوید: با حضرت علی علیه السلام به قبرستان وادی السلام رفتیم. حضرت شروع کرد با اموات صحبت کردن. من خسته شدم و به حضرت اعتراض کردم. حضرت فرمود: با ارواح صحبت میکنم. اگر پرده کنار رود تو آنها را میبینی که دور هم حلقه زدهاند. پرسیدم آنها جسماند یا روح؟ فرمود: به ارواح مؤمنین در زمان جان دادن گفته میشود به وادی السلام که از قطعه های بهشت است[۲۰۶] بیائید. بنابراین چنین اموری در روایات اسلامی هم وجود دارد و امری غریب نیست.
مکاشفات و عقل
از بسیاری از کلمات عرفاء و دیگر کسانی که تجارب دینی داشتهاند برمیآید که ایشان در شهود خود به مطالبی دست پیدا کردهاند که از حدّ عقل خارج است و عقل انسانی را به آن راهی نیست. این سخن باعث شده است که بحثهای مختلفی پیرامون این موضوع در بین اهل نظر صورت گیرد و آن اینکه اصولا آیا ممکن است که ادراکی برای صاحب تجربه پدید آید که مخالف قوانین و اصول عقلی باشد؟ در نتیجه سخنان بزرگان در رد و تأیید این مطلب بسیار وجود دارد. لذا ما باید در اینجا به این نکتهی مهم بپردازیم.
رودلف اوتو در کتاب امر قدسی اظهار میدارد که تجارب دینی دارای دو نوع حیثیت میباشند: حیثیت عقلانی و غیر عقلانی. به نظر اوتو حیث غیر عقلانی این تجارب بسیار مهمتر و گرانبهاتر از حیث عقلانی آنهاست. روی کلام اوتو در این جا به احساسات و عواطف موجود در تجربهی دینی است. اما او در ادامه تأکید میکند که این تجارب متناقض نما هستند و با عقل عادی بشری قابل دستیابی نیستند. صدرا نیز در کتب مختلف خود از جمله اسفار به این نکته اشاره میکند در این مشاهدات مطالبی وراء عقل ادراک میشوند. اما این کلمات و سخنانی نظیر آن به چه معناست؟ آیا به این معناست که تجارب دینی دارای مطالبی هستند که با اصول اولیهی عقل ناسازگارند؟ اگر چنین باشد، آیا چنین تجاربی دارای ارزش و اعتبار میباشند؟ زیرا که به نظر میرسد عقل یگانه دلیل خدشه ناپذیر است و تمامی حوزهی فکری و عملی انسان[۲۰۷] را دربرمیگیرد و اگر این میزان سست شود ستونهای بشر خدشه پیدا میکنند و انسانی چنین متزلزل در بدیهیترین و سادهترین امور خود دچار شک و شبهه گردیده و توانایی یک گام کوتاه را نیز ندارد. و لذا باید محتوای این تجارب را تحلیل نمود. به نظر میرسد محتوای این تجارب میتوانند به سه گونه فرض شوند:

تجارب:

عقلپذیر

عقلگریز

عقلستیز

آنچه مسلم است تجارب عقل پذیر اموری مسلم هستند و در تمامی[۲۰۸] تجارب وجود دارند. این نوع تجارب را نیز میتوان به دو دسته تقسیم نمود. تجارب موافق با اصول اولیهی عقل و تجارب موافق با اصول ثانویه و احکام نظری و کسبی عقل. به نظر میرسد که هر دو نوع این تجارب وجود دارد و شهود احکامی مطابق عقل در اختیار انسان میگذارد.
نوع دوم که تجارب عقل گریز است نیز نه تنها امکان وجود داشتهاند، بلکه وقوع خارجی نیز یافتهاند. زیرا صاحبان این تجارب ادعا میکنند که دارای تجاربی بودهاند که عقل عادی و عرفی بشر به آنها دسترسی نداشته است. اما این به چه معناست؟ آیا به این معناست که عقل هرگز به آنها را نخواهد یافت و در صورت آمدن میزان عقلی نمیتوان آنها را مورد سنجش قرار داد. جواب منفی است. زیرا عقل در تمامی شؤون بشری راه دارد و پس از تکامل و گسترش معلومات میتواند در تمامی زمینه ها اظهار نظر کند. و لذا میبینیم که گزارشات اولیهی عرفاء پس از مدتی مورد تأیید عقلاء قرار میگیرند.
