تحقیق-پروژه و پایان نامه | ۲-۲-۵٫ شخصیت و روابط والدین با فرزندان – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
در خانواده هایی که مادر شاغل است ، نوع زندگی و تعاملات در خانواده از نظر رشد روانی_اجتماعی فرزندان قابل تعامل است، چنان که شواهد علمی نشان میدهد ، در برابر منافع حاصل از اشتغال مادر (اگرچه مادران کارمند وقتی با فرزندان خود هستند رابطه قابل قبولی با آن ها دارند با این حال) آن ها وقت کمتری را با فرزنان مدرسه ای خود صرف میکنند (احدی و محسنی، ۱۳۸۱).
نتایج پژوهش های حجت (۱۹۹۸-۱۹۹۶) مبین آن است که احساس رضایت افراد(از جهت روانی_اجتماعی) با رابطه اولیه آن ها با والدینشان و در دسترس بودن آن ها همبستگی دارد. به طوری که آزمودنی هایی که کمترین میزان دسترسی را به والدین را داشتند بیشترین میزان احساس تنهایی ، افسرگی و کمترین میزان عزت نفس و سلامت را گزارش کردهاند (علیزاده،۱۳۸۰).
۲-۲-۵٫ شخصیت و روابط والدین با فرزندان
نظام اعتقادی والدین ، هم چنین تاریخچه زندگی پدر و مادر ، تجربیاتشان و شخصیت آنان تاثیر بسزایی در رفتار و روابطشان با کودک دارد. این نظام اعتقادی حتی شیوه ی انضباطی آن هارا نیز تحت تاثیر قرار میدهد. اولین بار بندیکیت (۱۹۹۵) خاطرات کودکی و ظهور آن ها را، پس از آن ها مورد تحقیق قرار داد. بسیاری از این خاطرات به طور ناخوداگاه و ابهام آمیزی در ذهن ظهور پیدا میکنند و به طور اجتناب ناپذیری این احیای مجدد خاطرات کودکی ، به شدت بر رفتارهای والدین نسبت به کودک تثر میگذارد. مشاهدات نشان میدهد که الگوهای رفتاری والدین ریشه در ابتدایی ترین تجبیات دوران کودکی دارد، یعنی اطفال را به گونه ای که تربیت شده اند تربیت میکنند. با وجود اینکه بسیاری از دریافت ها و اطلاعات اجتماعی آن ها نفی کننده ی این گونه رفتارها میباشد (احدی و محسنی، ۱۳۸۱).
زن و مرد با تاریخچه زندگی و ویژگی های شخصیتی خود وارد زندگی نوینی میشوند. اگر یکی از والدین شخصیتی افسرده داشته باشد ، در کل نظام خانواده تاثیری عمیق میگذارد. خصوصاً اگر مادر افسرده باشد ، نه تنها یک دلبستگی ناایمن در کودک به وجود میآید بلکه این گونه والدین در درک کودکانشان دچار مشکلات زیادی خواهند بود. والدین پرخاشگر نیز در تربیت کودکان خود الگوی ناسازگارانه ای از تعاملات اجتماعی ارائه میکنند که منجر به بروز ویژگی های پرخاشگری و ضد اجتماعی در کودک می شود. این امر در مورد اضطراب نیز صادق است. بدین معنا که پدر و مادر مضطرب در حالت اضطراب فرزندانشان موثرند (بوکوتکا و داهنر ،۱۹۹۲).
البته نابسامانی عاطفی مادر بیشتر از پریشانی عاطفی پدر موجب اختلال در رفتار فرزندان آنان می شود. چنان چه مادری که دچار مشکلات عاطفی است ، آگاهانه یا ناآگاهانه کودک خود را برای حل مشکلات خود به خدمت میگیرد و از او وسیله ای برای برآوردن نیازهای روانی خود میسازد، چنان که نه تنها به مصالح و حقوق کودک توجهی نداشته، بلکه به سدی در راه تکامل شخصیت وی تبدیل می شود (احدی و بنی جمالی، ۱۳۸۱).
