کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



    1. شرط نتیجه

به گفته قانون گذار ” شرط نتیجه آن است که تحقق امری در خارج شرط شود.” که برخی از نویسندگان حقوقی بر این تعریف قانون گذار ایراد گرفته و معتقدند که این تعریف مجمل می باشد و نمی توان این تعریف را قبول کرد[۴۲]، و از ترکیب مواد ۲۳۶ و ۲۴۴ قانون مدنی شرط نتیجه را این گونه تعریف نموده اند ” تحقق نتیجه و اثر یک عمل حقوقی ( عقد یا ایقاع ) ضمن عقدی در عالم خارج شرط شود بدون این که برای آن عمل حقوقی انشای جدیدی به کار رود.”[۴۳] و برخی دیگر شرط نتیجه را این گونه تعریف می کنند ” شرطی است که وقوع تبعی یکی از اعمال حقوقی یا تحقق اثر اصلی آن را در قراردادی انشاء می کند.”[۴۴]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

لذا با توجه به تعاریف نویسندگان حقوقی و قانون مدنی، هر گاه عمل حقوقی که در ضمن عقد درج شود و آن عمل بدون این که نیاز به انشاء جدیدی باشد، به صرف انشاء و تحقق عقد اصلی، محقق می شود. البته این شرط برای آن که محقق شود باید شرایط زیر را دارا باشد:

            • عمل حقوقی که در آن عقود درج می شود نیاز به سبب با تشریفات خاص نداشته باشد. همانند اینکه در ضمن عقدی طلاق را شرط نتیجه قرار داد زیرا آن عمل تشریفاتی است.
            • اعمال مادی و وقایع حقوقی که نیاز به یک عمل مادی دارند نمی توان به صورت شرط نتیجه دانست.

    1. شرط فعل

قسم دیگر شروط صحیح شرط فعل است که قانون گذار آن را این گونه تعریف می کند:
” شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا بر شخص خارجی شرط شود.” از مفاد این ماده دریافت می شود، شرط فعل ممکن است به صورت شرط فعل منفی باشد و اعم از عمل حقوقی یا مادی باشد. همانند عدم فروش مالی به شخص معین یا عدم قطع درختان ؛ و یا به صورت فعل مثبت است که آن هم عمل حقوقی یا مادی می باشد.
گاهی ممکن است که اقدام یا عدم اقدام شخص ثالثی را یکی از متعاملین بر عهده بگیرد به عبارت یکی از طرفین متعهد به انجام یا عدم انجام عملی توسط شخص ثالث می شود . شرط بر فعل خارجی به دو صورت متصور است[۴۵]:

            • شرط التزامی برای بیگانه می باشد که طرفین بر آن توافق نموده اند.
            • یکی از طرفین متعهد به انجام فعلی یا عدم انجام آن توسط شخص ثالث می باشد

    1. شرط فاسد

شروط فاسد را قانون مدنی به دو قسم شروطی که خود باطل اند اما به صحت عقد خللی وارد نمی کند، و شروطی که علاوه بر باطل بودن مبطل عقد نیز هستند تقسیم می کند.

    1. شروط باطل

قانون گذار در ماده ۲۳۲ قانون مدنی شروط باطل را بیان نموده است که عبارتند از:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 12:12:00 ق.ظ ]




فصل ششم
جمع بندی
۶-۱ نتیجه گیری

  • به دلیل ماهیت غیر خطی و وابستگی جابجایی به نیروی الکترواستاتیک، افزایش ولتاژ اعمال شده ساختار را به یک حالت ناپایدار موسوم به pull-in هدایت می کند. همانطور که نشان داده شد، تئوریهای کلاسیک و غیر کلاسیک نتایج کاملا متفاوتی برای پیش بینی حدود پایداری ارائه دادند. به طوریکه افزایش درصد سرامیک ماده در CT منجر به افزایش ولتاژهای ناپایداری میشود ولی در MCST عکس این اتفاق رخ داده و تیر سریعتر ناپایدار می شود. به طور کلی میتوان ادعا کرد که با در نظر گرفتن پارامتر طول مشخصه ی ماده، سفتی معادل افزایش

    ( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    می یابد.

  • افزایش تغییرات دمایی در غیاب نیروهای الکترواستاتیک، هیچ تاثیری بر پایداری نداشته، و خیز آن به طور خطی با تغییرات دما تغییر می کند. در مقابل ایجاد تغییرات دمایی، با افزایش درصد سرامیک ماده، رفتار خطی میکروتیر برای هر دو تئوری کلاسیک و غیر کلاسیک با شدت بیشتر تغییر می کند. همچنین نشان داده شد با بکارگیری MCST در استخراج معادلات ساختاری مقادیر دماهایی که موجب برخورد نوک میکروتیر FG به الکترود ثابت می شود افزایش می یابد. در نهایت اینکه میکروتیر همگن هیچ واکنشی نسبت به تغییرات دمایی نشان نمی دهد، چراکه برای این نوع تیر ممان حرارتی صفر است.
  • بر طبق نتایج بدست آمده، اعمال ولتاژ استاتیکی به میکروتیری که توسط تغییرات دمایی خم شده است باعث میشود که ولتاژ ناپایداری کششی سریعتر از حالتی اتفاق بیفتد که تغییرات دمایی نداشته باشیم. از طریق چنین نمودارهایی می توان دمای منابع را ارزیابی کرد.
  • در حالت اعمال ولتاژ پله dc، سیستم محتمل ناپایداری خاصی به وسیله ی دو شاخگی هموکلینیک در ولتاژ بحرانی به نام ولتاژ pull-in دینامیکی می شود که این ولتاژ مستقل از درصد سرامیک ماده حدود ۹۲ درصد ولتاژ pull-in استاتیکی است.

۶-۱ پیشنهادات برای کارهای آینده

  • بکارگیری تئوریهای مراتب بالاتر از تئوری اصلاح شده ی تنش کوپل، از جمله تئوری تنش کوپل (گرادیان کرنش الاستیسیته) و مقایسه ی نتایج.
  • بررسی اثرات محیطی مانند رطوبت، میرایی ویسکوز، شوک، گرد و غبار و … بر عملکرد سیستم و دقت نتایج.
  • در نظر گرفتن اثر میرایی داخلی (Thermo elastic damping) در معادلات حرکت به منظور افزایش دقت.

مراجع
[۱] Yang F., Chong A.C.M., Lam D.C.C., et al (2002). Couple stress based strain gradient theory for elasticity, International Journal of Solids and Structures 39 (10) 2731-2743.
[۲] Nathanson, H.C., Newell W.E., Wickstrom R.A. and Davis J.R. )1967(. The Resonant Gate Transistor, IEEE Trans. on Electron Devices, )14( 117-133.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:12:00 ق.ظ ]