اما نوع سوم که تجارب عقل ستیز باشد مهمترین قسمت بحث است. برخی وجود چنین تجاربی را ادعا کردهاند، اما به نظر میرسد این قسم وجود نداشته باشد. آنچه از تعارضات و تناقضات در گزارشات عرفاء به چشم میخورد همگی تعارضات ظاهری و قابل رفع هستند و اگر چنین نبود باید توجیه عقلانی شوند. زیرا معیار عقلی هرگز تخصیص پذیر نیست و در تمامی زمینه ها معتبر میباشد. مهمترین توجیهاتی که به نظر میرسد از این قبیلاند:
۱- این تعارضات ظاهری بوده و با اندک تأملی میتوان این تعارضات را برچید و بین محتوای گوناگون سازش برقرار کرد.
۲- برخی از این تعارضها برای وجود اختلاف در مرتبهی کشف عارف است. و لذا عرفاء در مراحل بالاتر اموری را درک میکنند که با درک عرفاء پائینتر دارای اختلاف است. و همچنین عکس این سخن نیز صادق است. برای مثال عارف در مرحلهی فنا فی الله مطالبی را متفاوت با مرحلهی بقاء فی الله درک میکند و نوع ادراک آنها از خداوند و امثال آن متفاوت است. برخی وحدت وجود و برخی وحدت شخصی را درک مینمایند.
۳- از آنجا که شهودهای مختلف همگی باید از کانال ذهن انسانی عبور کند، اعتقادات، افکار و سایر امور ذهنی در تفسیر عارف تأثیر میگذارد. و لذا هر عارفی امور مورد ادراک را بنابر عقاید خود تبیین و تفسیر مینماید.
اما آیا امکان دارد که در تجارب غیر ادراکی امور متناقض وجود داشته باشد؟ ما وجود چنین اموری را نیز رد میکنیم. زیرا هستهی اصلی همهی تجارب، تجارب ادراکی است و سایر تجارب حول این محور میچرخد و وجود تناقض در عواطف نیز موجب خلل در تجارب ادراکی میشوند. بنابراین در صورت پدید آمدن حالاتی دارای تضاد آنگونه که رودلف اوتو ادعا میکند، باید آنها را نیز به شیوه های فوق توجیه نمود. وجود حالت (جذبه و دفع) به گونهای تناقض آمیز وجود ندارد و تناقض آنها ظاهری است.
این تقسیمبندی که در اینجا ذکر شد در کتب مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و به نتایجی مشابه رسیده‌اند، جبوری میگوید: و آن شناختی است بالاتر از فهم عقل، به این معنا که این معرفت در برابر مقولات عقلی و لغت و منطق عقل کرنش نمیکند، بلکه با لغت و منطق خود که رمز و تأمل است و ستون آن که فرو رفتن در عمق آن است، موجود میباشد.[۲۰۹]
این سخن به این معناست که مطالب عقل ستیز در کشف وجود ندارد. اگر مطالبی عقل گریز هم وجود دارد خارج از عقل نیستند بلکه با مقولات بیان شدهاند و عقل برای درک آنها باید آنها را درون ساختارها و مقولات خود بریزد.
دیدگاه فلاسفه اسلامی
فلاسفه اسلامی دربارهی شناخت خداوند مطالب ارزشمندی در کتب خود ذکر نمودهاند که به حق قسمت اعظم و اهم آثار ایشان را شامل میشود. اما راهی را که ایشان برای شناخت خدا معرفی میکنند، با اصطلاح تجربه دینی سازگاری زیادی ندارد. زیرا تجربه دینی مواجههی مستقیم با امر قدسی است. در حالیکه روش فلاسفه روش برهانی است که سراسر مملو از تصورات و تصدیقات و مفاهیم است. لذا سنخیت زیادی بین این دو روش وجود ندارد.
با اینحال در فلسفه اسلامی جلوههایی از تجربهی دینی وجود دارد. ابن سینا، شیخ شهاب الدین سهروردی، و ملاصدرا سه چهرهی شاخص تفکر فلسفی از رؤیت و مشاهدهی بیواسطهی خداوند صحبت کردهاند. شیخ شهاب الدین سهروردی راه شهود را بهترین راه دریافت حقایق میدانست و حکمت خود را حکمت الاشراق نامید.
قطبالدین شیرازی در شرح حکمت الاشراق گوید: «حکمت[۲۱۰] اشراق، یعنی حکمت که بر اشراق که عبارت از کشف است مبتنی باشد، یا حکمت مردم مشرق زمین یعنی مردم ایران، معنی دوم باز به همان معنی نخستین راجع شود، چه حکمت ایرانیان کشفی و ذوقی بود. و آن را حکمت اشراق میگویند. زیرا اشراق ظهور انوار عقلی و لمعان و فیضان آنهاست به وسیلهی تابیدن بر نفسها و جانها هنگام وارسته شدن آنها. تکیهگاه ایرانیان در حکمت، ذوق و کشف بوده …» حکمت اشراق که خود را ارائه حکمت فهلوی میداند فلسفه خود را نوعی مکاشفه و تجربهی دینی، و شهود را روشی برای کشف حقایق میداند زیرا بهترین و متقنترین راههاست.
