کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



در صورتی که نمونه، نماینده واقعی جامعه نباشد، یا به عبارتی دارای اریب[۱۲۸] باشد، پیش بینی صحیح و دقیق درباره پارامترهای جامعه امکان نخواهد داشت. اریب در نمونه گیری را میتوان با به کار بردن روش های نمونه گیری صحیح و مناسب کاهش داد. روش نمونه گیری تصادفی که پایه و اساس نظریه آمار استنباطی را شکل میدهد، و بر پایه شانس و احتمال بنا نهاده شده است یکی از این روش ها است (آذر و مومنی، ۱۳۸۵، ۳) در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه از فرمول (۳-۱) استفاده شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

n=
Z2 P(1-P)
d2

فرمول (۳-۱): تعیین حجم نمونه
در فرمول فوق، n تعداد حجم نمونه و Z = 1.96 با شرط
a =0.5 می باشد. d حداکثر خطای قابل قبول میباشد و برابر با ۱/۰ در نظر گرفته میشود. p نیز احتمال موفقیت میباشد که مقدار آن برابر با ۰/۲ میباشد. در نتیجه با قرار دادن مقادیر ذکر شده در فرمول، حجم نمونه آماری این تحقیق در برگیرنده ۶۴ متخصص ماشین آلات راهسازی در سطح شهر تهران است.
۳-۴- روش گردآوری داده ها
در هر تحقیق پژوهشگر باید با ابزارهایی داده های لازم را از نمونه آماری جمع آوری نماید و با تحلیل، پردازش و تبدیل آنها به اطلاعات به آزمون فرضیه ها بپردازد. برای جمع آوری داده ها به ابزارهای گوناگونی نیاز است. نوع ابزارها تابع عوامل گوناگونی از جمله ماهیت و روش تحقیق است. هر یک از این ابزارهای جمع آوری داده ها دارای مزایای و معایبی است که به هنگام به کارگیری آنها، باید به این مزایا و معایب و تاثیر آنها در هدف تحقیق توجه کرد و با رعایت نکات لازم، زمینه های افزایش اعتبار تحقیق را فراهم آورد. به طور معمول چهار ابزار عمده برای جمع آوری داده ها وجود دارند که عبارتند از: بررسی مدارک و اسناد، مشاهده[۱۲۹]، مصاحبه [۱۳۰] و پرسشنامه [۱۳۱] (خاکی، ۱۳۸۴، ۲۳۹).
در این پژوهش در مرحله اکتشاف ابتدا از طریق مصاحبه با متخصصان ماشین آلات راهسازی و مدیران بازاریابی و فنی شرکتهای عرضه کننده ماشین آلات راهسازی، تشکیل جلسه گروه متمرکز متشکل از چندین نفر از صاحب نظران این عرصه و سپس با مراجعه به منابع کتابخانهای (کتب، مقالات، پایان نامهها، اینترنت) و مصاحبه با اساتید دانشگاهی چهار متغیر کیفیت، خدمات پس از فروش، نام و نشان تجاری و قیمت به عنوان عوامل اصلی که بر رفتار خریداران ماشین آلات راهسازی تاثیرگذار هستند شناخته شدند که در شکل (۳-۱) این عوامل به همراه معیارهایشان مشخص شدهاند.
شکل (۳-۱): عوامل موثر در تصمیم گیری خریداران
ماشین آلات راهسازی
در مرحله بعد به منظور جمع آوری داده ها برای اولویت بندی عوامل ذکر شده از پرسشنامهای حاوی ۲۷ سوال استفاده شد. در شکل (۳-۲) مشخص شده است چه مجموعه سوالاتی برای جمع آوری داده های عوامل اصلی و زیر عواملها استفاده شدهاند. همچنین به منظور بررسی تاثیر عوامل فوق بر رفتار خریداران ماشین آلات راهسازی در حجم نمونه پژوهش پرسشنامه دیگری شامل ۱۷ سوال که به صورت یک طیف ۵ درجهای لیکرت تنظیم شده بود، نیز در اختیار پاسخ دهندگان قرار گرفت. این دو پرسشنامه در پیوست (الف) آمدهاند.

عوامل

شماره سوالات

اصلی

۱-۲-۳-۴-۵-۶

کیفیت

۷-۸-۹-۱۰-۱۱-۱۲

خدمات پس از فروش

۱۳-۱۴-۱۵-۱۶-۱۷-۱۸

قیمت

۱۹-۲۰-۲۱-۲۲-۲۳-۲۴

نام و نشان تجاری

۲۵-۲۶-۲۷

شکل (۲-۳): دسته بندی سوالات پرسشنامه براساس مقایسه عوامل
۳-۴-۱- روایی و پایایی وسیله اندازه گیری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 01:25:00 ق.ظ ]




یکی دیگر از روش هایی که برای شناسایی سیستم های دینامیک غیر خطی به کار می‌رود استفاده از روش همرشتاین- وینر است. این روش یکی از سلسله روش‌های استفاده از بلوک های خطی و غیرخطی در مسیر ورودی به خروجی سیستم می‌باشد. شکل(۲-۳) ساختار کلی این روش را نشان می‌دهد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

