ابواب دیگر این کتاب مشتمل بر ذکر احوال و مقامات و آداب و معاملات و اخلاق و سنن صوفیّه که قُشَیْری بر خلاف ابونصّر سرّاج در «اللمع » در ذکر آن ها ترتیب را رعایت نکرده و فی المثل احوال را از مقامات و معاملات جدا نساخته است، بدون استثنا هر بابی آغاز می شود به ذکر یک یا دو آیه از قرآن کریم به مناسبت آن باب و یک و یا چند حدیث نبوی و زان پس به نقل اقوال و حکایات از صحابه و سلف و پیران قوم میپردازد و گاه نیز اشعار دل انگیز از صوفیّه و دیگران می آورد و اعتماد او بیشتر بر نقل و روایت است، در بعضی از موارد نیز که حدیثی یا سخنی به نظر او محتاج تأویل است، عقیده خود را بیان می کند و به اقتضای مقام توضیحی می افزاید، کلیه ی این روایات با سلسله ی سند که در آن عهد یکی از طرق اثبات و صحت مطلب است مذکور می شود، در حکایات مشایخ نیز این روش حتی الامکان رعایت شده است.
عدد کسانی که قُشَیْری از آن ها روایت یا حکایتی آورده به (۵۸۷) تن بالغ می گردد ولی پس از حضرت رسول اکرم (ص) روایات جنید در درجه نخستین و سخنان ابوعلی دقّاق حائز مرتبه ی دومین است، در میانه ی این ابواب باب چهل و هشتم و چهل و نهم و پنجاهم که در معرفت و محبت و شوق است لطف و ظرافتی خاص دارد و باب پنجاه و یکم و پنجاه و پنجم از آن جهت که وظایف مرید و مراد را تعیین می کند بی اندازه مهم است و از آن جا می توان دانست که خانقاه چگونه مردم را تربیت می کرده و چه اموری بر عهده ی مرید و چه نکاتی بر عهده ی رعایت مراد بوده است.
باب پنجاه و سوم و پنجاه و چهارم در اثبات کرامات اولیا و خواب های صوفیان و نیز باب چهل و هفتم که در ذکر احوال صوفیان است به وقت مردن، متضمن حکایات شگفت انگیز و غیر منطقی و ناموجّه است ولی قُشَیْری را می توان معذور داشت زیرا اوّلاً او اشعری مذهب بود و به مذهب وی ترتّب معلول بر علت غیر ضروری و تخلف معلول از علت رواست و عالم و نظام حوادث و علل و اسباب، مقهور تصرف حق و اوّلیای اوست و هر چه معتزلیان و فیلسوفان محال و ناممکن می شمارند پنداری است بر ساخته و بر بافته ی اوهام و بنابراین آن چه در این ابواب ذکر شده از نوع کرامات است و هیچ اشکالی بر آن متوجه نیست ثانیا او در عصری جز عصر ما می زیست، در روزگار او هر مطلبی که عدول و ثقات روایت می کردند باورکردنی بود و مستند صحت جز نقل و روایت نبود و اکثریت بر همین روش تکیه داشتند و اگر هوشمندان و زیرکانی از امثال رازی و ابوعلی و فارابی و خیام پیدا می شدند عقیده و نظر آن ها جز پیش معدودی از خواص مطلوب واقع نمی گشت. قُشَیْری هم این حکایت را از راویان موثق شنیده و خود هم اهل نقل و روایت بود و نه پنداریم که ذهن وی آن مایه شکفته و روشن شده بود که بتواند در صحت آن ها تردید کند و ما می دانیم که هر فرد انسان ترکیبی است از عوامل قوت و ضعف و چاره گری و بیچارگی و قُشَیْری نیز پیش از هر چیز انسان بود و از پنجه ی وهم نمی توانست رها بماند و آزاد باشد و به قوی ترین احتمال آن چه را نقل کرده بدان مؤمن بوده و قصد بازار گرم کردن نداشته است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

از این ها که بگذریم بی گمان رساله ی قشیریّه یکی از مآخذ و اسناد مهم و معتبر تصوّف است و کسانی که بخواهند از اصول طریقت یا تاریخ تصوّف اطلاع درست و مستند داشته باشند از مطالعه و مراجعه ی بدین کتاب هرگز بی نیاز نخواهند بود. ( همان :۶۲، ۶۵)