در کلام ابن سینا هم مواردی از این قبیل یافت میشود. وی در کتاب شریف الاشارات و التنبیهات در نمط نهم به مقامات العارفین اشاره میکند و میگوید راه عرفاء مسیری درست است که بسیاری از درک آن ناتواناند بسیاری از تکبر آنرا نمیپذیرند. پس به بررسی مکاشفات و تجارب دینی می‌پردازد و راه های وصول به آنرا بیان میکند.
اما کسی که حق مطالب را به صورت تمام ادا نموده، ملاصدراست وی به صورت کامل این مباحث را روشن نموده است. مبنای او این بود که عقل و نقل و کشف یا به عبارت دیگر قرآن و عرفان و برهان سه بعد یک حقیقتاند و یک حقیقت را نشان میدهند. لذا فلسفه مشاء را با عرفان ممزوج و کاستیهای آنرا اصلاح نمود. وی بسیاری از تجارب دینی و علوم کشفی را بیان نمود و آنها را مبرهن و مستدل ساخت، ما در اینجا به ذکر مطالبی از دیدگاه او میپردازیم. زیرا دقت او توانست موضوعات عرفانی را نیز با یک نظم و نسج خاص مطرح کند و مطالب را به صورت زیبایی دسته‌بندی کند.
ملاصدرا به صراحت اعلام میکند که مکاشفه و تجربهی دینی به مراتب بالاتر از برهانهای فلسفی است. بلکه برهان فقط روش و مقدمهای است برای شهودات و مکاشفات عرفانی. وگرنه حد برهان بسیار پائینتر از مکاشفه است. «…. و الاّ فمرتبه مکاشفاتهم فوق مرتبه البراهین[۲۱۱] فی افاده الیقین، بل البرهان هو سبیل المشاهده فی الاشیاء التی یکون لها سبب. اذ السبب برهان علی ذی سبب». همانطورکه در بحث عرفاء ذکر شد، ملاصدرا و دیگر فلاسفه نیز مشاهده و مکاشفه را در معنایی نزدیک به تجربه دینی به کار میبرند. زیرا مبنای مباحث فلسفی ایشان در بحث مکاشفه بر برخی از مبانی عرفانی گذارده شده است. و لذا مباحث فلسفی ایشان میتواند اساسی محکم برای عقلانی سازی مباحث عرفانی و کلامی قرار گیرد.
انواع ادراک و تعداد عوالم از دید ملاصدرا
ما برای آنکه بدانیم که تجربهی دینی در چه حوزههایی وجود دارد و چه نوع ادراکاتی در این تجربه ممکن است میبایست ابتداء به انواع ادراکات اشاره کنیم. گفتیم که آلستون تجربهی دینی را تجربهای حسی یا دارای ساختار حسی میدانست اما ملاصدرا تعداد متنوعتری از ادراک را مطرح می کند که ما آنرا اساس مطالب بعدی قرار خواهیم داد. وی که از جمله بزرگترین فلاسفه اسلامی است، وتحول خاصی در فلسفه اسلامی ایجاد نموده است، در بحث ادراک نیز بحثهای عمیقی را مطرح نموده است که حوزه شناخت را کاملا برای ما مشخص میسازد.
او در جلد سوم اسفار در تبیین و توضیح انواع ادراکات، ادراکات را به چهار قسم، تقسیم مینماید اما در پایان این نظر خود را اصلاح میکند: ۱- احساس ۲- تخیل ۳- توهم ۴- تعقل. بنابراین ادراکات ما منحصر در چهار قسم است.[۲۱۲]
اولین ادراک و شناخت، شناخت حسی است که به محسوسات خارجی و توسط حواس پنج گانه صورت میگیرد. از خصوصیات این شناخت آن است که مقولات عرضی مثل زمان، کم، کیف را نیز درک میکند. از نظر صدرا هر ادراکی دارای نوعی تجرید است. یعنی مدِرک و مدرَک هر دو نوعی تجرد از ماده را به همراه دارند. در شناخت حسی، قوهی حس کننده، صورت مواد خارجی را تجرید نموده و درک میکند.
دومین شناخت، شناخت خیالی است. قوهی خیال محتوای خود را از عالم حس و محسوسات می‌گیرد، خیال امور محسوس را درون خزانهی خود نگه میدارد و میتواند امور محسوس را در حضور ماده و عدم حضور ماده درک بنماید.