——————————————————————– Hammerstein-Wiener model1-
در این روش، ساختار شناسایی از سه بلوک سری در مسیر ورودی به خروجی تشکیل شده است. که ابتدا ورودی به بلوک غیر خطی وارد می‌شود، سپس پاسخ بلوک غیر خطی وارد بلوک خطی می‌شود. ]۴۰،۴۲[
شکل(۲-۳):ساختار بلوکی شناسایی به روش NLHW [36]
روابط حاکم، به صورتی که در رابطه ۲.۲۶ بیان شده است،می‌باشد.
(۲.۲۶
خروجی بلوک خطی که طبق رابطه ۲.۲۶به دست می‌آید در مرحله پایانی وارد بلوک غیر خطی می‌گردد و این بلوک غیر خطی، خروجی بلوک خطی را به خروجی سیستم نگاشت می کند. رابطه۲.۲۷.
(۲.۲۷
با توجه به آن‌چه گفته شد برای شناسایی سیستم باید دو تابع غیر خطی ورودی و خروجی h,f تعریف شود.
اگر سیستم فقط شامل تابع غیرخطی در ورودی سیستم باشد، شناسایی به روش همرشتاین و اگر سیستم فقط شامل تابع غیر خطی در خروجی سیستم باشد شناسایی به روش وینر گفته می‌شود]۵،۴۰[.
برای شناسایی در این روش به ترتیب با محاسبه روابط ۲.۲۶ و۲.۲۷ ورودی ها را به خروجی ها نگاشت می‌نمایم و این عمل در سه مرحله که توضیح داده شد، انجام می‌پذیرد. تابع غیر خطی در ورودی یک تابع بی‌حافظه ایستا می‌باشد، که خروجی این تابع در یک لحظه تنها به ورودی آن تابع در همان لحظه وابسته می‌باشد. برای این تابع می‌توان از شبکه سیگموید۱، شبکه ویولت۲ تابع خطی تکه ای۳ و تابع dead zone و… استفاده نمود]۳۶[.
در روند شناسایی به این روش، می بایست مرتبه چند جمله‌ای‌های مورد استفاده در تابع نگاشت خطی انتخاب گردند. تابع غیر خطی در خروجی سیستم نیز می‌تواند یکی از توابع نام برده برای تابع غیر خطی ورودی انتخاب شود. تابع غیر خطی مورد استفاده در این رساله برای شناسایی به روش همرشتاین- وینر، تابع ویولت انتخاب گردیده است]۳۶[. رابطه ۲.۲۸
(۲.۲۸
۲-۳-۳-شناسایی به روش شبکه های عصبی
(۴MLP) 2-3-3-1-پرسپترون چند لایه
پرسپترون چند لایه را می‌توان یکی از پر کاربرد‌ترین شبکه های عصبی نامید. دلیل اصلی این موضوع قدرت این شبکه ها در مدل سازی توابع و سیستم های پیچیده می‌باشد. استفاده از توابع غیر خطی در ساختار این شبکه ها، این توانایی را به شبکه ها داده است تا حد دل‌خواه بتوانند رفتار غیر خطی از خود نشان دهند. در شکل (۲-۴) یک شبکه پرسپترون دو لایه با ۳ ورودی و ۲ خروجی به نمایش در آمده است]۴۳،۴۴[. شبکه عصبی که در این رساله برای شناسایی سیستم مورد استفاده قرار می‌گیرد یک شبکه عصبی با یک لایه پنهان و با بهره گرفتن از تابع غیر خطی تانژانت-هیپربولیک۵ و تابع فعال سازی خطی(f,F ) می‌باشد. رابطه ۲.۲۹
(۲.۲۹
——————————————————————– ۱- Sigmoid network 2- Wavelet network 3- Piecewise linear4- Multi layer perceptron5- tangh
شکل(۲-۴):شبکه عصبی پرسپترون دو لایه
در رابطه ۲.۲۹ ، وزن ها (مشخص شده به وسیله ماتریسθ ویا همچنین ماتریس های(w,W )) پارامترهای قابل تنظیم شبکه می‌باشند و این پارامترها با بهره گرفتن از نمونه هایی از ورودی و خروجی سیستم که داده‌های آموزش شبکه نامیده می‌شوند، تعیین می‌گردند.
این دسته داده آموزش عبارت است از رابطه ۲.۳۰.
(۲.۳۰
هدف از آموزش، یک نگاشت بین داده ها و وزن هایی که قابلیت تعریف دارد، می‌باشد. بعد از این مرحله شبکه خروجی را که بسیار نزدیک به خروجی واقعی می‌باشد، تخمین می‌زند.
روش پیش‌بینی خطایی که در این روش از شبکه های عصبی استفاده شده است، روش اندازه گیری بر اساس معیار حداقل مربعات خطا می‌باشد۲.۳۱.
(۲.۳۱
وزن ها با بهره گرفتن از یک سری روش‌های تکراری از رابطه زیر به دست می‌آیند.
(۲.۳۲
که در این رابطه:
وزن های تکرار شماره i ، جهت جستجو ، اندازه گام می‌باشد]۴۸-۴۶[.
روش ها و الگوریتم های فراوانی جهت آموزش شبکه ها موجود است، که این روش‌ها به این وسیله که، چه جهت جستجو و اندازه قدمی استفاده کنند با هم متمایز گردیده‌اند. ما در ادامه به معرفی روش آموزش شبکه لونبرگ- مارکوارت۱ خواهیم پرداخت.
۲-۳-۳-۲-آموزش به روش لونبرگ- مارکوارت
این روش یکی از روش‌های استاندارد تکراری برای کوچک کردن خطا به روش حداقل مربعات خطا می‌باشد. تفاوت این روش با روشی که مارکوارت در سال ۱۹۶۳ ارائه کرد ]۴۵[ در این است که اندازه ماتریس قطری اضافه شده به ماتریس هسیان۲، گوس- نیوتن بر اساس نسبت بین کاهش واقعی و کاهش پیش‌بینی شده خطا تنظیم می‌گردد.
(۲.۳۳
که در رابطه ۲.۳۳ به صورت زیر می‌باشد.
(۲.۳۴
——————————————————————–
Hessian 2-Levenberg- Marquardt 1-
که در ۲.۳۴، G معیار گرادیان با توجه به وزن‌ها و R تخمین گوس- نیوتون برای ماتریس هسیان می‌باشد.
الگوریتم آموزش به صورت زیر می‌باشد:
۱-انتخاب مقدار اولیه پارامترهای و
۲- تعیین جهت جستجو از رابطه
۳- اگر
۴- اگر
۵- اگر ، را به عنوان وزن های تکرارجدید قبول می‌کنیم و اجازه می‌دهیم باشد
۶-اگر معیار توقف به وقوع نپیوندد دوباره به مرحله ۲ بازمی‌گردد]۴۹[.
برای شناسایی به روش شبکه های عصبی ابتدا ساختار مدل را انتخاب می‌نماییم و سپس با بهره گرفتن از روش آموزش شبکه توضیح داده شده شبکه را برای سیستم مورد نظر با داده های انتخاب شده آموزش می‌دهیم.
ساختاری که برای شناسایی سیستم انتخاب نموده ایم ساختار ARX می‌باشد. بعد از تعیین ساختار، ماتریس رگرسورهای ساختار را تشکیل داده و با آموزش شبکه ۲ لایه پرسپترون به روش آموزشی لونبرگ- مارکوارت سیستم را شناسایی می‌نماییم.
۲-۳-۴-شناسایی به روش فازی-عصبی
همان‌طور که از نام این روش مشخص است، این روش تلفیقی از روش فازی و شبکه های عصبی می‌باشد که دارای مزیت های هر دو سامانه فازی و شبکه عصبی است. به عبارت دیگر سامانه عصبی- فازی یک سامانه فازی است که برای تعیین پارامترهای خود (مجموعه ها و قوانین فازی) از نمونه آموزشی پردازش شده، از الگوریتم آموزشی که از تئوری شبکه عصبی مشتق و یا الهام گرفته شده، استفاده می‌کند]۵۰.[
استنتاج فازی، فرایند فرموله کردن نگاشت ورودی داده شده به یک خروجی با بهره گرفتن از منطق فازی است]۶۱[. پس از آن، نگاشت انجام پذیرفته، یک مبنا را از این‌که تصمیم ما چه می‌تواند باشد یا این که الگوی تصمیم گیری چه چیزی باشد، برای ما فراهم می‌کند. دو نوع سامانه استنتاج فازی پرکاربرد وجود دارد: ١- نوع ممدانی و آسیلیان۱ (۱۹۷۵) ]۵۱[ و ٢- نوع سوگنو۲(۱۹۸۵) ]۵۲[.این دو نوع سامانه در بسیاری موارد شبیه هم هستند ولی مهم ترین تفاوت آنها در خروجی آنها می‌باشد، به طوری که در سامانه ممدانی، خروجی به صورت یک مجموعه فازی است که باید دِفازی۳ شود ولی در سامانه سوگنو خروجی به صورت خطی یا ثابت است ضمن اینکه در سامانه سوگنو توابع عضویت بر اساس فرایند دسته بندی فازی، دسته بندی می‌شوند.
در استنتاج فازی بعد از انتخاب نوع الگوی فازی، تعریف توابع عضویت۴ سیستم فازی برای داده های ورودی و خروجی در مرحله بعد قرار دارد. در این مرحله مجموعه قوانین برای روابط منطقی حاکم بین ورودی و خروجی توسط فرایند دسته بندی ایجاد می‌شوند]۵۰[.
۲-۳-۴-۱-دسته بندی یا clustering
فرایند دسته بندی سعی دارد که یک مجموعه داده را به چندین دسته تقسیم کند، به طوری که داده‌های قرار گرفته در یک دسته با یکدیگر شبیه بوده و با داده های دسته ‌های دیگر متفاوت باشند. یکی از مهم ترین بخش‌ها در منطق فازی، اعمال دسته بندی به منظور تعریف توابع عضویت و به طورحتم تعداد قوانین اگر- آنگاه است. پس از دسته بندی اطلاعات، می‌توان به بهترین روش و با کمترین تعداد قوانین، رفتار داده ها را مدل کرد. نکته مهم در تعداد قوانین اگر- آنگاه این است که تعداد کم قوانین نمی تواند تمام مسئله را پوشش دهد و تعداد زیاد قوانین نیز باعث پیچیده شدن رفتار سامانه و در نتیجه باعث کارایی ضعیف سامانه می‌شود. بنابراین یافتن تعداد بهینه قوانین یکی از مهم‌ترین نکات منطق فازی است]۵۳[. انواع مختلفی از روش های دسته بندی وجود دارد:
۱-K -Means Clustering 2-Fuzzy C-Means Clustering 3-Mountain Clustering Method 4-Subtractive Clustering ]46-44[
——————————————————————–۱- Mamdani and Assilian 2- Sugeno 3- Deffuzify 4- Membership function
در این میان Subtractive Clustering یا دسته بندی تفریقی که در سال ۱۹۹۴ توسط Chiu معرفی شد]۵۳[ از کاربرد زیادی برخوردار بوده و در منطق فازی استفاده فراوانی دارد. در این روش فرض بر این است که هر داده به عنوان یک مرکز دسته بندی مورد بررسی قرار می‌گیرند]۵۶[.
۲-۳-۴-۲-دسته بندی تفریقی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:25:00 ق.ظ ]