رساله ی قُشَیْری قدیم ترین نسخه ی معروف آن در داماد ابراهیم پاشا به شماره ی (۷۳۹ ) در (۲۱۷) ورق است ختم کتابت آن در سلخ رمضان (۴۸۸ ) بوده دارای دو سماع است یکی از آن ها این است: سمع هذه الرّساله جمیعها من اوّلها الی آخرها علی الوجه عن الشیخ الزاهد ابی سعد احمدبن الحسن الطوسی المعروف بخویشاوند فی حرم الله تعالی مقابل الکعبه بباب الندوه الشیخ …(چهار نفر) و صحّ سماعهم فی ذی الحجه سنه( ۴۸۹)ریتر وصف این نسخه را در سال سوم مجله ی( Oriens) در مقاله ای آورده است. (همان:۷)
۳-۱-۱۰ سبک قشیری
«رساله قشیری در دوره ای پدید آمده که در مقوله ی تطور زبان حالت بین و بین دارد، نکته مهم این که برخی تحولات آوایی در این اثر دو گونه ی پیش و پس از تحول را باهم دارد.این اثر متعلق به نیمه دوم قرن پنجم است. محتوا و شیوه ی بیان وتدوین آن بر آثار بسیاری از نوع آن تأثیر داشته است. این ترجمه به سیاق و سبک نثر مرسل و ساده است درصد واژگان عربی در آن نسبت به آثار دوره ترجمه ی آن کم تر است. جملات آن کوتاه و شیوه ی آن به ایجاز گرایش دارد موسیقی متن آن طبیعی است. معادل های واژگانی فارسی ارزشمند و رسا و برای برخی اصطلاحات عرفانی در آن قابل توجّه است. البتّه دکتر خانلری در دستور تاریخی زبان فارسی به طور مفصل خصوصیّات زبانی دوره ی تألیف و ترجمه ی رساله را تحت عنوان دوره ی رشد و تکوین از قرن (چهار تا هشت) مورد بررسی قرار داده است . به طور کلی آن چه راجع به ترجمه رساله قشیری می توان گفت این است که نثر این اثر نثری ساده و روشن ومبتنی بر جملات کوتاه و خالی از لغات عربی و مهجور، یا به دیگر بیان همان نثر مرسل است.رساله قشیریّه از جمله آثار ارزنده ی صوفیانه استکه در دوره ای پدید آمده است کهدر مقوله ی تطوّر زبان،حالت بین بین دارد.نکته ی مهم این که برخی از تحولات آوایی در این اثر دو گونه ی پیش و پس از تحول را با هم دارد واز این جهت نیز اثری ارزشمند است. از لحاظ رسم الخط می توان به چند نمونه از مواردی که در مقاله حمید طاهری به کار رفته است، اشاره کرد:
۱- وند «تر» در صفت های تفضیلی گاه پیوسته و گاه جدا نوشته می شود: گویند: «هیچ خواب ن
یست گران تر از شهوت». (۴/۴۵)
«خدای هیچ بنده را مبتلا نکرد بچیزی سختر از غفلت و سختی دل». (۱۳-۱۴/۴۵)
از لحاظ برخی ویژگی های آوایی می توان گفت:
۱-«بدالدر صامت ها »ب/ف:زبان(زفان)(۶/۱۸۵)
۲-«ابدال در مصوّت »ماهار (مهار):۱۶(/۶۷)
۳-« ادغام واج های همگون»:هیچیز(هیچ چیز)، (۷/۶۳). . .
از لحاظ ویژگی های نحوی می توان گفت:
۱-«طریقه جمع بستن کلمات:»(فرشتگان۲۱/۴۹، مردگان۲/۳۶)
۲-«جمع کلمات عربی »با «ان«فارسی»: (صدیقان۱۹/۴۳). . . (طاهری/۱۳۸۹: اردیبهشت)
۳-۲ خواجه عبدالله انصاری
۳ -۲-۱ زندگینامه
چون پیغمبر اسلام از جور و جفای کافران و منافقان مکه به مدینه مهاجرت کردند، آنان که همراه او بودند مهاجران نامیده شدند و یاران او که در مدینه بودند انصار نامیده شدند، و چون برای ورود آن حضرت به خانه انصار داوطلب زیاد بود، فرمودند شتر من درب خانه ی هرکه خوابید آنجا فرود خواهیم آمدو شتر درب خانه ابو ایّوب زانو زد و حضرت آنجا پیاده شد و به خانه ی او وارد گردید.در زمان خلافت «عثمان»ابو منصور محمّد انصاری پسر ابو ایّوب به خراسان آمد و در هرات که از شهر های بزرگ و مهم خراسان بود جایگزین شد، و در آنجا با زنی از خانواده شریف ازدواج کرد، و پس از شش نسل از نواده های ابو ایّوب، در ماه شعبان و بهار سال(۹۳۶) هجری از ابو منصور محمّد انصاری در کُهندزهرات پسری چهره به جهان گشود که او را عبدالله نام نهادند.به دلیل سفر های زیاد سرانجام به خراسان آمد.