مقدمه
۱-۱-مسأله تحقیق
در تعریف معرفت شناسی می توانیم بگوییم که بخشی از فلسفه است که در آن به بررسی حقیقت و ماهیت علم، محدودیت ها، شرایط، منابع و اعتبار شناخت پرداخته
می شود. موضوع معرفت همان معروف یا معلوم است و هدف از آن کشف حقیقت و رسیدن به شناخت یقینی یا برخی مقاصد عملی است. منظور از معرفت و شناخت در این جا معنایی عام و گسترده است که شامل همه شناخت های بشری اعم از حضوری و حصولی می شود. بدین سان هر آنچه واژه معرفت و شناخت بر آن اطلاق گردد، در مباحث معرفت شناسی جای می گیرد. قلمرو معرفت شناسی را می توان بنیادی ترین معارف انسانی معرفی کرد.
مبحث معرفت از همان آغاز فلسفه وجود داشته است. نخستین بحث صریح درباره آن ها را باید در آثار افلاطون (۳۴۷-۴۲۷ ق.م) جست؛ اما عمدتا در دوران جدید از قرن هفدهم به بعد بود که در نتیجه آثار دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰) و لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴) همراه با ظهور علم جدید، معرفت شناسی جایگاهی کانونی در فلسفه پیدا کرد. (دانشور،۱۳۸۰: ۸)
فلاسفه اسلامی گرچه به طور مستقل از این زوایای معرفت سخن نگفته اند، ولی بسیاری از مباحث آن را به صورت پراکنده در فصول مختلف علم، منطق، فلسفه و عرفان مورد تحقیق قرار داده اند؛ اما معرفت شناسی بعنوان یک علم مستقل که دارای تالیفات ویژه و مستقلی باشد، از فراورده های روزگار ماست.
مولوی به عنوان یکی از بزرگترین عارفان اسلام، مباحث گران سنگی در مباحث علم و معرفت و حقیقت آن و بخصوص ابزار و منابع معرفت، در قالب های زیبایی چون شعر، داستان، حکایت و تمثیل دارد که جمع بندی و تجزیه و تحلیل آن از ارزش ویژه ای برخوردار است. بحث از معرفت شناسی مولوی، پژوهشی است در حکمت عرفانی مولوی در باب شناخت و مباحث پیرامون آن.
حوزه علم “معرفت شناسی” می تواند شامل تمام مباحث و مسائلی که از ابتدا در مورد علم یا شناخت مطرح بوده، تا مباحث و مسائل گسترده و بعضاً پراکنده جدید در این باب شود. بنابراین امروزه با توجه به گستره عظیم این علم، پرداختن به زوایای گوناگون آن و احصاء همه سر فصل ها و مسائل و بررسی آن ها در یکجا به خصوص در یک چنین نوشتاری ناممکن به نظر می رسد. پس کلیت عنوان تحقیق حاضر، به معنای گردآوری و بررسی مباحث و فروعات علم معرفت شناسی نیست؛ در عین حال به صورت جزئی نیز به بخشی از آن پرداخته نشده است. بلکه سعی بر این بوده است که مبنا یا مبانی و اصول اهم، کلی و فراگیر معرفت شناسی در بینش مولوی مشخص شود. چرا که برای بحث منطقی درباره مسائل مختلف یک علم، باید قبلا پایه ها و مبانی آن علم روشن شده باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سعی و کوشش تحقیقی این نوشته بیش از همه بر یافتن چگونگی روند پیشرفت مباحث به صورت گام به گام، منطقی و بدون پیش فرضِ اثبات نشده، بوده است. لذا نظم در اولویت بندی فصل ها و تلاش برای منسجم کردن منطقی مباحث به گونه ای که منطبق بر دیدگاه عارفانه مولوی باشد، ستون اصلی نوشتار حاضر است و از آنجا که هدف، جمع آوری ابیات و نوشته های مولوی حول ابواب مختلف معرفت شناسی نبوده است، به ذکر چند مصداق برای هر بخش اکتفا شده است.
درابتدا مروری کلی بر تاریخ مکتوب معرفت شناسی پیش رو قرار دارد، در اینجا قصد تطبیق، مقایسه و درگیر کردن نگرش های مختلف موجود را به صورت مستقیم با دیدگاه های مولوی نداشته ام، اما در عین حال برای نشان دادن جایگاه، ارزش و استحکام بینش جلال الدین، لاجرم نیاز به دانستن مسیر کلی طی شده تا به امروز و طرح مسائل و چالش های اصلی این علم است. بنابراین به خاطر اهمیتی که این بخش در نمایاندن اندیشه مولوی و ظرفیت والای آن دارد، بخش نه چندان کوتاهی به آن اختصاص یافته است. فصل بعد، از اثبات خودِ علم و معرفت و رد شکاکیت آغاز شده است، سپس همراه با مبنای اولیه ای که شکاکیت را رد و ابطال می کند، علم و معرفت آغاز شده و بر اساس همین آغاز و بنیاد، فصل های بعدی در مبحث معرفت شکل می گیرد و ادامه می یابد. اهمیت وجود مبنا و پایه در علم به نحوی است که کل مباحث بعدی – شناخت نفس و شناخت عالَم، انواع و ابزار معرفت و … – در زیر سایه همان مبنا و به عبارت دیگر به صورت مبناگروانه، نظام و سامان می یابد. بخش آخر نیز به موانع معرفت اختصاص یافته است.
۱-۲- اهمیت و ضرورت تحقیق
معرفت شناسی از مباحث بسیار مهم امروز و از مهمترین رشته های فلسفی در قرن بیستم است که رشد آن از دیگر رشته های فلسفی بیشتر بوده است. این علم، تاثیرات عمیق و شگرفی در دیگر رشته ها داشته است و مبنای علوم انسانی و در نتیجه سبب شکل گیری علوم، فرهنگ و ارزش های نوینی شده است و این روند تا امروز ادامه دارد. می توان گفت هیچ سخنی نیست که نهایتا ریشه در معرفت شناسی نداشته باشد. لذا تحقیق در این زمینه حائز اهمیت است.
از سوی دیگر میراث فکری اندیشمندان گذشته در باب مسائل معرفت شناختی میراثی ارزشمند و قابل توجه و ارائه می باشد که لازم است به آن توجه کنیم و لااقل آن را نقطه آغاز کار خود قرار دهیم. یک نمونه از آن، آثار جلال الدین رومی است که مسائل پیرامون معرفت و شناخت به عنوان یکی از مباحث کلیدی بخصوص در مثنوی مطرح است. لذا با شناخت و درگیر کردن اندیشه های مولوی با مسائلی که در حوزه معرفت شناسی مطرح می شود،
می توان امکان و استعدادهای موجود در اندیشه مولوی را در این زمینه به فعلیت رساند.
و اما آنچه در اینجا مورد اهمیت واقع شده، انسجام عناوین بحث و ترتیب منطقی مباحث است. بنابراین در اینجا بجای بیان مسائل و موضوعات مختلف معرفت شناسی و بررسی آن ها از دید مولوی، همّ اصلی کار بر این قرار گرفته است که سیر آغاز تا انجامِ مشخص، هماهنگ، معقول و عارفانه وی در نگاهش به مساله معرفت تبیین شود. درعین حال ذکر عناوین بیشتر و بررسی آن ها و نیز جمع آوری همه ابیات و نوشته های مولوی در این باب در مرحله بعد،
می تواند به تکمیل این تحقیق کمک کند.
۱-۳-اهداف تحقیق
بررسی و تبیین ابعاد معرفت شناسی و مبانی آن
استخراج، طبقه بندی و شرح، تحلیل آراء معرفت شناختی مولوی
۱-۴-مروری بر تحقیقات پیشین
مباحث مربوط به معرفت شناسی مولوی در شروح و تفاسیر مختلفی که از آثار او بخصوص مثنوی معنوی به عمل آمده است، به طور پراکنده مطرح شده است. از جمله شرح هایی که بر مثنوی نگاشته شده است، شرح علامه جعفری، ملا هادی سبزواری و بدیع الزمان فروزانفر را می توان نام برد.
دیگر آثار مربوطه:
فقیه، نظام الدین (۱۳۷۹). علم در دیوان مثنوی مولوی. شیراز: نوید شیراز.
جعفری، محمدتقی (۱۳۷۸). عقل در مثنوی. انتشارات کرامت.
کریمی لاریمی، رضا (۱۳۸۵). بررسی علم در مثنوی معنوی مولانا. دانشگاه پیام نور، واحد ساری.
فرخ پور، قاسم (۱۳۸۵). عقل در مثنوی مولانا. دانشگاه مازندران.
همچنین منابع، آثار و تحقیقاتی که به طور کلی پیرامون معرفت شناسی عرفا و مبانی آن انجام شده است، می تواند پیش زمینه و راه گشایی برای شناخت مبانی معرفتی مولوی باشد.
۱-۵-روش تحقیق
روش تحقیق کتابخانه ای است. سپس از روش توصیفی – تحلیلی برای بررسی آراء مولوی استفاده می شود. با مطالعه آثار مولوی و شروح و تفاسیر مختلف بر آثار مولوی و دیگر منابع مربوطه به هدف تحقیق راه می یابیم.
۱-۶-سؤالات تحقیق
با توجه به بینش مولوی :

    1. آیا حصول معرفت امکان پذیر است؟
    1. آیا معارف و شناخت ها دارای پایه و بنیاد یقینی و خطا ناپذیر است؟ و اگر هست آن بنیاد چیست؟
    1. در فرض پاسخ مثبت به سوال قبل، شناخت های انسان چگونه بر پایه های یقینی بنا می شوند؟
    1. انواع شناخت و حدود و اعتبار آن ها تا کجاست؟
    1. موانع شناخت صحیح کدامند؟

۱-۷-فرضیات تحقیق
مولوی با رد سوفیسم و شکاکیت، معرفت را قابل حصول می داند؛ در عین حال معتقد است که آدمی نمی تواند حقیقت مطلق را درک کنند.
مولوی همچون فلاسفه اسلامی، در نظریه معرفت شناسی خود مبناگراست.
شناخت، اقسام گوناگون دارد: شناخت حسی، خیالی، عقلی (نظری و عملی)، شهودی و وحیانی که متناسب با ابزارهای مختلفی چون حواس پنج گانه، عقل و قلب حاصل می شود و هر یک با سطحی از واقعیت مواجه و در طول هم اند.
مولوی تمام مراتب شناخت را در حیطه خود معتبر می داند. آنچه را حواس از جهان خارج ادراک می کنند تنها به طور نسبی قابل پذیرفتن می داند و ادعای مطلق گرایانه حس را بی اعتبار می شمارد. عقل (نظری) جایگاه برتری نسبت به حس و خیال دارد و با قوانین و اصول کلی سروکار دارد؛ اما حقایق عالم محدود به دریافت های این نوع از معرفت نیست. شهود نیز یکی از منابع اولیه معرفت به حساب می آید که مرتبه بالاتری دارد. وحی بالاترین مرتبه ادراک است که مفید شناختی قطعی است.
عقل و وحی، هم به عنوان منبع معرفت، هم به عنوان معیار و هم منبع ارزش شناخت لحاظ می شوند؛ که نقش توجیه را در معرفت ایفا می کنند.
موانع معرفت دوگونه است: موانع نظری مانند انکار برخی از منابع شناخت و محدود کردن منابع و ابزار معرفت به نوع خاصی از آن. همچنین امور عملی مانند عدم تزکیه و تقوا، محبت دنیا و گناه که باعث تاریکی دل و روح می شود.
فصل دوم
مروری بر تاریخ معرفت شناسی
مقدمه
معرفت شناسی که نظریه معرفت نیز نامیده می شود، یکی از شاخه های فلسفه است که به زعم بسیاری از فلاسفه مقدم بر هستی شناسی و دیگر شاخه های فلسفه است؛ زیرا فلاسفه در پی آنند که چیزی را بدانند؛ اما خود “دانستن” چیست؟ مرزهای آن کجاست؟ انواع شناخت و ابزار آن چیست؟ … این گونه پرسش ها بر هر دانستن فلسفی مقدم اند.
۲-۱- منکران شناخت(شکاکان) و شناخت شناسان
معرفت شناسی، تاریخی به اندازه تاریخ آفرینش انسان و تفکر او دارد؛ چراکه هر شناختی که انسان به دست آورد، لاجرم در پس آن نظریه ای از معرفت قرار دارد؛ حتی اگر خود فرد بدان نپردازد. اختلاف عقاید و برداشت ها و شناخت ها از جهان نیز گواهی می دهد که صاحبان آن ها هر یک شناخت خود را به گونه ای متفاوت یافته اند؛ لذا نمی توان تاریخ دقیق برای آن ترسیم کرد. بی شک در هر دوره ای متفکرانی بزرگ وجود داشته اند که به دنبال شناخت و حقیقت هستی بوده اند و آراء مختلف وجود داشته که در تضارب با یکدیگر بوده اند.
اساس و بنیاد مسأله معرفت، واقعیت و حقیقت است و معرفت شناسی در واقع همان شناخت واقعیت و حقیقت است و اگر کسی واقعیتی را در عالم نپذیرد، پس شناختی را هم نپذیرفته است و از قلمرو بحث معرفت شناسی خارج می شود؛ اگرچه که خودِ این ادعای نپذیرفتن از طرف منکر معرفت، ناقض ادعایش است که در مباحث بعدی بدان پرداخته خواهد شد.
بنابراین ما نیز در ابتدا همین “واقعیت” را مبنای اولین تقسیم بندی در مکاتب معرفت شناسی قرار می دهیم:

    1. شک گرایان: مکتب هایی که امکان دستیابی به معرفت یقینی را انکار می کنند. شک گرایان خود به چند دسته تقسیم می شوند:

۱-۱- گروهی هستند که وجود هر گونه واقعیتی در عالم را مورد تردید قرار داده اند و در نتیجه دستیابی به هر گونه معرفتی را مورد تردید یا انکار دانسته اند. این افراطی ترین ادعایی است که شک گرایان دارند.
۱-۲- گروهی که تنها واقعیت را خود و فهم خود دانسته و ورای خود را مورد تردید یا انکار قرار داده اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ق.ظ ]




دکتر” جیم نیو من” درکتاب خود به نام” ترمز های خود را رها کنید” . احساسات منفی را به نوعی ترمز در زندگی و احساسات مثبت را به نوعی گاز در زندگی تشبیه می کند که سرعت کامیابی را افزایش می‌دهد.
شخصیت شما تابع اندیشه های شماست ،همیشه این را به خاطر داشته باشید که شخصیت شما تابع تفکری است که نسبت به خود داریدو نیروی فکرتان آن را ساخته است.
کارهای شما از طرف اندیشه های شما هدایت می شوند. شما همان آ دمی هستید که در فکر خود تصور می کنید و دیگران همان فکری را نسبت به شما می کنند که شما نسبت به خود دارید . همواره سعی کنید که ارزش هایتان را دایم به خود گوشزد کنید و به خود بقولانید که خیلی عالی هستید و از عهده هر کاری به نحو احسن برمی آ ئید ومیتوانید بهتر ازاین باشید .
عبارات زیر را هرگز از یاد نبرید الف ) ظاهر یک فرد متشخص را داشته باشید ، این به شما کمک می کند که مانند افراد متشخص فکر کنید . مراقب ظاهرتان باشید . ظاهرتان با شما حرف می زند ، همیشه به شما روحیه و اعتماد به نفس می دهد . ظاهر تان یعنی لباس پوشیدن ، تمیز و پاک بودن ، راه رفتن و … با دیگران هم حرف می زند و باید گویای این مسئله باشد که با شخص ارزشمندی روبرو شده اند شخصی باهوش ، موفق و قابل اعتماد.
ب)کارتان را با اهمیت تلقی کنید ، اگر این اعتقاد را نسبت به کارتان داشته باشید ، هر روز توفیق بیشتری در کار پیدا خواهید کرد . اگر فکرکنید کارتان دارای اهمیت است ،زیر دستان شما هم کارتان را مهم تلقی خواهند کرد ..
بنابرین زمانی می توانیم در کاهایمان موفقیت کسب نمائیم که اعتقاد راسخ به آن داشته و اهمیت به آن کار دهیم.
ج)روزی چند بار با اندیشه های مثبت به خود دل و جرات بدهید ، یک برنامه تبلیغاتی با موضوع شناساندن ارزشها به خود ترتیب دهید . درتمام موقعیت ها فراموش نکنید که یک انسان طراز اول می توانید باشید و هستید . همواره ارزشهای خود را به خود و سپس به دیگران گوشزد کنید . البته نباید باعث عجب و خود پسندی گردد.
د)کلمه ناممکن را از فرهنگ لغت ذهن خود خارج کنید :ناممکن واژه ویرانگر است . اینکه “این کار نشدنی است” ، زنجیر وار افکار منفی دیگری را در تایید خود تولید می کنند
۱۵- نشاط :
توانایی احساس رضایت از زندگی، احساس رضایت از خود و دیگران، سرزندگی و ابراز احساسات مثبت را بررسی می کند.
هر چقدر هوش عاطفی فردی بالاتر باشد، به نقش و تاثیر عواطف بر کنش‌ها و رفتارهایش آگاه‌تر است و سعی می‌کند متناسب با موقعیت بهترین عاطفه را در خود ایجاد کند تا بهترین نوع تفکر و حل مسئله را انجام دهد. فردی که EQ بالا دارد می‌داند که چگونه تاثیر منفی هیجانات را بر تفکر خود اصلاح نماید.

۳-۲- تاریخچه و تعریف استرس:

واژه استرس در قرن پانزدهم میلادی به معنای فشار فیزیکی بکار می‎رفته است. در سال ۱۷۰۶ این اصطلاح برای توصیف سختی ، دشواری یا بدبختی بکار برده شد و در اواسط قرن ۱۹ به معنای فشار گسترش یافت و این فشار هم به معنای نیروی وارده بر بدن و هم روان مورد استفاده قرار گرفت. (ربر ، ۱۹۸۵؛به نقل از رضایی؛۱۳۸۷ )

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مفهوم استرس اغلب با نام “ هانس سلیه” تداعی می‎شود. وی برای نخستین بار این اصطلاح را برای مجموعه خاصی از علایم بکار برد. هانس سلیه در سال ۱۹۲۶ هنگامی که دانشجوی رشته پزشکی بود. مشاهده کرد موشهایی که مواد سمی به آنها تزریق می‎شود علایم مشابه افراد بیمار و آسیب دیده از خود نشان می‎دهند. وی نخست چنین نشانه هایی را سندرم رنجوری نامید و سپس واژه استرس را برای این سندرم بکار برد ، سلیه این اصطلاح را از فیزیک به عاریه گرفت ( پولادی ، ۱۳۷۹).
تعاریف زیادی از استرس بعمل آمده که به تعدادی از آنها اشاره می‎شود :
۱ـ لازاروس (۱۹۷۸ ؛ به نقل از رضایی،۱۳۸۷ ) با بهره گرفتن از توصیفهای روان شناختی ، استرس را به عنوان مجموعه‎ای از متغیرهای وابسته به هم و فرایندی که به میزان زیادی مشخص شده است ، تعریف می‎کند که این پیوند یا وابستگی، شخصی ـ تصوری بوده و ویژگیهای خاص خود را داراست. بنظر وی بخش عمده‎ای از واکنش فرد به استرس منوط به ارزیابی فرد از توانائیهای خود ، چگونگی برخورد و کنترل موقعیتهای استرس زا و اهمیتی که چنین رویارویی برای سلامتی فرد دارد، است .
۲ـ لازاروس و فالکمن[۱۰۴] (۱۹۸۴) استرس را فرایند انطباق یا سر و کار داشتن با محرکهای پیرامونی می‎دانند که این محرکها مخرب یا تهدیدانگیز بوده و کارکردهای فیزیکی یا روانی فرد را تحلیل می‎برد.
۳ـ ربر (۱۹۸۵ ؛به نقل از آفایی ؛ ۱۳۸۰) معتقد است که استرس عبارت است از “یک حالت تنش روان شناختی که بوسیله انواع نیروها یا فشارهای جسمانی ، روانی و اجتماعی حاصل می‎گردد“.
۴ـ استرس در واقع هر نوع تنش و عدم تعادل روانی است که تعادل عمومی انسان را مورد تهدید قرار می‎دهد و تعادل زیستی وی را بر هم می‎زند و می‎تواند احساسات منفی ایجاد کند و احساس خوب بودن فرد را به مخاطره بیاندازد( پولادی ، ۱۳۷۹).
۵ـ اصطلاح تنیدگی یا استرس از کلمه لاتین مشتق شده که به معنای “در آغوش گرفتن ، فشردن و باز فشردن است. رفتارهایی که می‎توانند با احساسات متضاد همراه باشند. فشرده شدن یا زیر فشار قرار گرفتن به اختناق منتهی می‎شود و احساس درماندگی و اضطرابی را بوجود می‎آورد که قلب و روح را در بر می‎گیرد“ (آفایی ، ۱۳۸۰).
۶ـ ساعتچی(،۱۳۸۴)استرس را چنین تعریف کرده است : “وقتی فرد در شرایط و اوضاع و احوالی قرار می‎گیرد که تحت فشار واقع شود یا احساس ناراحت کننده‎ای به او دست بدهد، عصبی باشد، احساس ناکامی و تنش کند یا در تعارض و بلاتکلیفی باشد می‎توان گفت که وی تحت استرس قرار گرفته است.“
۷ـ استرس حالتی پویا و هیجان انگیز است که فرد با یک فرصت ، محدودیت یا تقاضای غیرعادی مواجه می‎شود و واکنش های احساسی، فیزیکی و شناختی از خود نشان می‎دهد (آفایی ، ۱۳۸۰).
۸-استرس پاسخی است که فرد برای سازگاری با یک وضعیت متفاوت با وضعیت عادی بصورت رفتاری، روانی یا جسمانی از خود بروز می‎دهد (لوتانز، به نقل از هادی نژاد ؛ ۱۳۸۰)