تا حدی

زیاد/طولانی

مشارکت مدیران اجرایی[۶۸]

پایین

متوسط

خیلی بالا

منبع: حنفی زاده،موسی خانی و بخشی(۲۰۰۹)
با در نظر گرفتن جدول ۲- ۲، می توان به این نتیجه رسید که مهندسی دوباره حیطه گسترده تری نسبت به بازطراحی داشته و تمامی ابعاد تجدید ساختاردهی فرآیندهای یک سازمان از مدیریت تغییر تا موضوعات مدیریت پروژه را در بر می گیرد. در حالیکه باز طراحی فرایند به دنبال پاسخ به چالش فنی است. یعنی چگونه می توان یک فرایند جدید ایجاد کرد که از یک یا چند جهت نسبت به فرایند موجود برتری داشته باشد. پر واضح است که هر پروژه مهندسی دوباره می تواند یک یا چند بازطراحی فرایند را درون خود داشته باشد(حافظی،موسی خانی و بخشی،۲۰۰۹).

۲-۱۲- طبقه بندی نظام های بهبود مدیریتی

طبقه بندی نظام های بهبود مدیریتی می تواند از نگاه صاحب نفع های مختلف یک سازمان اشکال متفاوتی به خود به گیرد. هر یک از مشتریان، کارکنان، سهامداران، نهادهای قانونی و متولیان و مجریان سیستم های اشاره شده منظر و نگاه متفاوتی نسبت به فعالیت های بهبود استقرار یافته خواهند داشت که بدون تردید تجمیع آنها در یک مدل امکان پذیر نیست. طبقه بندی صورت گرفته در این بخش عمدتاً بر نگاه مدیران ارشد سازمان ها استوار است. بر این اساس سه گروه فعالیت بهبود مدیریتی می توان متصور شد(طالقانی، ۱۳۸۵) :
فعالیت های بهبود متمرکز بر شفاف سازی، تحت کنترل آوری و نظم : این گروه از فعالیت های بهبود اولین حلقه های نظم و انضباط در سازمان ها هستند. بدیهی است که ساز و کارهای ساده تر نهفته در این فعالیت ها امکان قرار گرفتن آنها در این طبقه را فراهم می سازد. سری استانداردهای ایزو ۹۰۰۰، استاندارد های کیفیت، ۵ اس[۶۹] و شناسایی بهبود فرآیندها از جمله مواردی هستند که در این دسته طبقه بندی می شوند(طالقانی، ۱۳۸۵).
فعالیت های بهبود متمرکز بر کارآیی : در این دسته از نظام ها عوامل هزینه و زمان نقش اساسی را ایفا می کند و هدف اساسی انجام کار بیشتر با صرف منابع کمتر در راستای اهداف است. نظام هایی نظیر مدیریت چرخه بهره وری، مهندسی ارزش، کایزن و مهندسی مجدد فرآیندها در این رابطه قرار می گیرند. کارکرد نظام های این دسته نیز به این لایه محدود نمی شودد و این نظام ها نیز بعضاً ادعای حل مسایل استراتژیک یا ایجاد نظم در سازمان ها را نیز دارند(طالقانی، ۱۳۸۵).
فعالیت های بهبود متمرکز بر اثربخشی : نظام های این لایه به مسایل استراتژیک و کلان سازمان نیز توجه دارند. در این لایه مسایلی نظیر بود و نبود سازمان یا فرآیندهای آن و سایر تحولات اساسی مطرح می شود. نظام هایی نظیر مدیریت استراتژیک، مدیریت تحول (استراتژیک)، نظام های تعالی سازمانی(بنیاد تعالی مدیریت کیفیت[۷۰]) و ، امکان سنجی ها و مهندسی مجدد در این لایه نیز بعضاً برای ایجاد زیربنای مناسب سازمانی و فرهنگی مجبور هستند در لایه های نظم و کارایی فعالیت هایی را صورت دهند ولی اهداف اصلی آنها در این لایه ها متمرکز نمی شود. در رابطه با مهندسی مجدد فرآیندهای کسب و کار باید اشاره کرد که عمق و شدت انجام مهندسی مجدد می تواند تعیین کننده لایه واقعی این نظام باشد. نباید فراموش کرد که همواره لایه چهارمی نیز تحت قالب پویایی، انعطاف پذیری و سرعت تغییر می تواند برای نقش نظام های بهسازی و بهبود متصور شد که از دخالت این عامل در الگوی فوق به منظور حفظ سادگی مدل پرهیز شده است(طالقانی، ۱۳۸۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۱۲-۱- رابطه مهندسی مجدد با سایر رویکردهای بهبود سازمان