شیخ الاسلام ابواسمعیل عبدالله بی ابی منصور محمّدانصاری الهروی- (۳۹۶-۴۸۱) شهرت داشت- در خراسان می زیست که اهمیت او در تاریخ تصوف آشکار است و از او آثار فراوانی به جا مانده است. شیخ الاسلام ابواسمعیل عبدالله بن محمّد انصاری الهروی، از عرفای مشهور و از نویسندگان صاحب ذوق و صاحب سبک فارسی است. مادرش اهل بلخ بود، وی به سال(۳۹۶هـ.ق)در شهر هرات – که اکنون در غرب کابل، پایتخت افغانستان، قرار دارد- به دنیا آمد. استعداد فوق العاده و درک و فهم بیش از حد او چنان بود که از خردی، زبانی گویا و طبعی توانا داشت؛ چنان که شعر عربی و پارسی نیک می سرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب شهرت داشت، به ویژه در «حدیث»، توانا و صاحب اطلاعات و نوشته های فراوان بود. وی در فقه روش احمد بن حنبل را داشت. خواجه در تصوف از شیخ ابوالحسن خرقانی تعلیم گرفته و جانشین او بود و علاوه بر او، از مشاهیر متصوفه عهد خود مانند شیخ ابوسعید ابی الخیر نیز فایده ها بر گرفت.(انصاری/۱۳۸۳: ۹، ۱۰)
۳-۲-۲ آثار خواجه عبدالله انصاری
از میان این آثار ترجمه و املای طبقات الصوفیه سلمی به لهجه ی هروی است که از آثار بسیار معتبر پارسی و از کتب مشهور خواجه عبدالله انصاری است. طبقات الصوفیه را با عبدالرحمن محمّدبن حسین سلمی نیشابوری(م. ۴۱۲) به زبان عربی ترجمه کرده و آن را در بیان احوال و اقوال پنج طبقه از مشایخ نگاشته است. خواجه عبدالله انصاری بنابرآنچه جامی در کتاب نفحات الانس گفته است، آن را در مجالس صحبت و مجامع تذکیر و موعظت بیان می فرمودند و سخنان دیگر بعضی از مشایخ در آن کتاب ذکر نشده و بعضی از ذوقیات خود را بر آن افزوده و یکی از شاگردان وی، بنابر رسم مجالس صوفیه، آنچه را که خواجه در ترجمه و شرح و اضافات بر طبقات الصوفیه در مجالس بیان می کرد، فراهم آورده و می نوشت که از مجموعه ی آن، امروز کتاب طبقات الصوفیه ی پارسی انصاری باقی مانده است. از دیگر آثار او، تفسیری است که بر قرآن نوشته بود. آگاهیم که تفسیرهای مهم صوفیه در ایران از حدود قرن پنجم به بعد پیدا شد ونمونه آشکار آن همین تفسیرکشف الاسرار خواجه عبدالله انصاری است که تا کنون پا برجامانده است. خواجه در سال (۵۳۰) یعنی نیم قرن پس از زندگانی پیر هرات، امام احمد میبدی تفسیر قرآن کریم را به نام کشف الاسرار تألیف کرد که متکی برتعلیمات پیر هرات است. (روان فرهادی/ ۱۳۸۹: ۱۶) از دیگر آثار خواجه عبدالله انصاری، رسالات او است که از همه آثار دیگرش مشهورتر است و عبارت است از رسائلی که به نثر موزون شبیه به نثر مسجع نوشته است، مانند: مناجات نامه، نصایح، زادلعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت نامه، هفت حصار، رساله دل و جان، رساله ی واردات و الهی نامه. وی شعر می سرود و تعدادی از اشعار خود را در رسالات خویش آورده است، اما شهرتش برای اشعاری نیست که از وی مانده، بلکه به دلیل رسالات و کتب مشهوری است که پدید آورده و از او در دست داریم. (انصاری/۱۳۹۱: ۱۱،۱۲)
۳-۲-۳ علل المقامات
از رساله ی علل المقامات نسخه واحد به دست است و تاریخ کتابت آن (۶۲۰) و صور آن خوانا و روشن است(کتابخانه ی وین– اتریش). استاد بورکوی آنرا دوبار چاپ کرده است. چنانکه ذهبی در أتاریخ العالم» می نگارد (نسخه ی خطی موزه بریتانیا) که ابوالفتح عبدالملک بن ابی القاسم کروخی، سخنان پیر هرات را به ما رسانیده است.آنچه قابل توجه است، ارتباط نیرومند هر مطلب بلکه هر کلمه ی علل المقامات، با متن منازل السّائرین می باشد و به نیکویی دانسته می شود که هر دو، کلام یک گوینده است.