۱-۳-۲- فیزیولوژی استرس :

اگرچه اندیشمندان استرس را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی و توجه قرار داده‎اند اما ارزیابی فیزیولوژی استرس و تحولات جسمی انسان در شرایط استرس زا به شرح زیر بیان شده است :
در مواجه با استرس ، بخشهایی از دستگاه عصبی شامل دستگاه عصبی خود مختار و دستگاه عصبی غدد درون ریز فعال می‎شوند. بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خود مختار در شرایط وقوع استرس و در موقعیت های اضطراری و هیجانی ، ذخایر بدن را به حرکت در می‎آورد. ( کنن به نقل از هادی نژاد ؛۱۳۸۰ ) این نحوه پاسخ ها را واکنش خطر ـ اجتناب نامید.
فعال شدن دستگاه سمپاتیک ، بدن را برای فعالیت های حرکتی شدید موردنیاز، جهت حمله ، دفاع یا گریز آماده می‎کند. واکنش های این مورد شامل افزایش میزان و قدرت انقباض قلبی ، جمع کردن خون رگها در پوست، افزایش فعالیت معدی ـ روده‎ای ، افزایش تنفس ، تحریک غدد عرق و گشاد شدن مردمک چشم هاست. بخش پاراسمپاتیک هم در شرایط آرامش و دفع خطر فعال شده و در همان بخشهایی که دستگاه سمپاتیک تغییرات ایجاد کرده‎اند به شکل معکوس دست به عمل زده و اعضای بدن را به حالت معمول خود در می‎آورد.
هیچ دستگاه درون ریزی وجود ندارد که تحت تأثیر استرس قرار نگیرد. از بین هورمونهایی که توسط بخش هیپوفیز ترشح می‎شوند هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک در پاسخهای استرس نقش بسیار مهمی دارد. زمانی که غده هیپوفیز توسط هیپوتالاموس تحریک می‎شود، هورمون را رها می‎کند و آن هم به نوبه خود ،روی غده فوق کلیوی دست به عمل می‎زند. هورمونی که توسط هیپوفیز ترشح شده است ، قشر غده فوق کلیوی را تحریک کرده وموجب ترشح گلوکوکرتیکوتیدها می‎شود که نوعی هورمون هستند. مهمترین این هورمونها کورتیزول است و آنچنان با استرس در ارتباط است که سطح کورتیزول موجود در خون ، شاخصی برای استرس به شمار می‎آید. ترشح کورتیزول ، ذخایر انرژی بدن را به حرکت در می‎آورد و سطح قند خون را بالا می‎برد تا انرژی موردنیاز سلولهای بدن را فراهم نماید.
قشر غده فوق کلیوی توسط دستگاه عصبی سمپاتیک فعال شده و کاتکول آمین‎ها را ترشح می‎کند. کاتکول آمین ها حاوی اپی نفرین و نوراپی نفرین هستند. اپی‎نفرین ارتباط بسیار نزدیک و بی‎نظیری با استرس دارد و گاهی به عنوان شاخصی برای استرس به شمار می‎آید (کوپر، ۱۹۸۴، به نقل از آفایی ، ۱۳۸۰).
“کنن” طی تحقیقات خود به این نتیجه رسید که وقتی گربه‎ها با پارس کردن سگها مواجه می‎شوند، قشر غده فوق کلیوی آنان به ترشح اپی‎نفرین می‎پردازد.“سلیه” به این نظریه استناد کرد که قشر غده فوق کلیوی به ابعاد ظرفیت استرس جسمانی و روانی پاسخگو است و در نتیجه فعالیت های چند دستگاه را تغییر می‎دهد.
البته تشریح موقعیت های واقعی چندان هم ساده نیست، بسیاری از تجارب مطبوع هم محرکی برای ترشح اپی‎نفرین به حساب می‎آیند و این خود بیانگر نقشی است که اپی‎نفرین در شرایط تهیج و برانگیختگی اعم از شرایط ناگوار یا استرس زا و یا شرایط مطبوع دارد (پی یر ۱۹۸۸ ، به نقل از بصیری ۱۳۷۹).

۲-۳-۲- نظریه های مربوط به استرس :

توجه روز افزون به موضوع استرس باعث رشد و گسترش چندین نظام علمی مختلف در خصوص آن شده است که در اینجا دیدگاه های زیستی و روانی ـ اجتماعی مورد بررسی قرار می‎گیرند :

الف ـ دیدگاه زیستی :

چنانچه بخواهیم خاستگاه این دیدگاه را ردیابی کنیم ، باید به آزمایشهای “کنن” بر روی استرس هیجانی برگردیم. وی استرس و پاسخ ناگهانی آنرا یک موضوعی در نظر گرفته که نقش انطباقی دارد و فرد را برای رویارویی با خطر آماده می‎سازد. بازشناسی خطر با فعالیت غده آدرنال پی گیری می‎شود و برانگیختگی اعصاب سمپاتیک باعث افزایش ضربان قلب، تنفس و تنش عضلانی می‎شود و در عین حال جریان خون را به سوی پوست و عروق کاهش می‎دهد. در حالت برانگیختگی شدید، فرد به سادگی قادر به رویارویی و مقابله با خطر نمی‎شود(اقایی، ۱۳۸۰).
سلیه از دیگر افرد صاحب نظر در این زمینه است، وی اندوکرمینولوژیست بود و طبعاً به عوامل فیزیولوژیایی بیشتر توجه کرده است. نامبرده استرس را حالتی می‎داند که بوسیله یک سندرم آشکار می‎شود و این سندرم به سازگاری عمومی موسوم است. که سه مرحله دارد : مرحله هشدار، مرحله مقاومت ، مرحله تحلیل‌رفتگی.
در مرحله اول یافته‎های قشری آدرنال هورمونهایی در خون آزاد می‎کند، در مرحله دوم ارگانیزم با تمهیداتی در مقابل عوامل استرس زا مقاومت می‎کند و علایم برانگیختگی اولیه ناپدید می‎گردند. در مرحله سوم همه مقاومت بدن پایان یافته ، علایم منفی دوباره ظهور می‎کنند و سرانجام ارگانیزم حتی ممکن است بمیرد (سلیه ،به نقل از حسن زاده ؛ ۱۳۷۵ )
از نظر هانس سلیه بیماریهایی که معمولاً در اثر استرس ایجاد می‎شوند عبارتند از: زخم معده، فشارخون بالا، ناراحتی های قلبی و مشکلات عصبی (سلیه ،به نقل از حسن زاده ؛ ۱۳۷۵).
پژوهشگر دیگری که به بررسی جنبه فیزیولوژیکی استرس پرداخته مارتین[۱۰۵](۲۰۰۰)است. ماسون نشان داد که سیستم آندوکربنی ، الگوهای مختلفی از پاسخ به تهدیدهای متفاوت را ظاهر می‎سازد. واکنش به ابهام یا سردرگمی با افزایش در کاتوکلامین ها (نوراپی نفرین و اپی نفرین) و کورتیزول همراه می‎شود ، در صورتی که ترس و عصبانیت فقط نوراپی نفرین و کورتیزول را زیاد می‎کند. وانگهی، آزمایش ماسون ، وحدتی را بین رویکردهای بیولوژیکی و روانی اجتماعی پیرامون استرس نشان می‎دهد. او در یک سلسله تحقیقات انجام شده با حیوانات موفق شد که نقش آگاهی از تهدید یا خطر را به عنوان عاملی که مستلزم پاسخ به رویداد است. معرفی نماید (ماسون ، ۱۹۷۵ ؛ به نقل از آفایی ، ۱۳۸۰) .