از آنجا که مهندسی مجدد به بهبود سازمان و عملکرد آن می پردازد، به منظور افزایش سطح تأثیر و نفوذ آن می توان این رهیافت را با سایر رویکردهای بهبود سازمان نظیر برنامه ریزی استراتژیک، الگوبرداری، مدیریت دانش، ترسیم فرآیندی، مدیریت کیفیت جامع، نوآوری های مبتنی بر فناوری اطلاعات و مدیریت عملکرد به کار برد. در زیر به توضیح مختصری از رابطه مهندسی مجدد و این رویکردها پرداخته می شود(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴) :
برنامه ریزی استراتژیک[۷۱] : در هر سازمانی با توجه به عدم اطمینان نسبت به آینده لازم است برای انجام امور و فرآیندها از پیش برنامه ای مفصل و جامع تدوین گردد. برنامه ریزی استراتژیک عبارت است از فرآیندی برای تدوین استراتژی های سازمان جهت نیل به اهداف سازمانی است. بنابراین، لازم است پس از شناخت وضع موجود سازمان و مشاهده آشکار نیاز به اجرای مهندسی مجدد، جهت اجرای این برنامه (مهندسی مجدد) و کنترل و ارزیابی آن، برنامه ریزی کرد. برنامه ریزی استراتژیک موجب می شود که از پیش، اهداف و زمینه های لازم برای اجرای مهندسی مجدد مشخص شده و معلوم شود که این فرایند چگونه اجرا و تکمیل می شود(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴).
مدیریت تغییر و تحول : بدون شک، در هر سازمانی، نیروی انسانی حائز بالاترین اهمیت است. بنابراین، انجام هر گونه تغییر و تحولی می باید با مشارکت و همکاری منابع سازمان صورت گیرد. حال اگر با توجه به این که ماهیت و اساس مهندسی مجدد بر تحولات بنیادین استوار است، منابع سازمانی را از مزایا و نتایج مهندسی مجدد و نقش و وظیفه آنها در مقابل این برنامه آگاه کرده و راه های همسوسازی پرسنل با این برنامه را مهیا سازیم، مسلماً اثربخشی و کارایی این برنامه افزایش خواهد یافت. زیرا اگر این پروژه بدون حضور و اطلاع پرسنل سازمان صورت گیرد، قطعاً افراد در مقابل این تغییرات یکباره مقاومت نشان خواهند داد. از ضروریات مدیریت تغییر می توان به توانمندسازی کارکنان، سنجش عملکرد، سیستم های پاداش، آموزش و پرورش، ارتباطات و ساختار سازمانی اشاره کرد(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴).
فناوری اطلاعات : به کارگیری فناوری اطلاعات به موفقیت مهندسی مجدد یاری می رساند. فناوری اطلاعات نه تنها ابزارهای سازمانی را برای ارتباطات و تجزیه و تحلیل های کارآمد فراهم می کند، بلکه مدیریت را به ثروت اطلاعاتی مفیدی مرتبط می سازد. پروژه های مهندسی مجدد به سختی می توانند بدون استفاده فناوری اطلاعات به موفقیت برسند، چرا که کاهش فرآیندهای فیزیکی از طریق کاربرد فناوری های اطلاعاتی نظیر اینترنت، پایگاه اطلاعاتی، و …. میسر می شود و این کار موجب بهبود یکپارچگی میان فعالیت های مختلف موجود در فرایند کاری می شود. به طور کلی، افراد و فرآیندهای سازمانی می باید تحول، یادگیری، انطباق و رشد چشمگیری را در واکنش به ظهور فناوری های اطلاعات تحمل و طی کنند. شرکت های کنونی مستمراً برای رفع بهتر نیازهای خاص مشتری و تأمین محصولات و خدمات با کیفیت تر و با قیمت کمتر رقابت می کنند. لازمه این کار، استفاده از فناوری های اطلاعاتی در طول فرآیندها و محصولات سازمان است(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴).
الگوبرداری[۷۲] : رقابت اجباری، جهانی سازی، گسترش فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی جدید، سازمان ها را وادار ساخته است که پیوسته به دنبال پیکره(ساختارها و فرآیندها) و سازگاری با آنها باشند تا بدان وسیله زنده و پایدار بمانند. الگوبرداری جایگاهش را به عنوان ابزاری جهت بهبود عملکرد و رقابت پذیری بنا کرده است. کولمالا معتقد است که الگوبرداری اولین و مهمترین ابزار بهبود است که از طریق مقایسه با سایر سازمان هایی که در آن زمینه شناخته شده و بهترین هستند، حاصل می شود. بنابراین، یکی از راه های اجرای موفق مهندسی مجدد، استفاده از الگوبرداری به منظور یافتن الگوها و فرآیندهای برتر و بهتر در سطح سازمانها است تا بدین ترتیب از اتلاف زمان و هزینه برای آموزش اقدامات و فعالیت های سود آور جلوگیری شود و مخصوصاً می باید از پروژه ها و اقدامات و دستاوردهای سایر سازمان های برتر عبرت گرفت(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴).
برنامه ریزی منابع سازمان[۷۳] : این رویکرد را می توان به عنوان نرم افزاری یکپارچه تعریف کرد که دارای اجزا یا ماژول هایی برای برنامه ریزی، تولید، فروش، بازاریابی، توزیع، حسابداری، مدیریت منابع سازمانی، مدیریت پروژه، مدیرت موجودی و… است. به عبارت دیگر، ERP نوعی سیستم اطلاعاتی تغییرپذیر و منظم است که اطلاعات و فرآیندهای مبتنی بر اطلاعات درون سازمان را در واحدهای سازمانی و میان خود واحد، یکپارچه می نماید. معماری و ساختار ERP به گونه ایست که یکپارچگی و جامعیت اطلاعات سطح سازمان را مهیا ساخته و جریان روان اطلاعات میان بخشهای مختلف سازمان را فراهم می آورد.. در مجموع، سیستم ERP می تواند از طریق یکپارچه سازی و مکانیزه نمودن فرآیندها و تأمین به موقع و به هنگام منابع لازم برای انجام فرایندها، کمک شایانی به اجرای مهندسی مجدد کند(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴).
مدیریت دانش[۷۴] : مدیریت دانش بررسی داراییهای (سرمایه های) فکری است که به منابع بی همتا، عملیات عمده، و گلوگاه های احتمالی که سد راه جریان های دانش می شوند، اشاره دارد. در واقع مدیریت دانش شامل فعالیت های مبتنی بر کسب دانش از تجارب سازمان و تجربه دیگران در مورد کاربرد دانش برای تکمیل و اجرای مأموریت سازمان است. نقش مدیریت دانش در سازمان ها، ایجاد شبکه های دانش برای کنار هم قرار دادن دانش و تخصص کارکنان و هم افزایی قابلیت ها است به نحوی که بتواند سازمان را در محیط رقابتی، تقویت و پایدار نماید. توسعه و تقویت دانش در سازمان، عملاً به غنی سازی فرآیندها یاری می رساتد. از طرفی دیگر، مهندسی مجدد فرآیندها می تواند مدیریت دانش را تغییر داده و ظرفیت ایجاد دانش در یک فرایند را تقویت نماید. از این رو، می توان مهندسی مجدد را از طریق توسعه ظرفیت ایجاد دانش در یک فرایند اجرا کرد. به عبارت دیگر، مدیریت دانش در اطراف یک فرایند، به مزایای روش های ویژه و خاص برای ایجاد درک دقیق، جمع آوری، توسعه، اشتراک، حفظ و استفاده مجدد دانش اشاره می کند(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴).
مدیریت کیفیت فراگیر[۷۵] : مدیریت کیفیت فراگیر فلسفه ای مدیریتی است که با بهره گرفتن از روش های بهبود مستمر، سعی در استفاده بهینه از فرصت های موجود و منابع در دسترس برای افزایش کیفیت با محور قرار دادن مشتری دارد. در واقع مدیریت کیفیت جامع به عنوان مجموعه ای از اصول راهنما برای نشان دادن پایه های بهبود مستمر در سازمان است و در حقیقت، کاربرد روش های کمی و نیروی انسانی برای بهبود مستمر در سازمان و پیشی گرفتن از نیازهای مشتری، چه در زمان حال و چه در زمان آینده است. ارکان مدیریت کیفیت جامع عبارتند از فرآیندگرایی[۷۶]، مشتری محوری، بهبود مستمر فرآیندها و سیستمها. در برخی از مطالعات مهندسی مجدد به عنوان یکی از ابزارهای مدیریت کیفیت فراگیر معرفی شده است و در برخی کتاب های دیگر، از BPR و TQM به عنوان ابزارهای بهبود و تغییر نام برده شده است. البته در مورد دوم، بین این دو مفهوم، تشابهاتی وجود دارد از جمله آنکه هر دو به بهبود و نوسازی کیفیت و فرآیندهای کاری گرایش دارند و هر دو مفهوم به دنبال رضایت مشتری هستند. هر چند این دو مفهوم، در مورد نحوه اجرای عملیات خود تفاوت هایی دارند. مدیریت کیفیت جامع به دنبال تغییراتی آرام و آهسته و مستمر است، در صورتی که مهندسی مجدد به دنبال تغییراتی سریع و اساسی به منظور بهبود ریشه ای[۷۷] است.
همچنین زمان مورد نیاز برای تغییر هر یک از این مفاهیم متفاوت است. به عبارتی، مطالعه فرایند کار مدیریت کیفیت جامع نشان می دهد که چه چیزهایی نیاز به اصلاح دارند و چگونه و در چه زمانی این اصلاحات می تواند به سازمان برای پاسخگویی به خواسته های مشتریان کمک کند. وقتی نیاز به اصلاح، از میزان تغییرات تدریجی فراتر رود، آنگاه برنامه های مهندسی مجدد را می توان شروع کرد. با توجه به مشابهات و تفاوتهای اشاره شده، پیشنهاد می شود که این دو مفهوم با یکدیگر به کار گرفته شوند، زیرا در سازمان هایی که اقدام به اجرای مدیریت کیفیت جامع کرده اند، بتدریج روند پیشرفت کاهش بافته و حتی متوقف گردیده است. یعنی اصلاحات تدریجی یه بن بست رسیده است و ضرورتاً برای رسیدن به مرحله بعدی بهبود، از طریق مهندسی مجدد عمل کرده اند(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴).
ترسیم فرآیندی[۷۸] : ترسیم فرآیندی عبارت است از ساخت مدلی که ارتباطات میان فعالیت ها، افراد، داده ها و اجزای موجود در ایجاد یک نتیجه مشخص را نشان می دهد. ترسیم فرآیندی، نمودار جریان کاری است که درک واضحتری از فرآیندها یا مجموعه ای از فرآیندهای موازی را میسر می سازد(انواری رستمی و شهایی، ۱۳۸۴).