از این همه بر می آید که علل المقامات، ثمره ی ارشاد سالیان واپسین زندگانی شیخ السلام می باشد که چندی پس از زمان تالیف کتاب منازل السّائرین، توسط کروخی در قید تحریر آمده است. متن علل المقامات، در این مجموعه، با رعایت نوبت باب های منازل السّائرین در قسمت شرح باب ها آمده است. برای خلوت کار مراجعان، که بخواهند همه متن علل را در این مجموعه بیابند، در
آخر پیشگفتار، یک فهرست داده شده، و در آن فصل های علل المقامات، مطابق نوبت اصلی با قید باب آن در این مجموعه مشخص شده است. یکی از عرفای اندلس به نام ابن عارف (متوفی ۵۳۶) کتابی به نام «محاسن المجالس» به زبان عربی نگاشته است(چاپ پاریس ۱۹۳۳ از روی مطالعات پلاسیوس عربی شناسی اسپانیایی). عربی شناس معاصر فرانسوی برونو «هلف»، در مجله ی مطالعات اسلامی پاریس(۱۹۷۱) با مقابله یک نسخه ی خطی قدیمتر محاسن المجالس که در دسترس پلاسیوس نبوده، برای کشف متن صحیح علل، کوشش های بیشتر کرده است که در اینجا در نظر گرفته شده است.(همان:۱۵، ۱۶)
۳-۲-۴ مناجات های خواجه عبدالله انصاری:
می دانیم که اکثر مناجات های خواجه عبدالله انصاری هروی، به صورت بیان وجدانگیز و از روی ایجاب گفتار راز و نیاز، به عبارت ساده آمده است، و اکثر آن فارسی می باشد. در می یابیم که در مناجات ها، و نیز در پندها، مطالب دشوار عرفانی به کلمات ساده آمده است. در می یابیم که در مناجات ها، و نیز در پندها، مطالب دشوار عرفانی به کلمات ساده آمده است.از اینجا است که در قسمت شرح منازل السّائرین،بعضی از این مناجات ها از روی کتب معتبر قدیم،یعنی طبقات الصوفیه و تفسیر خواجه عبدالله انصاری گرفته شده است.(روان فرهادی/۱۳۸۷: ۱۷)
۳-۲-۵ منازل السائرین
به علاوه آنچه خواجه در مقدمه منازل السائرین فرموده است، در آخر باید کلمه یی از رساله ی «نهج الخاص» ابومنصور معمربن احمد بن زیاد اصفهانی (متوفی ۴۱۸) گفت که از رساله هاا ست در چهل باب (باب التوبه، باب الاراده باب الصدق، باب الاخلاص، باب المحاسبه و غیره) که هر کدام به سه مقام تقسیم شده است. خواجه در طبقات الصوفیه از نهج الخاص و مولف آن یاد می کند. استاد بورکوی در مجموعه طه حسین (قاهره ۱۹۶۲) از روس نسخه ی استانبول، متن عربی رساله را چاپ کرده و در مقدمه ای به زبان فرانسوی آن را با منازل السائرین مقایسه کرده است.