سومین شناخت، شناخت وهمی است، وهم امور غیر محسوس را درک میکند اما آنرا در ضمن محسوس جزئی درک میکند نه به صورت کلی.
چهارمین شناخت، شناخت عقلی است، شناخت عقلی، شناخت ماهیت اشیاء است و نیاز به امور محسوس ندارد بلکه مستقلا توانایی این شناخت را دارد. این تقسیمبندی براساس تقسیمبندی رایج مشائین است. اما ملاصدرا تقسیم را اصلاح میکند[۲۱۳] یکی از نکات ابداعی حکمت متعالیه این است که قوهی واهمه را قوهی مستقلی نمیداند، بلکه آنرا مرتبهی پائین و نازل عقل میداند که هنوز توان درک حقایق را به صورت کلی ندارد. بنابراین ادراکات از نظر صدرا بر سه قسماند.
علامه طباطبایی که از بزرگترین فلاسفه اسلامی و از پیروان ملاصدراست، این تقسیمبندی را اصلاح دیگری مینماید. او معتقد است که مدرکات ما منحصر در دو نوع است، خیالی و عقلی! زیرا او حس را قوهای مستقل از خیال نمیداند. وی معتقد است که وجود مواد محسوس خارجی یا نبود آن باعث نمیشود که ادراک ما هم متعدد شود. ما با ادراک واحدی میتوانیم امور محسوس و غیر محسوس را درک کنیم. این نظریه میتواند نقش مهمی در تلقی ما از تجربهی دینی ایفاء کند و موارد بهتری را در اختیار ما قرار دهد. ملاصدرا به نظریهی خود این مطلب را هم اضافه میکند که ادراکات ما همواره در ارتباط با عالم خارج صورت نمیگیرد یعنی درک صور خیالی لزوما نیاز به تجرید آنها از مواد محسوس ندارد[۲۱۴]. برخی صور خیالی که دارای استقلال وجودی هستند و از فرشته به انسان القاء می‌شوند نیاز به مادهی محسوس و ادراک حسی ندارد. همینطور درک آن چیزی که به عنوان عقل (فرشته) در خارج به صورت مستقل وجود دارد نیاز به تجرید خارجی (حسی) ندارد بلکه خود[۲۱۵] مستقلاً میتواند با ذهن ما ارتباط برقرار کند.
وی به ازاء این سه نوع درک، سه نوع عالم را هم تصور میکند. یعنی ما سه عالم عقل، خیال، و محسوسات داریم، که هر کدام موجوداتی با خود را دارا میباشند. قوای ادراکی ما میتواند با این سه عالم ارتباط برقرار کند و حقایق را از آنها دریافت میکند.
اما این تقسیمبندی ملاصدرا تقسیم بندی کاملی نیست وما انواع دیگری از ادراکات را هم در خود میبینیم لذا خود صدرا هم در مواقع دیگر به ادراکات دیگری اشاره میکند. در حقیقت تمام ادراکات مذکور علم حصولی و با واسطهی مفاهیم و تصورات صورت میگرفتند. در حالیکه ادراکات حضوری دارای ارزش بالاتری نسبت به موارد فوق است. لذا ما در اینجا به تقسیمی دیگر اشاره می‌کنیم که جامعتر است.
استاد جوادی آملی در کتاب عین نضاخ میفرماید: راه های[۲۱۶] شناخت انسان سه گونهاند:
۱- شناخت از طریق حس که ادراکات ظاهری انسان را تأمین میکند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ق.ظ ]




هم چنین، از امام صادق (ع) نقل است: کُلُّ بَناءٍ لَیسَ بِکَفافٍ فَهُوَ وَبالٌ عَلی صاحِبِه یوم َالقیامَه [۲۰۲]ِ؛ هر ساختمانی که بیشتر از حد کافی باشد، روز قیامت وبال صاحبش خواهد بود.
امیرالمؤمنین (ع) در بصره برای عیادت از علاء بن زیاد حارثی – که از اصحاب امام (ع) و بیمار بود به منزلش تشریف بردند وقتی حضرت وسعت منزل او را نگریستند فرمودند: مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسَعَهِ هَذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْیَا مَا أَنْتَ إِلَیْهَا فِی الْآخِرَهِ کُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَی إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَهَ تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ وَ تَصِلُ مِنْهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذَا أَنْتَ‏قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَهَ؛ با وسعت این خانه در دنیا چه میکنی در حالی که تو بدان در آخرت محتاج تری سپس آن حضرت می فرماید: آری اگر در آن از میهمان و واردان پذیرایی کنی خویشان بی سرپناهت را در آن جای دهی وحقوقی که از این خانه بر عهده ات هست ادا نمایی، در این صورت تو به وسیله آن به آخرت رسیده ای[۲۰۳].