۲ -۱۳- متدولوژی های مهندسی مجدد

۲-۱۳– ۱- مراحل کلی برنامه های BPR

تنانت و دبلیو یو[۷۹] (۲۰۰۵) مراحل معمولی از یک برنامه BPR را به شرح زیر ارائه می نمایند :
۱) تجزیه و تحلیل استراتژیک : شناسایی یک چشم انداز یا مأموریت که توسعه یک استراتژی کسب و کار را پشتیبانی خواهد کرد.
۲) تجزیه و تحلیل کسب و کار : بازاندیشی فرایند عملیاتی موجود در داخل چارچوب استراتژی کسب و کار.
۳) تجزیه و تحلیل فرایند کسب و کار : شناسایی یک سازمان برای تحقق اهداف استراتژیک و عملیاتی.
۴) طراحی فرایند کسب و کار : تمرکز روی چگونه رسیدن به استراتژی تعریف شده در فاز تجزیه و تحلیل فرایند کسب و کار.
۵) پیاده سازی فرایند کسب و کار : بکارگیری منابع برای رویارویی با هر دو استراتژی های تعریف شده از فاز تجزیه و تحلیل فرایند کسب و کار و جزئیات مورد نیاز در طول فاز طراحی ایجاد شده است.
به نظر آلاکشمی پی. اس (۲۰۰۰)، متدولوژی های قابل دسترس متعددی برای BPR وجود دارد. برخی طرفدار تغییرات افزایشی و برخی طرفدار تغییرات ریشه ای هستند. بهترین رویکرد تلفیق هر دو تغییرات ریشه ای و افزایشی است. همه متدولوژی ها به طور معمول مراحل کلیدی زیر را پوشش می دهند(آلاکشمی،پی اس[۸۰]،۲۰۰۰):
۱) توسعه چشم انداز استراتژیک[۸۱] : BPR توسط یک چشم انداز کسب و کار که دلالت دارد به اهداف کسب و کار خاص از قبیل کاهش هزینه، کاهش زمان، بهبود کیفیت خروجی، یادگیری و توانمندسازی پیش برده شده است.
۲) شناسایی و انتخاب فرصت های مهندسی مجدد فرایند کسب و کار : بیشتر شرکت ها از رویکرد تأثیر گسترده، که تمرکز بر روی مهمترین فرآیندها یا آنهایی که تا حد زیادی تعارض دارند با چشم انداز کسب و کار استفاده می کنند. تعداد کمتری از شرکت ها از رویکرد جامع، که تلاش ها برای شناسایی همه فرآیندها درون سازمان و سپس اولویت بندی آنها به منظور فوریت طراحی مجدد استفاده می کنند.
۳) تجزیه و تحلیل و سندسازی فرآیندهای فعلی : این مرحله تمرکز دارد روی شناسایی و اجتناب از تکرار اشتباهات قدیمی، به علاوه مبنایی برای بهبود های آینده ارائه کند.
۴) الگوبرداری[۸۲] : الگوبرداری تجزیه و تحلیل کاملی از بهترین راهکارهای مورد استفاده توسط رقبا را پوشش می دهد و در درک پویایی های بازار کمک می کند.
۵) شناسایی قابلیت[۸۳] های IT و سنجش عملکرد هزینه : آگاهی از قابلیت های IT می تواند و باید طراحی فرایند را تحت تأثیر قرار دهد.
۶) طراحی فرایند جدید : طراحی فعلی دلالت بر پایان فرایند BPR ندارد. استعاره از نمونه اولیه همراستایی رویکرد BPR با تحویل سریع نتایج، و مشارکت و رضایت مشتریان است.
۷) توسعه یک وضعیت کسب و کار برای انتخاب و پیاده سازی جایگزین
۸) تدوین و فرموله کردن طرح پیاده سازی و/ یا برنامه آزمایشی : این برای متقاعد کردن مدیریت است که باید در واقع در یک چارچوب زمانی محدود پیاده سازی شده باشد و باید به طور معمول اجزای پیاده سازی، جدول زمانی پیاده سازی، نقاط عطف بزرگ و وابستگی عمده را پوشش دهد.
۹) بررسی، تصویب و اجرا : تأیید هیئت مدیره برای اجرا.
– تِنگ و همکاران (۱۹۹۸) مراحل پروژه مهندسی مجدد را به شرح زیر مطرح می نمایند :
شناسایی فرصت های BPR
آماده سازی پروژه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:25:00 ق.ظ ]