شرح مناز السائرین در اینجا متکی بر بیانات پیر هرات از آثار دیگر خود وی می باشد و عقیده داریم که بزرگتریم شارح الاسلام، خود اوست. (همان:۱۹)
۳-۲-۶ وفات خواجه عبدالله انصاری
خواجه عبدالله انصاری اقامتش بیشتر در هرات بود و در آنجا به تعلیم و ارشاد می پرداخت تا به سال(۴۸۱ هـ.ق) درگذشت.آرامگاه او در هشت کیلومتری شمال ولایت هرات واقع در افغانستان کنونی است.(انصاری/۱۳۹۱: ۱۱،۱۲)
۳-۲-۷ سبک خواجه عبدالله انصاری
«عبدالله انصاری در نثر مسجع بسیار خوش درخشید و او را نخستین سجع ساز دری می نامند.» و منازل السائرین مهم ترین و پخته ترین کتاب درسی عرفانی، در سیر و سلوک است. روش کتاب، تلفیقی از روش های روایی، عرفانی و فلسفی– عقلی است که در پاسخ به در خواست شاگردانش تألیف شده است. ده باب اصلی کتاب، شامل بدایات، ابواب، معاملات، اخلاق، اصول، وادی ها، احوال، ولایات، حقایق ونهایات است که هر باب نیز ده بخش دارد. برای نمونه، باب چهارم با نام اخلاق، از عنوان های :صبر، رضا، شکر، حیا، صدق، ایثار، خلق، تواضع، فتوا، و انبساط تشکیل یافته است. باب صدم کتاب یا باب آخر، باب توحید نامیده شده است. (کوشکی/۱۳۸۶: ۱) حسین آهی درباره سبک خواجه در مقدمه طبقات صوفیه چنین می نگارد: «سبک خواجه در واقع همان شیوه مجلس گویان صوفی و اهل منبر است وآن را واسطه ی نثر مرسل و نثر مصنوع می توان بر شمرد که نوعی وزن و حالتی از شعر در آن احساس می شود.» (پویان/۱۳۸۸: ۲۴۰)
۳-۳ ابوالحسن علی ابن عثمان هجویری
۳-۳-۱زندگینامه
ابوالحسن علی بن عثمان بن علی جلابی هجویری صوفی ایرانی سده پنجم هجری در هجویر از مضافات غزنه(افغانستان کنونی) متولد شد. در چاپ لاهور از کتاب کشف المحجوب نام او «حضرت داتا گنج بخش» یاد شده است. از حیات او چندان چیزی نمی دانیم و هر چه می دانیم برگفته از مطالب پراکنده ای است که در تضاعیف کتاب خود به مناسبت های گوناگون یاد کرده است. وی تصوف را از ابوالفضل محمّدبن حسن ختّلی فرا گرفت، که او شاگرد ابوالحن حصری (وفات، ۳۷۱ه. ق) بوده است. در حقیقت هجویری از طریق ختلی، حصری و ابوبکر شبلی انتساب روحانی خود را به جنید بغدادی (وفات، ۲۷۹ه. ق) بیان می دارد. این طریقت، نقطه ی مقابل مکتب بایزید بسطامی یعنی طیفوریان بوده است که مبلّغ «سکر» بوده، در صورتی که جنید «صحو» را بر «سکر» ترجیح می نهاده است «و ختلی گفتی که سکر، بازیگاه کودکان است، و صحو فناگاه مردان». و باز می گوید «مشایخ من … جمله جنیدی بوده اند که طریق وی مبنی بر صحو است». یکی دیگر از پیران او ابوالعباس احمد بن محمّد اشقانی یا (شقانی) بوده است. و شقاقی یا شقانی نسبت است به شقان که روستایی نزدیک نیشابور است. ورود هجویری به طریقت صوفیه، در دورانی پر آشوب صورت گرفته که از اختلاف شدید فرقه های گوناگون عقیدتی به همرسیده بوده، و او ظاهر ًبا حشویه گلاویز بوده است که تعبد ایشان به ظاهر عبارات کتاب مجید و اخابر و احادیث مشهور است. و او از این مطلب شرحی نسبتاً مبسوط نوشته است. ظاهرا او را به ازدواجی ناخواسته مجبور ساخته بوده اند، و او پس از یازده یا(پانزده) سال پافشاری و امتناع، سرانجام در دام افتاده. «و مرا که علی عثمان جلابی ام از پس آن یازده یا پانزده از آفت ترویج نگاه داشته بود تقدیر کرد تا به فتنه در افتادم. . . بی آنکه رویت بوده بُوَد، و یک سال مستغرق آن بودم، چنانکه نزدیک بود که دین بر من تباه شدی، تا حق تعالی به کمال فضل و تمام لطف خود عصمت خود به استقبال دل بیچاره من
فرستاد، و به رحمت خلاصی ارزانی داشت.»