ب ـ دیدگاه روانی ـ اجتماعی

این دیدگاه با انبوهی از شواهد پژوهشی حمایت می‎گردد که معمولاً جدای از تحقیقات فیزیولوژیکی هستند. در این دیدگاه استرس به عنوان پاسخی در نظر گرفته می‎شود که ارگانیزم هنگام رویارویی با خواسته‎های تحمیل شده ارائه می‎دهد. رویکرد فوق به بررسی نقش استرس در بهداشت افراد عادی می‎پردازد و کانون توجه به تعامل بین عوامل فشار زا و نظام ارزیابی و ارزشیابی شخص متمرکز است (لازاروس ، ۱۹۶۶ ؛ به نقل از پولادی ری شهری ،۱۳۷۹).
قطب افراطی نظریه فوق این است که هیچ چیزی استرس آور نیست مگر اینکه خود فرد به آن رویداد معنی و مفهوم استرس دهد، به این معنی که پی‎آمدهای جسمانی عوامل فشار زا از کمترین اهمیت و ارزش در مقایسه با ارزشیابی که فرد از تهدید موقعیت خود بعمل می‎آورد، برخوردارند. هیچ رخدادی بطور مطلق استرس زا نیست ، برای نمونه یک آزمایش ایجاد استرس در آزمایشگاه تست فشار سرما است، در این آزمایش فرد یک دست یا پای خود را در ظرفی محتوی ترکیبی از یخ و آب در حدود ۴ درجه سانتی گراد قرار می‎دهد و حدود دو دقیقه در آنجا نگه می‎دارد. این حالت ممکن است ایجاد استرس نماید. حال آنکه در برخی مناطق شمالی اروپا واقع در کنار دریا، فرد یا گروههایی یافت می‎شوند که درست در وسط فصل زمستان جهت شنا در آب یخ زده به دریا می‎روند. ناراحتی‎های ناشی از قرار دادن یک دست در آب سرد در آزمایشگاه در برابر لذت حاصل از شنا کردن در اقیانوس آن هم در وسط ماه ژانویه در یک آب و هوای سرد شمالی، دقیقاً موضوع تعریف فوق از استرس به شمار می‎آیند. لذا استرس ممکن است فقط هنگامی وجود داشته باشد که فرد چنین معنایی را به آن اختصاص ‎دهد. (لازاروس، ۱۹۶۶ به نقل از پولادی ری شهری ، ۱۳۷۹).

۳-۳-۲- نشانه های شایع استرس :

استرس روی اشخاص به انواع و اقسام گوناگون تأثیر می‎گذارد ، احتمالاً تنها نشانه استرس که همه از آن شکایت دارند وجود تنش است. همچنین احساس استرس روی اشخاص تأثیرهای متفاوت بر جای می‎گذارد ، یکی از تفاوتهای عمده در این است که استرس روی بعضی ها تأثیرهای روانی و روی جمعی تأثیرهای جسمانی بر جای می‎گذارد. ممکن است استرس روی خلق و خو و مشرب شخص اثر بگذارد و یا مثلاً زبان کسی را زخم کند. به دلایلی که نامشخص است، استرس روی هر کس به شکلی تأثیر می‎گذارد. کیریاکو (۱۹۷۸ ؛ به نقل از جلالی دهکردی ۱۳۸۲) نشانه‎های شایع استرس را به شرح ذیل نام می‎برد :

۱ـ تحریک پذیری

۲ـ بیخوابی

۳ـ بدخلفی

۴ـ تیکهای عصبی

۵ـ دردهای عمومی

۶ـ حملات وحشت

۷ـ میل به گریه

۸ـ احساس بیقراری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ق.ظ ]