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مورد نکوهش واقع شدن علاء بن زیاد توسط علی(ع) نیز می تواند به این سبب بوده باشد که خانه ی وی ، بسیار فراتر از نیازهای متعارف و معقول او بوده است و چنان که ذیل روایت مربوط به وی نشان می دهد، حتی ساختن خانه به ویژگی خانه ی او نیز در صورتی که به انگیزه های شرعی و اخلاقی باشد، مذموم نیست.[۲۰۴]
محدوده ی کفاف ، شامل وسعت منزل و چشم نواز بودن عرصه ی آن نیز می شود و می توان گفت مقصود از «فوق کفاف بودن» ساختن آن به گونه ی مجلل و اشرافی و به منظور ریا و تفاخر و انگیزه هایی از این قبیل است . بنابراین، ساختن بناهایی که از نظر کمی و کیفی به آن نیازی نیست، مصداق اسراف و تجمل گرایی خواهد بود.
آری، در جامعه‌ای که افراد زیادی فاقد مسکن مناسب هستند، ساختن خانه‌ها و ویلاهای بزرگ و صرف میلیونها تومان پول برای تزیین منازل، بی‌شک خروج از حدّ اعتدال و از مصادیق بارز اسراف وتجمل گرایی خواهد بود.
قرآن مجید، این روحیّه اسراف در مسکن را محکوم کرده و می‌فرماید:
«أَتَبْنُونَ بَکلِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ وَ تَتَّخِذُونَ مصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ[۲۰۵]؛آیا در زمین‌های مرتفع، کاخ می‌سازید تا اینکه به بازی دنیا سرگرم شوید و عمارتهای محکم بنا می‌کنید به امید آنکه در آن عمارتها جاودان بمانید؟!».
پیامبر اکرم (ص) در روایتی می فرماید: « وَ مَنْ بَنَی بُنْیَاناً رِیَاءً وَ سُمْعَهً حَمَلَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَهِ وَ هُوَ نَارٌ یَشْتَعِلُ مِنْهُ ثُمَّ یُطَوَّقُ فِی عُنُقِهِ وَ یُلْقَی فِی النَّارِ فَلَا یَحْبِسُهُ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا دُونَ قَعْرِهَا إِلَّا أَنْ یَتُوبَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ یَبْنِی رِیَاءً وَ سُمْعَهً فَقَالَ یَبْنِی فَضْلًا عَلَی مَا یَکْفِیهِ اسْتِطَالَهً بِهِ عَلَی جِیرَانِهِ وَ مُبَاهَاهً لِإِخْوَانِهِ [۲۰۶]؛
رسول اکرم در این روایت پس از آن که هر کس ساختمانی از روی ریا و سمعه بسازد تهدید به عذاب الهی فرمودند، کسی پرسید: چگونه بنایی با این وصف ساخته می شود حضرت فرمود:
بدین صورت که برای فخرفروشی بر همسایگان و برادران دینی اش، بیش از مقدار لازم مسکن بنا کند.[۲۰۷]»
دراین حدیث شریف، خصوصیتی وجود دارد که حدّ کفاف به طور مستقل آمده و بیانگر این نکته است که فراهم کردن مسکن بیش از مقدار کفایت، گرچه برای فخرفروشی و خودنمایی هم نباشد ناپسند و موجب غضب و عذاب الهی است.
بنابراین آن چه در مورد خانه و منزل مورد تایید و تاکید و سفارش دین مقدس اسلام است، این است که منزل باید به حد اعتدال و میانه ساخته شود و کوتاهی در این زمینه در حدی که انسان توانایی دارد، سزاوار نیست و افراط و زیاده روی هم بدون انگیزه دینی و عقلی جایز نیست.
امام صادق(ع) در تاکید بر میانه روی در مسکن می فرماید: «مَنِ اقْتَصَدَ فِی بِنَائِهِ لَمْ یُؤْجَرْ ؛[۲۰۸] کسیکه در خانه و منزلش میانه روی کند، ترس و بیم ندارد. » کلمه یوجر به معنای ترسیدن از چیزی است[۲۰۹] . شاید منظور در اینجا این باشد که کسی که در منزل تفریط و کوتاهی نکند و خانه مناسب تهیه نماید، هیچ گونه هراس از جهت کمبود جا و مکان برای خانواده و میهمان ندارد و همچنین اگر اسراف و زیاده روی نکند هیچ گونه پیامد سوء اسراف وتجمل گرایی متوجه او نمی شود.
