توان مندی های فردی

مولفه های هوش عاطفی

خودآگاهی

-خودآگاهی عاطفی : شناسایی احساسات خود و درک تاثیر آن ها
-خودارزیابی دقیق : شناخت نقاط قوت و محدودیت های خویش
-اعتماد به نفس : درک مناسب از ارزش ها و توانایی های فردی
-خودکنترلی : مهار کردن هیجانات مخرب و تنش ها
-خلوص : نشان دادن صداقت ، همبستگی و وفاداری
-سازگاری : انعطاف پذیری در برخورد با تغییرات

خود مدیریتی

-وجدان : قبول مسئولیت عملکرد فردی
-موفقیت محوری : تلاش در جهت بهبود و دستیابی با استاندارد موفقیت
-ابتکار عمل : تمایل به استفاده از فرصت ها

آگاهی اجتماعی

-همدلی : درک عواطف دیگران ، درک دیدگاه های آن ها
-هوشیاری سازمانی : فهم روندهای عاطفی گروه و روابط قدرت
-خدمت محوری : شناسایی نیازهای دیگران برای خدمت رسانی

-توسعه توانایی های دیگران : تقویت توانایی دیگران از طریق بازخورد
-رهبری : هدایت و ایجاد انگیزه همراه با بینش قانع کننده در دیگران
-تأثیر : به کاربردن تاکتیک های اثربخش برای متقاعد سازی دیگران

خودآگاهی

ارتباطات : گوش دادن بی پرده و ارسال پیام های قانع کننده به دیگران
-واکنش نسبت به تغییر : اجرا یا اداره ی تغییرات به صورت پیشگام
-مدیریت تعارض : برطرف کردن اختلافات نظرها
-تعیین حد و مرز : پرورش روابط موثر
-کارگروهی و تشریک مساعی : کار با افراد از طریق اهداف مشترک

مدلی که در بالا ارائه شده ، به صورت اصلاح نشده ، ابتدا توسط گلمن در سال ۱۹۹۸ ارائه شد ، سپس از طریق او و همکارانش در سال ۲۰۰۲ به شکل جدول ( ۲-۳ ) مورد اصلاح و تأیید قرار گرفت . شایان ذکر است که در تحقیق حاضر نیز برای شناسایی هوش هیجانی کارکنان از این مدل استفاده شده است .
مایـــر، سالووی و کاروسو (۲۰۰۰) ، در بـــررسی ادبیات هوش هیجانی ، شناسایی دو مدل مجزا از هوش هیجانی را ارائه نموده اند . آن ها بــرای اولین بار عنوان مــدل توانایی که در آن هــوش هیجانی به عنوان توانایی مفهوم طبقه بندی شده رامطرح نموده اند۲۰۰۰) (Petrides & Furnham,. به طور مسلم فرض شده که چهاربعد سلسله مراتبی عبارتند از : درک ، جذب ، درک احساسات و مدیریت احساسـات. این مدل در تعامل و فکر می باشد. در تضاد با مـــدل های تــوانایی ، مدل مختلط هوش هیجانی به عنـوان ترکیبی از ساختارهای شناختی ، انگیزشی و عاطفی ارائه شده است (Van rooy et al.,2005,p.690) .
مایر، سالووی و کاسیو ،(۲۰۰۰)نیز برای هوش هیجانی چهار بعد تشخیص داده اند که عبارتند از(شاهمرادلو، ۱۳۸۴، ص ۱):
۱) شناسایی هیجان ها درخود و دیگران: ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش هیجــانی این است که فرد از هیجان ها و احساس های خود آگاه باشـــد. تــوانایی خود آگاهی به مدیران اجازه می دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند.
۲)کاربرد هیجان ها: کاربرد هیجان ها، توانایی استفــاده از هیجـان ها در کمک به کسب نتایج مطلوب ، حل مسائل و استفاده از فرصت ها است. این مهارت شامل توانایی مهم و بینش سا زمانی است . مــدیرانی که از این توانایی برخوردارند، هیــجان ها و احــساس های دیگران را بیشتر عملی می سازند تا اینکه آنها را حس کنند.
۳) توانایی درک و فهم هیجان ها:توانایی درک هیجان های پیچیده و آگاهی از علل آن ها و چگــونگی تغییر هیجان ها از یک حالت به حالت دیگر را درک هیجان ها می نامند. توانایی اصلی در این سطــــح مربوط به توانایی برچسب زدن هیجان با کلمات و بازشنــــاسی روابط میان اشکــال بارز اصطلاحات عاطفی است .
مثلا افراد یاد گرفته اند که واژه هایی نظیر خشم و ناراحتی می توانند با هم در یک طبقه یعنی عصبانیت قرار گیرند. مدیرانی که از این توانایی برخوردارند، از این مهارت ها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل
اختلاف ها از طریق شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. آنها به کمک این توانایی ها می توانند بفهمند که چه چیزی موجب برانگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروه ها می شود و در نتیجه می توانند همکاری بهتر را با دیگران برنامه ریزی کنند (مختاری پور و سیادت،۱۳۸۴،ص۱۹).
۲-۲-۵ تفاوت هوش هیجانی و بهره هوشی
از لحاظ واژه گزینی در متون مختلف ، هوش هیجانی یا هوش عاطفی[۱۱۴] به اختصار EI گفته می شود و معمولاً معیار ارزیابی آن را « ضریب هوش هیجانی » یا EQ می نامند و از این نظر با « ضریب هوش شناختی[۱۱۵] » یا IQ که برای سنجش بهره هوشی بکار می رود تفاوت دارد ، یکی از تفاوت ها و شاید امتیازهای هوش هیجانی نسبت به بهره ی هوشی اکتسابی بودن یا غیر موروثی بودن آن است ، که به راحتی قابل یادگیری ، تکامل ، بهبود و اصلاح است ( حسن زاده،۱۳۸۶،ص۱۷ ) . بنابراین ضعف افراد در هوش هیجانی را می توان جبران کرد در حالی که بهره ی هوشی در فرد ثابت بوده و درطول زمان تغییر نمی کند . علاوه براین ، با توجه به اهمیت روابط اجتماعی در سازمان ها بدون تردید نقش EQ در موفقیت شغلی افراد پر رنگ تر است به عنوان مثال فردی با توانایی های منطقی و بهره ی هوشی بالا که نتواند احساساتش را کنترل کند یا روابط اجتماعی خوبی را بنا کند در محیط کارش با مشکل روبرو می شود ولی فردی با بهره ی هوشی عادی و در عین حال برخورداری از هوش هیجانی بالا ، با مدیریت بر احساسات ، خود انگیختگی ، همدلی و داشتن روابط اجتماعی مطلوب در سازمان با احتمال بیشتری می تواند به جایگاه های بهتر و موفقیت های بیشتر دسترسی پیدا کند ( برادبری،۱۳۸۴،ص۲۵ ) .
۲-۲-۶ مدل ها و نظریه های هوش هیجانی
تعدادی از نظریه های هوش هیجانی، نظری و ترکیبی در زیر ذکر شده است :
۲-۲-۶-۱ نظریه های هوش هیجانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...