ادبیات ارتباطات مصرف‌کننده-برند بیان می‌کند که میزان اتصال یک برند با برداشت از خود مصرف‌کننده به درجه‌ای اطلاق می‌شود که یک برند قادر است جنبه‌های مهم هویت یک مصرف‌کننده، ارزش‌ها و اهداف وی را توصیف نماید(Hwang & Kandampully, 2012).باترا و همکاران بیان می‌کنند که برندهایی که مصرف‌کنندگان شیفته آنها هستند بازتابی از شخصیت فعلی و نیز شخصیت ایده‌آل آنهاست(Batra et al, 2012). آن بخش از خود فرد که از طریق برند تعریف می‌شود هویت خود-برند[۱۰۷] نام دارد. مقیاس اتصال خود-برند درجه پیوند خود فرد را با یک برند خاص می‌سنجد. همچنین در بین افراد مختلف در میزان تمایل‌شان به یکپارچه‌شدن و شمول با برندها تفاوت وجود دارد. مصرف‌کنندگان می‌توانند از برندها برای بیان، نمایش و درک بهتر خویشتن‌شان استفاده کنند. به این معنی که یک برند می‌تواند برای بیان خود فرد از این جهت که با آن تجانس و تناسب دارد به کار رود (من خودروی جیپ را می‌خرم چون شخصیت سخت و بی‌مانندی دارم)، یک برند برای نشان دادن شخصیت فرد به دیگران به کار می‌رود (من جیپ را می‌خرم تا به دیگران نشان دهم که سخت و بی‌مانندم)، همچنین برندهایی که مصرف‌کنندگان انتخاب می‌کنند برای شناسایی آنها و پی‌بردن به هویت‌شان به کار می‌رود (من سخت و بی‌مانندم چون یک خودروی جیپ خریده‌ام)(Schmitt, 2012).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

براساس نظر لوی[۱۰۸] محصولاتی که مصرف‌کنندگان می‌خرند به لحاظ شخصی و اجتماعی برای آنها معنادار است و طریقی را که فرد در مورد خودش می‌اندیشد تقویت می‌کند. برندها می‌توانند به لحاظ درجه تناسب‌شان با تصویری که مصرف‌کننده از خود دارد به مانند سیگنال‌های اجتماعی عمل کنند و این عاملی است که به عنوان انگیزاننده اصلی در انتخاب مصرف‌کننده مطرح شده است(Maehle & Shneor, 2010).
تلاش‌های افراد برای کسب برداشت از خود ایده‌آل یا حفظ برداشت از خود واقعی اغلب فرایند خرید و مصرف محصولات، خدمات و رسانه‌ها را شامل می‌شود.این نکته به بازاریابان توصیه می‌کند که باید برای توسعه تصویر مناسب از محصول که با برداشت از خود مصرف‌کنندگان هدف سازگار باشد تلاش کنند. در حالی که برداشت از خود هر فرد چیزی منحصربه‌فرد است، اما هم‌پوشانی قابل‌توجهی بین ویژگی‌های برداشت از خود افراد در سطح جوامع وجود دارد. مثلا بسیاری از مصرف‌کنندگان به حامی محیط‌زیست بودن علاقه دارند، بنابراین شرکت‌ها و کالاهایی که تصویر حمایت از محیط‌زیست را دربردارند توسط این مصرف‌کنندگان حمایت می‌شوند. مصرف‌کنندگان برداشت از خود را نه تنها با آنچه مصرف می‌کنند بلکه با آنچه که مصرف نمی‌کنند و از آن اجتناب می‌کنند نیز نشان می‌دهند. مثلا افراد گیاه‌خوار از مصرف غذاهای گوشتی اجتناب می‌کنند و یا مصرف‌کنندگانی که از استفاده از برخی برندهای جهانی دوری می‌کنند. این افراد در واقع آنچه هستند را نشان می‌دهند. مصرف‌کنندگان برندهایی را ترجیح می‌دهند که به برداشتی که از خود دارند شبیه باشد.
این فرایند در شکل ۵-۲ نشان داده شده است. در این شکل فرایند هوشیارانه و آگاهانه‌ای را مشاهده می‌کنیم که در آن مصرف‌کنندگان برداشت از خود واقعی و ایده‌آل را مشخص می‌کنند و تا آنجا پیش می‌روند که به مرحله خرید محصول منطبق و سازگار با این برداشت می‌رسند (هاوکینز و همکاران، ۲۰۰۷).
محصول
تصویر برند
مصرف‌کننده
برداشت از خود
جستجوی محصولات با برندهایی که باعث حفظ یا بهبود برداشت از خود فرد می‌شود
نقش خرید در برداشت ایده‌آل فرد از خود
تقویت برداشت از خود
شکل ۵-۲-برداشت از خود فرد و تاثیر آن بر تصویر برند
(هاوکینز و همکاران، ۲۰۰۷)
بنابراین کاربرد یک برند می‌تواند به طور همزمان هم ابزاری و هم سمبولیک باشد. همان‌طور که لوی بیان می‌کند افراد کالاها را نه تنها برای کاربرد و استفاده آنها بلکه برای معنایی که آن جنس می‌تواند داشته باشد خریداری می‌کنند. همچنین جنتری و همکاران[۱۰۹] عقیده دارند که محصولات چیزی بیشتر از کاربرد عملیاتی‌شان در خود دارند و آن معانی سمبولیک است که به آنها ارزشی فراتر از استفاده صرفاً ابزاری‌شان می‌دهد. میناگان[۱۱۰] بیان می‌کند که یک برند اغلب جدای از محصول کارکردی تعریف می‌شود و در پیوند با تبلیغات ، مسیر خود را از یک ابزار صرف به یک نشانه ماندگار می‌پیماید. او همچنین عقیده دارد که محصول تنها مزیت‌های کاربردی اصلی را فراهم می‌آورد، در حالیکه برند می‌تواند هاله‌ای مغناطیسی و فرا‌انسانی را اطراف محصول واقعی خلق کند.