هجویری مسافرت های بسیاری کرده چنانکه بنا بر مندرجات کتاب کشف المحجوب او را در ماوراءالنهر، در دیار آذربایجان در بسطام، در خراسان، در نیشابور، در خراسان، در طوس، در دیار هند، در شام، در بیت الجن «دمشق» و رمله ی بیت المقدس می بینیم. گذشته از دو پیری که یاد کردیم هجویری از مصاحبت ابوالقاسم علی کرکانی (وفات ۴۵۰ه. ق) نیز بهره ها برده، او را «شیخ المشایخ » و «قطب المدار» خوانده و در حل مشکلات از او یاری گرفته است. این شیخ ابوالقاسم کرکانی همان شخصی است که در طوس با ابوسعید میهنی بر یک تخت نشسته بود، و ابوسعید با اشرافی که ظاهراً بر باطن مریدان خویش داشته، در جواب مریدی گفته بود « هر که خواهد که دو پادشاه بهم بیند بر یک تخت و بر یک دل، گو در نگر!» و شیخ مذکور ابوالقاسم کرکانی است که بنا بر قول دولتشاه سمرقندی از گزاردن نماز بر گور یا جنازه فردوسی خودداری کرد! شخصیت دیگری که هجویری او را دیده یا از روحانیت بهره برده ابوالقاسم قشیری است، که از او و سخنان او با احترام و بزرگداشت خاصی یاد می کند. همین طور از ابوسعید ابی الخیر با اعزاز بسیار یاد می کند و او را «شاهنشاه محبان، ملک الملوک صوفیان » می خواند و می گوید « سلطان طریقت بود، و جمله اهل زمانه او را مسخر بودند: گروهی به دیدار و گروهی به اعتقاد و گروهی به قوت حال ف و او عالم بود به فنون علم، و روزگاری عجیب داشت و شأنی عظیم». از اینها گذشته، هجویری به سخنان یحیی بن زکریا رازی (وفات، ۲۵۸ه. ق) بسیار علاقمند بوده. و نیز ازمشایخی که دل جلابی را شکار کرده بود ابوعبدالله محمّد معروف به حکیم ترمذی است وی به حسین منصور حلاج نیز دلبسته بوده و از «پنجاه پاره» آثار او در خوزستان و فارس و خراسان و بغداد و شیوع آنها یاد می کند، و او را از نسبت «شیادی و ساحری و الحاد» تبرئه می کند. (عابدی/۱۳۹۲: ۱۵،۱۷)
۳-۳-۲ آثار هجویری
از آثار او، ژوکوفسکی و نیکلسون ده مورد یاد کرده اند که از گفتارهای خود او مستفاد می شود. همین طور تصریح می کند که کسانی دیوان اشعار و کتاب دیگری از آن او را دزدیده اند و به نام خود منتشر ساخته اند که بنا الفنا و البقاء یاد می کند، اسرارالخرق والملونات، البیان لاهل العیان، الرعایه لحقوق الله، تعالی، دیوان، کتاب فنا و بقا، کشف المحجوب، منهاج الدین، کتاب یا رساله ای در ایمان و باز کتاب منهاج الدین او چنین سرنوشتی داشته است. و لذا در کشف المحجوب حدود بیست و هشت (۲۸) مورد نام خویش را یاد می کند، تا این کتاب نیز دچار چنان سرنوشتی نگردد. (همان:۲۳، ۲۴)
۳-۳-۳ کشف المحجوب
اما کشف المحجوب را هجویری در پاسخ سوالات کلامی – عرفانی ابوسعید هجویری نام که هم شهری او بوده به رشته نگارش در اورده، این سائل ده (۱۰) سوال پرسیده ، به شرح زیر :
تحقیق طریقت تصوف
کیفیت مقامات ایشان
بیان مذاهب و مقمات ایشان
بیان رموز و اشارات ایشان
چگونگی محبت خداوند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...