خونسردی و سکوت دائمی والدین ویژگی های دیگری هستند که اثر شومی بر کودک به خصوص در سن بزرگسالی به جای میگذارد. در خانواده ای که والدین به اندازه کافی به کودکان توجهی ندارند یا محبت خود را نشان نمی دهند ، کودکان دچار عقده خود کم بینی و کم شخصیتی میشوند (احدی و محسنی ، ۱۳۸۱).
برخی والدین تصور میکنند کودک یک ارگانیزم غیر فعال است که باید شکل داده شود. در حالی که عده ای معتقدند که بچه ها از راه تجربه می آموزند و در نتیجه به آن ها آزادی بیشتری میدهند. برخی از مادران فکر میکنند که کودکانشان از همان سنین پایین مسئول حرکات و اعمال و کارهای خود هستند، در نتیجه بسیار سخت گیرتر از مادرانی هستند که مسئولیت را به میزان و حد رشد ارتباط دهند. این رفتارهای متفاوت والدین با فرزندان ممکن است در سال های مختلف به شیوه های مختلفی نیز ظاهر شود. این ناپایداری رفتاری در نزد والدین معمولا ارتباطی به رفتار کودک ندارد و بیشتر معلول وضعیت جسمانی و روانی خود آن هاست. از سوی دیگر رفتار خود والدین ممکن است بازتابی از سازگاری یا ناسازگاری آنان در زندگی زناشویی با یکدیگر باشد. هنگامی که والدین از روابط زناشویی خوبی بهره مند باشند، فرزندان نیز با هم تعاملات مثبت بیشتری نیز خواهند داشت (باکاتکو و داهلر، ۱۹۹۲).
برای مثال وقتی والدین مهربان و نسبت به هم با ملاحظه هستند، بیشتر از فرزندان خود تعریف و تمجید میکنند و کمتر اوقات تلخی می نمایند. بر عکس وقتی زندگی زناشویی، خصومت آمیز و توام با تنیدگی باشد احتمالا والدین سرزنشگر و تنبیه کننده اند. علاوه بر روابط زن و شوهر ، دخالت خویشاوندان نزدیک ، تنگناهای مالی و وضعیت تندرستی آنان نیز در خوشبختی ، دلبستگی و هبستگی خانوادگی و در نتیجه در مناسبات والدین با فرزندان ، به خصوص فرزندان خردسال که محیط زندگی شان محدود به خانواده است، تاثیر میگذارد. علاوه بر این خاطرات پدر و مادر ار نوع رفتاری که در شرایط مشابه در دوران کودکی با آن برخورد داشته اند، دگرگونی های ناشی از تولد کودک در وضعیت خانواده و همچنین میزان محدودیتی که کودک در آزادی والدین ایجاد کردهاست نیز در ناپایداری احساسات و رفتارهای آنان با فرزندانشان مؤثر است (بوکوتکا و داهنر، ۱۹۹۲).
پس به طور کلی ، شخصیت و ویژگی های رفتاری والدین در رشد و تربیت کودک مؤثر است. زمانی که رفتار پدر و مادر هماهنگ است ، رفتار کودک نیز بسیار منظم و ارگانیزه است. اما اگر والدین روی اصول تربیتی توافقی نداشته باشند ، این عدم توافق بر رفتار فرزندان تاثیر منفی میگذارد. کار تربیتی فرزندان باید مشترکا توسط پدر و مادر و هماهنگ با هم صورت گیرد. اما به هر حال نقش مادر به عنوان اولین مراقب نوزاد از اهمیت بیشتری برخوردار است(کریمی، ۱۳۷۸).
۲-۲-۶٫ نقش مادر در تربیت فرزندان
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 10:12:00 ق.ظ ]
|