برای مثال اتومبیل BMW مزیت‌های کاربردی یا ابزاری مانند راحتی ، تسهیلات ، امنیت و همچنین ارضای احساسی را به همراه دارد. اما در مورد مزایای سمبولیک می‌توان گفت که برند BMW می‌تواند نشانه‌ای از موفقیت، روحیه ماجراجویی، جوانی و زرق‌وبرق باشد. مالک یک اتومبیل BMW طوری به نظر می‌رسد که گویی همه ویژگی‌های بالا را دارد و همچنین دارای احترام اجتماعی، موقعیت، سلیقه و کلاس است.
سمبول‌ها نه تنها بااهمیت هستند، بلکه محققان دریافته‌اند که تصاویر سمبولیک کالاها و خدمات اغلب نقش مهم‌تری در موفقیت آنها نسبت به ویژگی‌ها و خصوصیات فیزیکی‌شان بازی می‌کنند. هیس و اسکات بیان می‌کنند که مصرف‌کنندگان ممکن است بنا‌به دلایلی غیر از کاربرد محصولات آنها را خریداری کنند، به این ترتیب که به برای کسب یک تصویر خاص از خود خرید را انجام دهند. میناگان عقیده دارد که ویژگی‌های یک محصول بیان‌کننده مزایای معناداری از آن است و با فرایند خلق تصویر برند در برآورده کردن نیازهای خریدار در ارتباط است(Tsu Wee &Han Ming, 2003).
فرض کنید محقق بازاریابی از مصرف‌کننده‌ای می‌پرسد: «چرا لباسی را از برندی خاص انتخاب کرده یا چرا از دوچرخه یا ادکلن خاصی استفاده می‌کند؟». به احتمال زیاد پاسخ مصرف‌کننده چیزی شبیه این خواهد بود: «چون این محصول مطابق مد روز یا شیک است، دوستانم از آن استفاده می‌کنند، و یا این محصول با من تناسب دارد.» اما گاهی اوقات دلیل دیگری باعث این انتخاب می‌شود، دلایلی که مصرف‌کننده آنها را به دشواری می‌پذیرد و یا ممکن است حتی از آنها آگاه نباشد. مثلا اینکه «استفاده از این لباس نشان می‌دهد که من پولدار هستم یا هنوز جوان مانده‌ام.» هر یک از انگیزه‌های فوق می‌توانند بر خرید کالایی مانند لباس و بسیاری کالاهای دیگر توسط مصرف‌کنندگان تاثیرگذار باشند.
اولین دسته از انگیزه‌های مذکور، انگیزه‌هایی هستند که برای مصرف‌کننده شناخته شده هستند و وی به راحتی آنها را می‌پذیرد که به آنها انگیزه‌های آشکار می‌گوئیم. انگیزه‌هایی که با سیستم ارزشی جامعه هماهنگ هستند در مقایسه با ارزش‌هایی که در تضاد با منافع جامعه هستند، به احتمال بیشتر در زمره انگیزه‌های آشکار قرار می‌گیرند.
دسته دوم از انگیزه‌ها آنهایی هستند که یا برای مصرف‌کننده ناشناخته هستند و یا او به نحوی از پذیرش آنها سرباز می‌زند. این انگیزه‌ها را انگیزه‌های نهفته یا پنهان می‌نامند. شناسایی انگیزه‌های آشکار نسبتا ساده است. پرسش مستقیم می‌تواند تعداد زیادی از این انگیزه‌های آشکار را برای ما مشخص کند. مثلا این سوال که «چرا شما این محصول را خریداری کرده‌اید؟». اما تشخیص انگیزه‌های نهفته کار بسیار دشواری است و تنها با تکنیک‌های تحلیلی پیچیده می‌توان در بعضی مواقع به انگیزه‌های نهفته افراد پی‌ برد. شکل ۶-۲ نشان می‌دهد که چگونه این دو نوع انگیزه بر رفتار خرید اثر می‌گذارند (هاوکینز و همکاران، ۲۰۰۷).
معانی سمبولیکی که یک برند واجد آنهاست اغلب با عنوان “شخصیت برند” شناخته می‌شوند. شخصیت برند به عنوان مجموعه‌ای از ویژگی‌های انسانی که به برند نسبت داده می‌شود تعریف می‌شود. محققان بازاریابی معمولا به اهمیت مفهوم شخصیت برند در فرایند متقاعد‌سازی مصرف‌کننده اشاره کرده و بیان می‌کنند که شخصیت برند عامل موثری در متمایز‌سازی آن نسبت به رقبا از یک طریق سمبولیک است. علاوه‌براین، ادبیات تحقیقات پیشین پیشنهاد می‌کنند که مصرف‌کنندگان اغلب از برندها برای خلق، تقویت و بیان برداشت از خودشان استفاده می‌کنند. شخصیت برند یک عامل کلیدی در ایجاد نگرش و ترجیحات مثبت نسبت به یک برند، یک جزء قدرتمند از ارزش برند و متغیری تاثیرگذار در خلق ارتباطات معنادار میان مصرف‌کننده-برند است (Sung & Kim, 2010).
انگیزه‌های بارز و آشکار
انگیزه‌های نهفته و پنهان
راندن یک اتومبیل کادیلاک راحت‌تر و کم‌خرج‌تر است.
داشتن این خوردو نشان می‌دهد که من آدم موفق و پولداری هستم
یک خودروی کادیلاک با کیفیت بهتر عمل می‌کند
این یک اتومبیل شیک و جوان‌پسند است و نشان می‌دهد که من امروزی هستم
بسیاری از دوستان من کادیلاک دارند