استراتژی عملیات تدافعی در واقع، نوعی خرید زمان در ازای اعطای مکان و پس از آن زمان برای مهیا کردن شرایط مساعد برای حمله از طریق خسته کردن دشمن و سوق دادن آن به ارتکاب اشتباهاتی که آنگاه بتوان از آن به نفع خود بهره برداری کرد، به شمار میآمد. (جانستون،۱۳۹۰: ۳۷۴) بر اساس این مفهوم، در دوره اولیه ضعف استراتژیک، میتوان به عقب نشینیها اتکا کرد و امیدوار بود که دشمن در عمق به دام میافتد یا قدرت آن در اثر تهاجمهای متقابل کوچک در چارچوب دفاع استراتژیک به تدریج تحلیل میرود. به محض این که موازنه نسبی قدرت- در اینجا ترکیبی از متغیرهای انسانی و مادی به نفع ما تغییر میکند، باید به حمله روی آوریم. نقطه پایان این حمله نابودسازی (انهدام) توانایی جنگیدن دشمن است. کل این فرایند- از دفاع استراتژیک تا هجوم استراتژیک، دفاع فعال نامیده میشود. نیاز ابزاری به قالبدهی اقدامات خودمان به عنوان اقداماتی تدافعی و عادلانه- موضعی که جایگاه مهمی برای جلب حمایت و همراهی سیاسی مردمی دارد- لاجرم این اصطلاح را ایجاب میکند. اصطلاح دفاع فعال احتمالا در یک سطح نمادین عمیقتر نیز اهمیت دارد. مفهوم جنگ عادلانه مستلزم آن است که اقدامات تهدیدزای دشمن نه ناشی از وضعیت بیرونی بلکه برخاسته از سرشت ذاتی او و بدین سان از نظر اخلاقی غیرقابل قبول تعریف شود. بر این اساس، ماهیت دشمن، این است که تهدید میکند و ما باید در برابر او از خود دفاع کنیم. (جانستون،۱۳۹۰: ۳۷۶) تغییر جهتگیری از دفاع استراتژیک به تهاجم استراتژیک باید تنها در زمانی صورت گیرد که شرایط نیز مهیا و مساعد باشد، یعنی وقتی موازنه نسبی انواع و اقسام توانمندیها به نفع خودمان تغییر یافته باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بنابراین، دفاع فعال از نظر متفکران استراتژیک چین به عنوان یک اصل استراتژیک کلیدی و ایدهای نسبتا جدید محسوب میشود. این ایده راهنمای مهمی در دوران مائو و دنگ بود و در قرن ۲۱ نیز اهمیت خود را حفظ خواهد کرد. به نظر دنگ شیائوپینگ، دفاع فعال فی نفسه و صرفا دفاع نیست بلکه تهاجمات دفاعی را نیز در بر میگیرد. دفاع فعال شامل حمله در برابر حمله دیگران نیز میشود. ژنرال ارشد ارتش چین، وانگ نای مینگ، توضیح میدهد که دفاع فعال متضمن آن است که ماهیت استراتژی نظامی ما نه تنها دفاعی است، بلکه در مواقع لزوم ، فعال نیز میباشد. این امر مستلزم همگرایی ارگانیک دفاع و تهاجم و حصول اهداف استراتژیک دفاعی از طریق حمله فعال است. در شرایط مقتضی، دفاع استراتژیک باید به ضد حمله و تهاجم منجر شود. در این جا مرز بین دفاع و حمله کدر و مبهم است. در واقع دفاع فعال، ضربه اول را منتفی نمیداند. (اسکوبل،۲۰۰۵: ۴)
در مقام نتیجه گیری از این فصل میتوان چنین بیان داشت که چین همواره با تقابل موضوع آرمانگرایی کنفوسیوسی و واقعگرایی روبرو بوده است. همچنان که این موضوع در افکار دنگ نیز مورد توجه است. او و همکارانش دریافتند که اگر بخواهند به آرمانهای خود دست یابند ناگزیر باید واقعیات را نیز بپذیرند. یکی از این واقعیات وجود نظام سرمایه داری و راهکارهای مقابله با آن بود. برای رسیدن به اهداف سوسیالیستی، آنها بایست ابزارهای نظام سرمایه داری را بدست میآوردند. لذا برای آنان هدف، وسیله را توجیه می نمود. درکل به نظر میرسد برای چینیها، پیروزی واقعگرایانه درکنار پیروزی طبق فرهنگ کنفوسیوسی به یک میزان اهمیت دارد. (دلیوس،۱۹۹۴: ۱۱) همچنان که روبرت جی ساموئلسون اخیرا نوشته است: سیاستهای چین منعکسکننده این مفهوم است که «چین نخست… از نظم موجود حمایت میکند و آنرا میپذیرد وفتی که به آن نیاز دارد، در غیر این صورت نقش خود را با قوانین خودش بازی میکند.»
با توجه به مطالب مذکور میتوان بیان داشت که مهمترین مولفه های سیاست خارجی چین متاثر از فرهنگ استراتژیک این کشور به صورت زیر بر شمرده می‌شود:
۱- توقف استقلال‌طلبی و پیشرفت فرایند الحاق (تایوان)، حفاظت و مقاومت در مقابل تهاجم و دفاع از حاکمیت ملی، انسجام سرزمینی و منافع ساحلی (دریایی)؛
۲- حفاظت از منافع مربوط به توسعه ملی، بسط توسعه اقتصادی و اجتماعی در تمام حوزه‌ها و تداوم مسیر منسجم و پایدار افزایش قدرت ملی؛
۳- مدرنیزه کردن دفاع ملی با توجه به شرایط داخلی و روندهای توسعه نظامی در جهان، جهت هماهنگ کردن توسعه اقتصادی و نظامی و نیز بهبود قابلیت‌های دفاعی در عصر اطلاعات؛
۴- تداوم ثبات اجتماعی و نظم عمومی در جهت حفاظت از حقوق و منافع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آحاد ملت چین؛
۵- تداوم سیاست خارجی مستقل بر مبنای صلح و نیز مفهوم جدید امنیت (بر پایه برابری، اعتماد متقابل، منافع متقابل و هماهنگی)، در جهت نیل به امنیت پایدار در محیط پیرامونی و بین‌المللی. ( شریعتی نیا، ۱۳۸۳)
بدین ترتیب در نتیجه بحث میتوان گفت که فرهنگ استراتژیک چین از یک فرهنگ استراتژیک ستیزه جویانه به سمت یک فرهنگ استراتژیک همکاری جویانه و صلح طلبانه تغییریافته است. لذا، هم زمان، همان طور که فرهنگ استراتژیک چین در حال تغییر است، رهبران این کشور نیز هر چه بیشتر به سمت پذیرش هنجارها و ارزشهای لیبرالیسم پیش می روند. مکانیسمی که در این رابطه مد نظر است، تنها بحث منابع مادی نیست. بلکه منظور پروسه ای از جامعه پذیری است که بازتابی از میل چین برای مطرح شدن به عنوان یک کشور مدرن و پیشرفته است. علاقه چین به ورود به انواع سازمان های بین المللی نشان از آن دارد که رهبران چین بیش از پیش به محرک های اجتماعی حساس شده اند و از اینکه دوباره در این نظام منفور باشند، می ترسند. این در حالی است که در چند سال گذشته رهبران چینی از ترس آنکه مبادا اصول این نهاد ها آزادی عملشان را سلب کند، از عضویت به آن ها سر باز می زدند. مشارکت و تغییر هنجارها، به طور دو طرفه، توانمندتر میشوند. هر چه چین بیشتر در نهاد های منطقه ای و جهانی مشارکت داشته باشد، باورها و انتظارات رهبران این کشور نیز بیشتر از همیشه با اصول و قواعد آن نهاد ها خود را سازگار می کنند. (فردبرگ،۲۰۰۵: ۴۵-۷)
نمودار مولفه های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک چین را به شکل زیر میتوان ترسیم نمود.
فرهنگ استراتژیک چین
سطح نظامی
سطح ملی
صلح امری با ارزش است.
ادراک تهدید
هدف اصلی استراتژی رسیدن به اهداف است
چین به لحاظ فرهنگی برتر است.
ماموریت نظامی چین حفاظت از تمامیت ارضی است.
جایگاه ملی چین، پادشاهی میانه است.
دفاع فعال
چین باید داخل را متحد کند و ازمداخلات خارجی رها شود.
جنگ عادلانه
گرایش به تمرکز گرایی در عرصه تصمیم گیری
اگرکسی به ما حمله نکند ما نیز حمله نمیکنیم
جنگ هزینهبر، مخرب و منجر به اختلاف ونفاق داخلی میشود.
بی اعتمادی به سایر کشورها
هرگز به دنبال هژمونی نباشید.
فصل پنجم: فرهنگ استراتژیک و سیاست خارجی چین در خاورمیانه
گفتار اول: فرهنگ استراتژیک و سیاست خارجی چین
فرهنگ خصوصا در کشوری مانند چین با تمدن باستانی و سنت استراتژیک که به هزاران سال پیش باز میگردد، عتصری قدرتمند و با نفوذ محسوب میشود. بر همین اساس، میتوان از این مقوله جهت ارزیابی مشی استراتژیک چین بهره برد. اندیشمندان و سیاستگذاران چینی مکررا اظهار میدارند که رفتار و سیاست گذشته و حال آنها مشروط به فلسفه سنتی خاص چین در مورد روابط بین الملل است. یکی از متفکران نظامی چینی، ژنرال لی. جی. جان، معاون پیشین آکادمی علوم نظامی، استدلال میکند که فرهنگ ریشه و بنیان استراتژی است. تفکر استراتژیک در فرایند تاریخ تحول خود به درون فرهنگ یک کشور یا ملت راه مییابد. فرهنگ استراتژیک هیچ کشور یا ملتی نمیتواند جز حاصل سنتهای فرهنگی باشد که به شیوهای ناخودآگاه و پیچیده تعیین کننده استراتژی است. در واقع نخبگان چینی بر این باورندکه فرهنگ، تاثیری اساسی بر رفتار استراتژیک کشورها دارد. بر این اساس، برداشت چین از سایر کشورها نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. چنین برداشتی، مشروط به تفسیر چین از فرهنگ دیگران است. تصاویر فرهنگی سایر کشورها، به ویژه تصاویر فرهنگهای استراتژیک کشورهای دیگر، تاثیر قابل ملاحظه ای بر ارزیابی چین از تهدیدهای بالقوه و بالفعل در محیط بین الملل دارد.