۳-۲-۴ تجمل گرایی در تهیه ی وسیله نقلیّه:
در بحث پیش ملاحظه شد که در روایات، منزل وسیع از سعادت و خوشبختی انسان قلمداد شده است. همین طور در احادیث، حضرات معصومین (ع) از مَرْکَب سالم و راهرو نیز، به همین عنوان یاد نموده اند. رسول گرامی (ص) فرمودند: از سعادت فرد مسلمان،وسعت مسکن و همسایه صالح و مرکب راهرو است[۲۱۰].
مرکب، در زمان های گذشته منحصر در اسب و قاطر و الاغ و… بوده و امروزه اتومبیل و موتورسیکلت و مانند آن‌ها را نیز شامل است.گفتنی است که اسلام، تجاوز از حد اعتدال را در همه امور زندگی، از جمله، در وسیله نقلیه مذموم می‌داند. امام صادق (ع) می‌فرماید: « أَ تَرَی اللَّهَ ائْتَمَنَ رَجُلًا عَلَی مَالٍ یَقُولُ لَهُ أَنْ یَشْتَرِیَ فَرَساً بِعَشَرَهِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ تُجْزِیهِ فَرَسٌ بِعِشْرِینَ دِرْهَماً …ً ثُمَّ قَالَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ [۲۱۱]؛ آیا گمان داری بخاطر داشتن مال فراوان، کسی مجاز است اسبی را به ده‌هزار درهم بخرد، در حالی‌که اسب بیست درهمی او را کفایت می‌کند؟ مگر نه‌این است که خداوند فرموده: اسراف نکنید که خدا اسراف‌کنندگان را دوست ندارد!»
حال کسی که با داشتن یک اتومبیل پیکان، نیازش برآورده می‌شود، آیا مجاز است خودروهای گران‌قیمت خارجی خریداری نماید؟
البتّه شایان ذکر است که همیشه خرید وسیله نقلیه یا اجناس دیگر ارزان دلیل بر اعتدال نبوده بلکه گاه جنسی با قیمت نازل تهیّه می‌شود در صورتی که می‌توان با همان مبلغ یا اندکی بیشتر وسیله‌ای با دوامتر و مفیدتر از آن تهیّه نمود. در این صورت خرید جنس ارزان، نوعی اسراف خواهد بود.
یکی از اصحاب حضرت کاظم (ع) می گوید:
حضرت به من فرمودند:چه مرکبی داری عرض کردم: دارای الاغی هستم. فرمود: آن را چقدر خریده ای گفتم: به سیزده دینار. فرمود: این کار اسراف است که الاغی را به این مقدارخریداری کنی و برذون تهیه نکنی.عرض کردم:آقای‏من! خرج برذون از الاغ بیشتر است. فرمود: آن کس که الاغ را روزی می دهد برذون را هم خواهد داد
.برذون، که همان یابو و اسب باربر است، اضافه بر این که کار حمل و نقل را به خوبی انجام می دهد، فواید دیگری را نیز داراست که امام (ع) در دنباله گفت وگوبه یکی از مهم ترین آنها در آن عصر اشاره می فرماید: آیا نمی دانی هر کس مرکبی را نگهداری نماید و در انتظار فرمان ما باشد و با این آمادگی دشمن ما را به خشم آورد و به ما منسوب باشد، خداوند روزی را بر او جاری و سینه اش را وسیع خواهد ساخت و به آرزوهایش نایل می نماید و در گرفتاری ها و احتیاجات یاور اوخواهد بود.[۲۱۲]
۳-۲-۵ تجمل گرایی در پذیرایی از مهمان
یکی از صفات بسیار پسندیده – که اگر در هر فرد وجود داشته باشد،فضیلتی بزرگ محسوب می‏شود – مهمانداری و مهماندوستی است.
تمامی پیامبران به این صفت زیبا و پسندیده آراسته بودند و یکی ازصفات بارز آنان مهماندوستی بود. ما هیچ پیامبری را سراغ نداریم که ازمهمان روگردان بوده باشد.
پیامبر گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله فرمود: اگر مؤمنی مرا به [خوردن] شانه گوسفندی‏دعوت کند، دعوت او را اجابت می‏کنم، چون این عمل جزو ایمان است.[۲۱۳]
امام جعفر صادق‏(ع)می‏فرماید: از جمله چیزهایی که رسول‏خداصلی الله علیه وآله به‏فاطمه زهراعلیها السلام، تعلیم داد، این بود: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد،باید مهمانش را اکرام کند.[۲۱۴]
امام جعفر صادق‏(ع)می‏فرماید: هر کس مسلمانی را سیر گرداند، جزپروردگار عالم هیچ یک از مردمان و فرشتگان مقرب و پیامبران ندانند اجر و پاداش او در قیامت چقدر خواهد بود. سپس فرمود: از جمله چیزهایی که سبب آمرزش خواهد شد، سیر کردن‏مسلمان گرسنه است.[۲۱۵]
امام صادق‏(ع)می‏فرماید: اگر کسی هزار درهم را صرف طعامی کند ومؤمنی از آن بخورد، اسراف نکرده است.[۲۱۶]
با تمام اهمیتی که میهمان دارد پذیرائیهای پر تکلف و تجمل و پر زرق و برق از نظر اسلام نه تنها کار خوبی نیست، بلکه رسما از آن نهی شده است. امام صادق(ع) می‏فرماید:
َ الْمُؤْمِنُ لَا یَحْتَشِمُ مِنْ أَخِیهِ وَ لَا یُدْرَی أَیُّهُمَا أَعْجَبُ الَّذِی یُکَلِّفُ أَخَاهُ إِذَا دَخَلَ أَنْ یَتَکَلَّفَ لَهُ أَوِ الْمُتَکَلِّفُ لِأَخِیهِ؛ [۲۱۷]« مومن از برادر مؤمن خود خجالت نمی کشد (رو درواسی ندارند)، و من نمی‏دانم کدامیک از این دو عجیبتر است؟ کسی که به هنگام ورود بر برادر خود او را به زحمت می‏افکند؟ و یا کسی که خودش، خودش را برای میهمان به زحمت می اندازد »؟.
حارث اعور، یکی از اصحاب خاص علی(ع)، به خدمت حضرت رسید و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، دوست دارم با خوردن غذا در خانه ما، مرا سرافراز فرمایی.حضرت فرمود: «به شرط آنکه خود را به خاطر مهمانی من، به تکلف و دردسر نیندازی!» آن‌گاه به خانه حارث تشریف برد و حارث قطعه نانی برای حضرت آورد. چون حضرت شروع به خوردن آن قطعه نان کرد، حارث با نشان دادن چند درهم که در گوشه لباسش پنهان کرده بود، گفت: اگر به من اجازه دهید، با این پولی که دارم، چیزی غیر از نان برای شما خریداری و تهیه کنم؟
امام فرمود: «این نان، چیزی بود که در خانه‌ات موجود بود و آوردنش برایت زحمتی نداشت، اما چیز دیگر که مایه سختی و به زحمت انداختن خود باشد، نمی‌خواهم؛ چون من به شرط تکلف نداشتن، دعوتت را پذیرفتم».[۲۱۸]
امام جعفر صادق‏(ع)می‏فرماید: وقتی برادر مؤمنت ‏به مهمانی تو آمد،آنچه غذا حاضر داری، برای او بیاور. اما اگر او را دعوت کردی، آنچه درتوان داری، برای او حاضر و به این وسیله از او پذیرایی کن.[۲۱۹]
در این مورد هم هیچ فرقی بین مهمانان نیست. مهمان هر کس که باشد، دستور اسلام این است که انسان نباید خود را به خاطر او به زحمت‏ بیندازد.
میزبان در پذیرایی از مهمان باید طوری رفتار کند که مهمان احساس‏مزاحمت نکند و اگر بداند میزبان برای پذیرایی از او به زحمت می‏افتد وبه وسیله قرض گرفتن و مشقت زیاد لوازم پذیرایی را آماده می‏کند، این کارموجب دلسردی او شده و برای رفع مزاحمت‏سعی می‏کند کمتر به دیدن ومهمانی بیاید. این کار موجب دوری مؤمنان از یکدیگر شده و اتحاد و دوستی‏میان آنها رو به سردی می‏گراید. اما اگر تشریفاتی نباشد و میزبان از آنچه‏خود و خانواده می‏خورند، بدون تکلف برای مهمان نیز بیاورد، دیگر او نیزاحساس مزاحمت و سربار بودن نمی‏کند و دفعات بعد نیز به دیدن میزبان‏خواهد آمد و دوستی میان آنها بیشتر خواهد شد.
روش مسلمانی را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و ساده زیستی بود و پرهیز از تکلف و تجمل . از این رو سامان فارسی در فضیلت ها و ارزشها از «اهل بیت»(ع) به شمار می آمد . نقل خاطره ای از سلمان مناسب این بحث است:
یکی از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» می گوید: من به اتفاق دوستم به خانه ی سلمان فارسی رفتیم و مدتی نشستیم . هنگام غذا فرا رسید. سلمان گفت : اگر نبود آنکه رسول خدا(ص) از تکلف و خویشتن را به زحمت انداختن نهی کرده است ، برایتان غذای خوبتری فراهم می کردم. سپس برخاست و مقداری نان معمولی و نمک آورد و جلوی مهمانان گذاشت . رفیقم گفت : کاش همراه این نمک، مقداری سعتر(مرزه و آویشن) بود !سلمان رفت و ظرف آب خویش را گرو نهاد و کمی مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد . وقتی غذا خوردیم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزی خدا قانعیم ! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودی، الآن ظرف آب من در گرو نبود !..[۲۲۰].