به طور اصولی، در رفتارهای خارجی است که یک دولت تمامیت تاریخی خود را که ملت نیز بخشی از آن- و بخش مهمی- میباشد، تجلی میدهد، بویژه در جنگ، این تجلی به کمال میرسد. تمامیت حضور ملت در اقدامهای دولت از شاخصه های دوران جدید است و مشخصا از جنگ اول به این سو، در رفتارهای خارجی اغلب دولتها، میتوان توانایی های یک ملت را به عنوان پشتوانه آن رفتارها در نظر آورد. سیاست خارجی چین نیز به گونهی خاص خود، مصداقی از این واقعیت است. به طور مشخص، چین کشوری است که هنگام سخن گفتن از تاثیر عوامل فرهنگی بر سیاست خارجی، اغلب مورد اشاره قرار میگیرد. هویت در حال احیای جامعه و سیاست چین به خوبی مفاهیمی همچون ناسیونالیسم، فرهنگ کنفوسیوسی، نوعی گرایش غیرهجومی به تغایر از اقوام بیگانه و به ویژه غربیها، مصلحت گرایی ، ماده گرایی فلسفی (گرایشهای شدید این جهانی همچون رفاه، دارایی و غیره) را شامل میگردد. این هویت در حال احیاء بدون تغافل از پایبندی به استلزامات توسعهی اقتصادی، به تعبیری، ماهیت تاریخی سیاست خارجی چین مدرن را ایجاد کرده و در همین عرصه نیز خود را جاری میسازد. تقریبا بر حسب اجماع در چین، سیاست خارجی تداوم فرهنگ و تمدن این کشور است، کشوری که به گفتهی لوسین پای نه ملت- کشور، که یک کشور- تمدن است. در یک کلام، سیاست خارجی چین مبتنی بر ویژگیهای فرهنگی و قومی غلیظی است. یک سیاست خارجی از این گونه، بی شک مبتنی بر طرز تلقیها و برداشتهای خاص و تعیین کنندهای نسبت به جهان خارج و سیاستهای بین المللی است. اگر دیدگاه های اساسی و پایدار در سیاست خارجی چین، قدرتمندانه از سابقهی فرهنگی و قومی این کشور ناشی میشود، پس میتوان اندیشیدکه در درازمدت پیکره یا نظامی از تلقیات خاص چینی نسبت به جهان خارج پدید میآید.
هم چنانکه پیش از این نیز گفته شد، فرهنگ استراتژیک چین از فرهنگ سنتی ۵ هزار ساله چین سرچشمه گرفته و اخلاق ملی و ارزش و احساس روانی خاص ملت چین را منعکس می کند. هسته عمده فرهنگ استراتژیک سنتی چین مفاهیم “صلح هماهنگ” و “میانه روی” است. اولی بر «صلح ولی یکسان نبودن» و همزیستی تأکید کرده و با جنگ و لشکرکشی مخالفت می کند؛ دومی طرفدار «بی طرفی » ، «نه گذشتن و نه رسیدن» بوده و بر اصل اخلاقی «آنچه به خود نمی پسندی، به دیگری روا مدار» تأکید میکند. دکترین “میانه روی” تعیین میکنند که خصلت فرهنگ استراتژیک و ماهیت فلسفه دیپلماسی چین حتما وحدت ، صلح طلبی ، ایده آلیسم و اخلاق است. در دوران معاصر ، هر چند مبارزات صد ساله چین علیه امپریالیسم و استعمار برای استقلال و یکپارچگی کشور ، دارای عوامل فرهنگ جنگی بود ، ولی روحیه فرهنگ استراتژیک سنتی چین و ژن فرهنگی آن از بین نرفت. پس از تأسیس چین جدید در سال ۱۹۴۹، بویژه پس از تنظیم استراتژی کشوری در سال ۱۹۷۸، صلح طلبی و ایده آلیسم و اخلاق گرایی در فرهنگ استراتژیک چین مجددا برجسته شد. فرهنگ چین پس از آزمایش سخت تاریخی و اصلاح ایده های معاصر، هم فرهنگ سنتی و هم تحولات معاصر را نشان می دهد. «۵ اصل همزیستی مسالمت آمیز»، سیاست خارجی چین مبنی بر «حسن همجواری، آرامش همجواری و ثروتمندی همجواری»، طرح و توسعه عقیده امنیت جدید چین، همه نشانگر برگشت فرهنگ سنتی چین در زمان معاصر است. بویژه ایده جدید مطرح شده در سالهای اخیر از سوی محافل استراتژیک چین مبنی بر”صلح و پیشرفت”، روشنگر تحول و نوسازی فرهنگ استراتژی سنتی چین در زمان معاصر است. در حال حاضر، وظیفه عمده محافل استراتژی چین این است که بر اساس فرهنگ استراتژی سنتی چین، بر طبق نیازهای اوضاع جهان کنونی و رشد چین در حال توسعه، تا حد امکان منابع فرهنگ استراتژی سنتی چین را جمع آوری و تنظیم کنند تا فرهنگ استراتژی و ایده دیپلماسی چین نه تنها چین را برای رسیدن به هدف استراتژی چین در حال توسعه هدایت کند، بلکه بتواند خدمات شایسته خود را برای نوسازی اصول اساسی روابط بین المللی کنونی ارائه دهد. فرهنگ چین نیز باید ارزش های عدالت، برابری، انصاف را افزایش دهد تا فرهنگ چین در جهان عمومی گردد. (جیان بو،۲۰۰۶)
از منظر دکترین فرهنگی مین (Mean) ، یعنی فلسفه سنتی چین درباره چگونگی استفاده از قدرت و نفوذ، یکی از ارزش‌های اصلی و مهم در فرهنگ چین است. ماهیت دکترین مین روابط متوازن انسان و انسان، انسان و جامعه، انسان و طبیعت و روابط متوازن میان کشورها محسوب می‌شود. تحقق و فعلیت بخشیدن به دکترین مین برمی‌گردد به سازگاری سیاه و سفید، ین (yin) اصل مونث یا منفی در طبیعت و یانگ (yang) اصل مذکر یا مثبت در طبیعت، چپ و راست، خیر و شر، آنها و ما. بر اساس دکترین مین، کمال مطلوب زمانی است که همه طرف‌ها به یک برابری مقبولی برسند. در بستر روابط بین‌الملل، دکترین مین به جهانی اشاره می‌کند که وحدت تضاد نه صلح مطلق یا آشوب مطلق را با آغوش باز می‌پذیرد. کنفوسیانیسم بر روابط دوستی و صمیمانه کشورها با یکدیگر تاکید می‌کند و معتقد است که مهربانی و محبت پادزهر سنگدلی و قساوت است. بنابراین، روابط متوازن می‌تواند با منافع تجاری میان کشورها حفظ شود. (قهرمان پور بناب،۱۳۹۰: ۱۷۸)
بنابراین، مورد چین نشان میدهد که فرهنگ استراتژیک متغیر بیاهمیتی در تحلیل رفتار استراتژیک نیست. چرا که، حداقل درمورد چین، مجموعه دراز مدت، عمیقا دیرپا وکم و بیش منسجمی از مفروضات در مورد محیط استراتژیک و بهترین ابزارهای مواجهه با آن وجود دارد. وانگهی، به نظر میرسد این مفروضات درادوار تاریخی گوناگون نیز تاثیر چشمگیری بر انتخاب استراتژیک کلان دارند. این مفروضات نظامی باوری در تمام نظامهای دولتی در تاریخ چین- از دوره آنارشیک دولتهای در حال جنگ گرفته، تا نظام دولتی سلسله مراتبی امپراتوری چین و دوران پس از جنگ سرد که وابستگی متقابل بیش از پیش تقویت میشود- پابرجا ماندهاند. در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، حتی وقتی اقتصاد چین هر روز بیش از پیش در درون اقتصاد جهانی ادغام شده است، حتی وقتی نهادهای اقتصادی بین المللی نقش فزاینده ای در پیشبرد استراتژیهای توسعه چین ایفا میکند و حتی وقتی چین با کمخطرترین محیط تهدید از سال ۱۹۴۹ روبهروست، قواعد قدرتمداری متصلبانه در تصمیم گیری همچنان رویکرد مسلط رهبری (رهبران) چین در سیاست خارجی و امور امنیتی به شمار میآید. رویکردهای چین در قبال مسائل جهانی از قبیل کنترل تسلیحات، محیط زیست و حقوق بشر نیز همچنان تحت سیطره قواعد و سواری رایگان در حوزه تصمیمگیری است. رهبران چین علنا اذعان میکنند که هدف چین در پیشبرد توسعه، بهرهمندی از «یک دولت غنی و یک ارتش قوی» است. (جانستون،۱۳۹۰: ۳۹۷) چرا که چین خود را کشوری میبیند که برای نسلها توسط قدرتهای غربی و ژاپن استعمار و اشغال و تحقیر شده است. این احساس بسیاری از مطالبات اکنون آن را، تلاشی برای دور شدن از این موقعیت ضعیف میداند که در پی ایجاد قدرت جامع و دستیابی به جایگاه شایسته جهانی است. رشد اقتصادی، فرصتی بود که به تدریج اعتماد به نفس آنها را افزایش داد و آنان برای اولین بار در تاریخ مدرن میبینند که فرصتی برای رسیدن به قدرتهای غربی و تجدید گذشته باشکوه چین و محو خاطره یکصد سال سرافکندگی (۱۹۴۹ تا ۱۸۳۹) را با تبدیل شدن به قدرت جهانی بزرگ دارند. (شفیعی و نژاد زندیه، ۱۳۹۲: ۱۶۱) از این منظر، سیاست خارجی چین گویای خونسردی، در کنار اشتیاق به جبران حقارت است. این جمله بلادورت، توسط محققین دیگر نیز تکرار شده است: «چینیها خونسردند و نقطه جوش بالایی دارند. آنها میتوانند خشم خود را تا قرنها نگه دارند و در لحظه مناسب آن را تخلیه نمایند» اصطلاح مشهور «یکصدسال حقارت» به خوبی مفهوم تداوم را در خود نهفته دارد. هم اکنون تمایل به رفع این مشکل، روح سیاست خارجی چین را شکل میدهد. در سطح داخلی، این حافظهی تاریخی موجبات تحکیم قدرت دولت را فراهم میآورد و از این منظر پیگیری هدف بزرگ رفع حقارتهای داخلی بازتولید میگردد. میتوان به عنوان نتیجه گیری این عبارت بلادورت را آورد که مائو و رهبران نسل اول حزب کمونیست چین، در طول ۴۰ سال پرفراز و نشیب به خوبی توانستهاند وجهه نظرهای آکنده از سوءظن به غرب را در ذهن جوانان چین جاودانه سازند. این جاودانگی به نوبهی خود در خدمت سیطره طلبی فرهنگی چینی قرار گرفت. به واقع مشی مشهور ضد سلطه طلبی در روابط بین الملل، در خدمت الهام هژمونیگرایی فرهنگی است. (طاهایی و اتابکی،۱۳۷۴: ۹۲)
از گذشته چینی ها، میل به نوعی سلطه فرهنگی بر مناطق شرقی آسیا، الهاماتی برای رهبری مسائل جهانی، مصلحت گرایی، عزم تمایل به ارزشهای بیگانه و تحقیر آنها، گرایش به تحسین اعصار زرین تاریخ چین، میل به اعاده مرکزیت اقتصادی سنتی چینی، سنت اطاعت از فرمانروا و بخشی گرایشهای دیگر باقی مانده است. بی شک این تمایلات برای مائو نیز میراث قدرتمندانهای بودند. اگر بپذیریم که در عرصه سیاست داخلی، دنگ به سوی آزادسازی توانایی های بالقوه جامعه و فرهنگ چینی به پیش رفت، میتوان پذیرفت که در عرصه سیاست خارجی نیز امکان تعیین کنندگی تلقیات سنتی چین وجود دارد. بویژه اینکه میدانیم، حساسیت به تحولات سیاسی کشورهای کوچکتر شرق آسیا، بدبینی به غرب، تمایل به اعادهی سرزمینهایی که از کف رفته محسوب میگردد، نگرش آیینی سوءظن به معاهدات دو و چندجانبه که ویژگی اصولی «استقلال سیاست خارجی» را ثمر میدهد، ارجاع چینیهای داخل و خارج به احساس کهن ملی و جلب توجه آنان به سرزمین کهن پدری در هر پیام مهم سالانه، بسیاری میراثهای کهن دیگر برای سیاست خارجی چین باقی مانده است، میراثهایی که بعید به نظر می رسد از میان بروند. (طاهایی و اتابکی،۱۳۷۴: ۹۵)