سلمان اهل تکلف نبود . ولی وقتی مهمان ،خواسته ای را بر زبان آورد و تمنای غذا و طعامی داشت، سلمان ناچار شد که برای رضای خاطر مهمان آن را تأمین کند .
در نتیجه، با همه ی ستایشی که از پذیرایی شایسته از مهمان شده، اگر جنبه ی تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایی برسد که اغلب، روی چشم و همچشمی است یا ریشه در خودنمایی و تفاخر دارد ،ناپسند است و همین کار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبیت نزد خدا می افتد.
درست است که از نعمت الهی باید بهره گرفت، اما با حفظ حد ومرز ارزشی آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال و انجان دادن آن کار به صورتی خردمندانه و شرع پسند و عرف پذیر![۲۲۱]
گاهی اصل مهمانی دادن برای ریاکاری یا نشان دادن تجملات زندگی است . پیامبر گرامی اسلام‏(ص) می‏فرماید: «مَنْ أَطْعَمَ طَعَاماً رِیَاءً وَ سُمْعَهً أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِثْلَهُ مِنْ صَدِیدِ جَهَنَّمَ وَ جَعَلَ ذَلِکَ الطَّعَامَ نَاراً فِی بَطْنِهِ حَتَّی یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ[۲۲۲] ؛ هر کس به‏خاطر ریا و خودنمایی‏مهمانی بدهد، خداوند فردای قیامت از صدید جهنم به او می‏خوراند و آن غذادر درونش آتش می‏شود تا زمانی که قیامت تمام شود. »
نتیجه ای که از این بحث به دست می آید این است که اگر کلیه‌ مصارف‌ و هزینه‌ها را به‌هزینه‌های‌ صحیح‌ و غلط‌ تقسیم‌ کنیم‌، هزینه‌های‌ غلط‌ موارد زیر را شامل‌ می‌شود:
۱ـ هزینه‌هایی‌ که‌ بیش‌ از مقدار نیاز انجام‌ می‌شود مانند تهیه‌خانه‌های‌ بزرگ‌ برای‌ خانواده‌ دو یا سه‌ نفره‌ یا تهیه‌ لباس‌های‌ فاخر وگران‌ قیمت‌ در حالی‌ که‌ فرد از تدارک‌ مخارج‌ روزمره‌ خود ناتوان‌ است‌و یا برگزاری‌ مجالس‌ پرخرج‌ و باشکوه‌ از سوی‌ خانواده‌هایی‌متوسط‌… .
ثانیاً: ملاک‌ تعیین‌کننده‌ نیازهای‌ هر فرد درآمد او نیست‌ (اگر چه‌درآمد نیز اثرگذار است‌) بلکه‌ بسیاری‌ عوامل‌ اجتماعی‌، فرهنگی‌ و …نیز مؤثر است‌.
و در نهایت اینکه اسلام همه راههایی را که ممکن است انسان، ثروت خود را در تهیه زندگی تجملی و سراسر اسراف و تبذیر صرف کند، بسته است. مصارفی که اسلام مشروع و مباح ساخته، عبارت است از هزینه ها و مخارجی که انسان در تأمین یک زندگی متعارف و معمول، مصرف میکند. اگر درامد او از تهیه این نیازمندیهای متعارف و معمولی اضافه بود، باید آن را بر اساس توصیه اسلام، در راه تأمین مصالح جامعه و کمک به کسانی که توان تأمین نیازمندیهای زندگی را در سطح متوسط ندارند، مصرف کند که به تقوا نزدیک تر است.
فصل چهارم :عوامل و زمینه های تجمل گرایی
مقدمه
در علم اخلاق، برای مبارزه با یک صفت زشت، ابتدا به شناخت ریشه یا ریشه ها و سپس مبارزه با آن، توصیه می شود و تنها در این صورت است، که تلاش انسان نتیجه می دهد و او را برای همیشه از رنجی که از ناحیه ابتلای بدان دامنگیر اوست، رهایی می بخشد.
مبارزه سطحی با یک خُلق بد، درست مثل این است که برای خشکاندن درختی، به جای نابود کردن ریشه های آن، به قطع شاخه ها بپردازیم، که در این صورت گرچه ممکن است آن درخت، به سبب این عمل برای مدّتی، بی شاخ و برگ باقی بماند؛ ولی پس از مدّتی دوباره، از قسمت های مختلف آن، شاخه ها جوانه خواهند زد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ق.ظ ]