مائو در دورهی سی سال قبل از اصلاحات، در اجرای سیاست خارجیاش نتوانست به اهداف دیرینه چینیها جامه عمل بپوشاند. مائو تا ابتدای دهه ۱۹۷۰ با عمل کردن به سیاستهای انزواگرایانه و خودکفایی ملی، چین را از جهان خارج جدا کرده بود. به خصوص با حمایت از بعضی نهضتهای آزادیبخش و حرکتهای کمونیستی در جهان، زمینه دشمنی بسیاری از کشورهای دور و نزدیک را فراهم کرده بود. در این میان انقلاب فرهنگی نقش ویژهای در شکست دیپلماسی چین در جهان داشت. کشورهای همسایه، چین را قدرت دخالت کننده و تهدید کننده جدی برای خود میدانستند. کشورهای بزرگ و صنعتی نیز با تردید و بدبینی به اهداف سیاست خارجی چین روبرو شدند. زیرا در این دوره مائو نتوانسته بود در بازگرداندن ماکائو، هنگکنگ و تایوان به دامان سرزمین مادری موفق باشد.
بنابراین ایجاد تحولات و اصلاحات از ضروریات سیاست خارجی چین بود. برخی بر این باورند، سنگ بنای تحولات سیاسی و اقتصادی چین از اقدامات چوئن لای گذاشته شد. چوئن لای در اواخر دهه ۶۰ و یا ۷۰ میلادی در پی آن شد تا روابط چین با غرب را متحول کند و تلقیات منفی غرب نسبت به چین را تغییر دهد و نسل بعدی رهبران بعد از مائو این راه را ادامه دادند. وی معتقد بود چین باید قدرتمند باشد و بایست تضادهای چین را از سطح امنیتی به سطح سیاسی در عرصه بین المللی رساند. به این معنا که هیچ کشوری نباید احساس خطر امنیتی نسبت به چین داشته باشد.
بدین ترتیب، چین که به تازگی از چند دهه انزوای بین المللی خارج شده بود، سعی میکرد خود را از تبعات عقده های حقارت برهاند، از اینرو به دنبال نقشی منطقه ای و بین المللی برای خویش است که بیانگر وزنش بوده و منعکس کننده اهدافش باشد. جون گیتنگز که یک مورخ است در این رابطه می گوید : پکن مدتهای مدید نشانگر قدرتی بالفعل بود و نقشی را ایفا می کرد که در بیشتر اوقات پایینتر از وزن حقیقی خویش در سیاست های بین المللی بود.
به هر ترتیب، هیئت حاکمه بعدی نیز، دگرگونی روابط چین با جهان خارج را مهمترین بخش اصلاحات خود قرار داد. ایجاد اعتماد و پذیرش قاعده های حاکم بر نظام بین المللی برای جذب سرمایه، تکنولوژی و دانش مدیریت جهان خارج مهمترین کاری بود که سیاست درهای باز دنبال میکرد. این افراد اعتقاد داشتند که میزان قدرت و نفوذ کشورها بستگی به قدرت اقتصادی و برتری تکنولوژیک دارد. به همین دلیل، دستیابی به پیشرفتهای علمی- تکنولوژیک و توسعه قدرت کشور را هدف عمدهی چین قرار دادند و در همین راستا بود که سیاست خارجی چین بعد از وحدت ملی در صدر الویتهای این کشور قرار گرفت. استدلال دنگ این بودکه اگر نتوانند توانایی اقتصادی، صنعتی و فناوری خود را بالا ببرند، نه تنها قادر به رقابت در صحنه سیاست جهانی نخواهد بود، بلکه فرصت تبدیل شدن به یک قدرت سیاسی و نظامی را نیز از دست خواهند داد. (کوهکن،۱۳۸۷: ۵۰ و۵۱) به این ترتیب، دنگ شیائو پینگ، با ارائه نظریه «سیاست دربهای باز» و ضرورت گرفتن تکنولوژی و علوم از خارج که به منزله زیربنای قدرت ملی چین بود، باعث برتری اقتدار اقتصادی بر قدرت عقیدتی شد. دنگ استدلال کرد که پیشرفت اقتصادی در سرنوشت و آینده چین عامل اساسی به حساب میآید. (کوهکن،۱۳۸۷: ۴۷)
پس از دنگ شیائوپینگ، تحلیلگران چینی نیز معتقدند که عوامل استراتژیک در روابط بین المللی رو به کاهش گذاشته و قدرت اقتصادی و برتری تکنولوژیک قدرت و نفوذ کشورها را تعیین خواهد کرد. تاکنون، توانایی نظامی و اهمیت ژئواستراتژیک چین از عوامل اصلی قدرتمندی و اعتبار آن کشور به شمار میرود. بنابراین، امروزه هدف عمده جمهوری خلق چین دستیابی به پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک و توسعه قدرت اقتصادی کشور است و بدین منظور، رهبران چین مایلندکه سیاست خارجی مستقل خود را با شرایط متحول جهان تطبیق داده، همکاریهای اقتصادی، علمی و تکنولوژیک با کشورهای پیشرفته را در راس ارجحیتهای سیاست خارجی قرار دهند تا به آرمان و آرزوی خود برای قدرتمندی چین تحقق بخشند. (دفتری،۱۳۷۰: ۳۴۶)
بنابراین، اصلاحات چین ریشه عمیقی در داخل کشور داشت و بدون اثرپذیری از نیروهای خارجی شروع شده بود. روشن است که از یک سو، برداشت ذهنی رهبران چین از تصویر بین المللی آن کشور و از سوی دیگر جایگاهی که آنها برای کشور خود در نظام بین الملل انتظار داشتند، در تغییر نگرش آنها برای بدست آوردن موقعیت جهانی مطلوب و انجام اصلاحات تاثیر بسزایی داشت. اعتقادبه برپایی دوباره امپراتوری بزرگ چین که در گذشته بخشهای وسیعی از قاره آسیا را دربرمیگرفت، جزو آرزوهای رهبران چین است. آنها به برتری و اصالت فرهنگی، تمدن دیرینه ومردم چین اعتقاد داشته و پیروزی بر دیگر ملتهای شرق آسیا را طبیعی میشماردند. چینیها خود را قربانی استعمار ژاپن و غرب دانسته و رهایی از استعمار را جزو افتخارات تاریخی خود میدانند. (داربیشر،۱۳۶۸: ۳۷-۳۴)
بدین ترتیب،کانون نظری و استراتژیک چین،کسب قدرت اقتصادی است و اینکه چین، حداقل در منطقه آسیا جایگاه اول را داشته باشند و آمار و ارقام هم نشان می دهد که در این راه با جدیت گام بر می دارند. سیاست چینی ها بر مبنای بهره برداری وسیع از امکانات بین المللی به منظور متحول کردن چین است. سیاست خارجی هر کشوری باید به نفع مردم آن کشور باشد. هر سخنی، اقدامی، رابطه ای که هر کشوری در صحنه بین الملل انجام می دهد و هر سرمایه گذاری خارجی که دولتی انجام می دهد، باید به نحوی به نفع ملت خودش تمام شود. سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی یک کشور است. ابتدا بایست اولویت ها در داخل یک کشور مشخص شود سپس بر اساس آن اولویت ها، سیاست خارجی پیگیری شود. چینی ها هنرمندانه دیپلماسی همزیستی مسالمت آمیز و بهره برداری جدی از امکانات بین الملل را در پیش گرفته اند. با این اوصاف چینی ها با در دست داشتن ابزار اقتصادی به عنوان ابزاری برای کسب قدرت در عرصه جهانی، قصد دارند که به یک قدرت برتر و بازیگر اصلی در نظام بین المللی مطرح شوند. برای بازیگر شدن در سطح جهانی نیز الزاماتی مورد نیاز است. یک کشور هم به ابزار اقتصادی وهم به ابزار نظامی نیازمند است تا بتواند کار سیاسی انجام دهد. در واقع برای قدرتمند شدن نیازمند به دو استوانه نظامی و اقتصادی هستیم. اما چینی ها امروزه ظرفیت کار نظامی درازمدت در جهان را ندارند و مبنای استراتژی نظامی آنها بازدارندگی است .
اما در بعد اقتصادی، چین از جمله قدرتهایی است که موقعیت آن با سرعتی شگفت انگیز در سیاست بین الملل ارتقا مییابد. دو دهه رشد اقتصادی سریع چین، موقعیت راهبردی و سیاست خارجی این کشور را باز تعریف کرده است. رشد اقتصادی شتابان و تولید گستردهی ثروت در ترکیب با نوسازی نیروی نظامی، باعث گردیده است تا این کشور به گونهای روزافزون بر قدرت، وزن و نقش خود در سیاست بین الملل بیفزاید. این قدرت رو به تزاید، نیازمند آن است که به نفوذ در عرصه های گوناگون سیاست بین الملل تبدیل شود. کاری که چینیها مشغول انجام آن هستند. در حال حاضر رهبران چین سیاست انطباق با جهان پس از جنگ سرد را با شدت بیشتری نسبت به سالهای پیش دنبال میکنند. هدف آنها از عملگرایی در حوزه های گوناگون، مقابله با چالشهای بین المللی فراروی هدف اصلی چین، یعنی تبدیل شدن به قدرت بزرگ در قرن ۲۱ است. بر این مبنا، از جمله عوامل تاثیرگذار بر رشد و توسعهی چین، بی شک سیاست خارجی است تا حدی که میتوان گفت اگر تغییر در سیاست خارجی این کشور در ابتدای دوران اصلاحات و سیاستهای درهای باز رخ نمیداد، روند توسعهی کشور با مشکلهای بنیادین مواجه میشد. در این دوران، چین اصول جدیدی را در سیاست خارجی خود به کار گرفت که به پنج اصل همزیستی مسالمت آمیز مشهور شدهاند و عبارتند از:
۱-احترام متقابل به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها
۲-اصل عدم تجاوز
۳-برابری و نفع متقابل
۴- عدم مداخله در امور دیگران
۵-همزیستی مسالمت آمیز با همهی کشورها
با طراحی این پنج اصل به عنوان چراغ راهنمای سیاست خارجی چین از دوران اصلاحات تاکنون و پایبندی عملی به آنها، چینیها توانستهاند محیط منطقهای و بین المللی را مناسب رشد و توسعه خود سازند. به بیان دیگر، سیاست خارجی این کشور، نقش بسترساز توسعه را ایفا کرده است. (سلیمانی،۱۳۸۹: ۱۹۹ و ۱۹۸)
چین نیز مانند هر دولتی، برای رسیدن به اهداف خویش در صحنه‌های داخلی و خارجی، نیازمند تدوین استراتژی کلان ملی است تا در پرتو آن بتواند در پاسخ به شرایط متغیر محیطی، استراتژی‌های خرد را از دل آن استخراج کرده و بر محیط اعمال نماید. استراتژی کلان چین (اگر چه هیچ‌گاه به طور رسمی اعلام نشده) مانند هر دولت دیگری متأثر از تجارب تاریخی، منافع سیاسی، فرهنگ استراتژیک و محیط ژئواستراتژیکی آن کشور است. چینی‌ها استراتژی کلان خود را بر مبنای سه محور مرتبط با هم شکل داده‌اند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ق.ظ ]