رابطه بین رفتارها و انگیزه‌هایی که شناخته‌شده هستند و فرد به راحتی آنها را بیان می‌کند
رابطه بین رفتارها و انگیزه‌هایی که برای فرد شناخته شده نیستند یا اینکه فرد تمایل چندانی به بین آنها ندارد.

شکل ۶-۲- تاثیر انگیزه‌های آشکار و نهفته بر خرید
(هاوکینز و همکاران، ۲۰۰۷)
۳-۲-۲-۲-رفتارهای مبتنی بر اشتیاق
رفتارهای مبتنی بر اشتیاق که به عنوان یکی از ابعاد و عوامل موثر بر شیفتگی به برند مطرح هستند شامل سه جزء اشتیاق، درگیری با برند[۱۱۱] و تمایل به سرمایه‌گذاری منابع[۱۱۲] (انرژی، پول و زمان) می‌شوند که در زیر به توضیح آنها می‌پردازیم:
۱-۳-۲-۲-۲-اشتیاق
هتفیلد و والستر[۱۱۳] (۱۹۷۸) اشتیاق را به عنوان یک پیوند و وابستگی عمیق با هدف اتحاد و یکی‌شدن با شخص دیگر تعریف کرده‌اند. علاقه متقابل (یکی‌شدن با طرف دیگر رابطه) همراه با حس شکوفایی و شادی است و یک برانگیختگی روانشناسانه عمیق را به دنبال دارد. بائومیستر و براتسلاوسکی[۱۱۴] (۱۹۹۹) تعریف دیگری از اشتیاق ارائه و بیان کردند که اشتیاق شامل احساسات قوی نسبت به فرد دیگر است. این احساسات با ویژگی‌هایی چون انگیختگی روانی و تمایل به یکی‌شدن با شخص دیگر شناخته می‌شوند. با این وجود، اشتیاق در روابط میان‌فردی حضور شخص دیگر را در افکار فرد ، آرمانی‌ساختن شریک رابطه و همچنین خود ارتباط و تمایل به روابط دوطرفه را ایجاب می‌کند. برخی از این خصوصیات با محتوای مصرف نامربوط هستند: مصرف‌کنندگان معمولا از برندها انتظار تقابل و روابط دوطرفه کامل را ندارند، هر چند که این احتمال وجود دارد که مشتریان متعهد و وفادار یک برند انتظار پاداش‌های مناسب‌تری از برند مورد علاقه‌شان داشته باشند.
در محتوای مصرف اشتیاق به برند به صورت یک نگرش عاطفی قوی و مثبت به یک برند خاص که به وابستگی احساسی منجر شده و فاکتورهای رفتاری مرتبطی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، تعریف می‌شود. این احساس همچنین بیان‌کننده شوق، گرمی و شادی و سرور در روابط مصرف‌کننده-برند است و احساسات عمیق و مثبت انگیخته نسبت به برند را بازتاب می‌دهد. یک مصرف‌کننده که اشتیاق زیادی نسبت به برندی خاص دارد در یک رابطه احساسی با آن درگیر می‌شود و اگر برند در دسترس وی نباشد فقدان آن را احساس می‌کند.
بنابراین اشتیاق به برند را می‌توان به صورت یک احساس عمیق که مصرف‌کننده نسبت به برند دارد تعریف کرد. این احساس بر تمایل مصرف‌کننده به شکل‌دادن روابط نزدیک با برند و انگیختگی روانشناسانه وی از داشتن یا مصرف‌کردن برند دلالت دارد. اشتیاق به برند شامل دو جزء است: حضور برند در ذهن مصرف‌کننده و آرمانی‌ساختن برند. بنابراین می‌توان گقت که اشتیاق به برند شامل برانگیختگی، شیفتگی و تفکر دائم نسبت به برند است. بائوور و همکاران[۱۱۵] عناصر تشکیل‌دهنده اشتیاق به برند را مطالعه کردند و به تاثیر ۴ متغیر پی‌بردند: منحصربه‌فرد‌بودن، توانایی در بیان برداشت افراد از خود، پرستیژ و خصوصیات مربوط به لذت و خوشی. هر چند که منحصربه‌فردبودن برند به عنوان یک پیشایند از اشتیاق به برند مطرح است اما، به عنوان یکی از ابعاد وابستگی مصرف‌کننده به برند نیز مورد توجه قرار گرفته است. اشتیاق به برند همچنین منعکس‌کننده برخی ویژگی‌های فردی مانند برون‌گرایی‌ست. مدلی که آلبرت و همکاران در ارتباط با مفهوم اشتیاق به آن دست یافتند در شکل ۷-۲ نشان داده شده است(Albert et al, 2012):
شکل ۷-۲- مدل پیشایندها و خروجی های اشتیاق به برند
(Albert et al, 2012)
سمیت، برونر و تولبوم[۱۱۶]در بیان مدل کیفیت ارتباطات برند[۱۱۷](BRQ) خود از عناصری چون وابستگی همراه با اشتیاق ، شیفتگی و پیوند نوستالژیک نام می‌برند. وابستگی همراه با اشتیاق به میزان یکپارچگی یک برند با زندگی روزمره مصرف‌کننده اشاره می‌کند. این مفهوم نشان‌دهنده وابستگی و احساس فقدان و کمبود در صورت عدم استفاده از برند است. شیفتگی به عنوان یکی از احساسات محتمل نسبت به برند تعریف می‌شود و پیوند نوستالژیک بخشی از پیشینه مصرف‌کننده با برند و به خاطرات خاص وی مربوط است(Smit, Bronner,& Tolboom,2007).
اشتیاق سازه‌ای است که اغلب در پیوند با شیفتگی قرار دارد ولی با طور مجزا به صورت یک پیوستگی عمیق با هدف اتحاد و یکی‌شدن با فرد دیگر تعریف می‌شود(Albert et al,2008). باترا و همکاران بیان می‌کنند مصرف‌کنندگان شیفته یک برند احساسی مانند یک تناسب طبیعی و هماهنگی را میان خود و برند مورد علاقه‌شان احساس می‌کنند. برای برخی از این افراد، این احساس “درست‌بودن[۱۱۸]” در رابطه به یک تمایل شدید به برند منجر می‌شود که منعکس‌کننده جنبه‌های گرم‌تر و انگیختگی بیشتر در ارتباط با شیفتگی به برند است که می‌توان آن را اشتیاق نامید. آلبرت، مرونکا و والت‌فلورانس به این نتیجه رسیدند که اشتیاق نخستین بعد از ابعاد شیفتگی به برند است و بائوور، هینریش و آلبرش بیان کردند که از دیدگاه مدیریتی اشتیاق به عنوان مرتبط‌ترین جنبه از شیفتگی به برند مطرح است(Batra et al, 2012).
۲-۳-۲-۲-۲- درگیری با برند
سازه درگیری در دو دهه گذشته توجه قابل ملاحظه‌ای را در ادبیات رفتار مصرف‌کننده به خود جلب کرده است. مفهوم درگیری در حوزه‌های مختلف مانند روانشناسی، علوم سیاسی، سرگرمی‌ها و بازاریابی تعریف شده و مورد استفاده قرار گرفته‌است. کوهن[۱۱۹] (۱۹۸۲)، هاویتز و دیمانش[۱۲۰] (۱۹۹۹) درگیری را به عنوان یک حالت انگیزشی که هدایت‌کننده رفتار مصرف‌کننده در فرایند تصمیم‌گیری است تعریف می‌کنند (Kim, Han, Holland,& Byon, 2009).در تعریف دیگری از درگیری آمده است که درگیری با برند حالتی از آمادگی ذهنی است که میزان تخصیص منابع ادراکی را به شیء مصرفی (برند) تحت‌تاثیر قرار می‌دهد(Thomson et al, 2005). درگیری یکی از جنبه‌های مهم رفتار مصرف‌کننده است که به طور گسترده در ادبیات رفتار مصرف‌کننده مورد استفاده قرار گرفته به عنوان میزان ارتباط درک‌شده میان یک شیء و نیازهای ذاتی، ارزش‌ها و علایق فرد تعریف می‌شود که می‌تواند بیان‌کننده تفاوت‌های میان‌فردی نیز باشد. خرید‌های با سطح درگیری بالا آنهایی هستند که برای مصرف‌کننده بااهمیت‌اند و یا به لحاظ شخصی با وی ارتباط دارند و او را مجبور می‌کنند که در مورد گزینه‌های انتخابی خود به جستجوی اطلاعات برود. در مقابل خریدهای با سطح درگیری پائین آنهایی هستند که اهمیت کمتری برای مصرف‌کننده دارند و یا با وی کمتر مرتبط‌اند و باعث می‌شوند تا او اطلاعات و ارزیابی‌های محدودتری را انجام دهد. پی‌آمدهای سازه درگیری که شامل جستجو، پردازش اطلاعات و تصمیم‌گیری است آن را به مفهومی با‌اهمیت تبدیل کرده و نیز سطحدرگیری تاثیر بالقوه‌ای بر نگرش نسبت به فعالیت‌ها، پاسخگویی به انگیزاننده‌های ترفیعی، رفتار و در نهایت تصمیم‌گیری فرد دارد.
مصرف‌کنندگانی که درگیری بالایی با فرایند خرید دارند مستعد هستند که زمان بیشتری را فراتر از تمایل اصلی خود برای آن صرف کنند. دولاکیا و همکاران[۱۲۱] بیان می‌کنند که انگیختگی و درگیری بیشتر می‌تواند فرایند خرید را به یک تجربه لذت‌بخش و ارزشمند برای مصرف‌کننده تبدیل کند(Josiam, Kinley,& Kim, 2004).
علاوه‌براین زمانی که رضایت مصرف‌کنندگانی که سطح درگیری بالایی با محصول دارند فراهم شود وفاداری آنها به برند افزایش می‌یابد و به بخش‌های بازار بااهمیتی تبدیل می‌شوند. برای مثال، مصرف‌کنندگان پوشاک با سطح درگیری بالا به مراتب دفعات بیشتری خرید می‌کنند و همچنین پول بیشتری برای لباس خرج می‌کنند. استراتژی‌های بازاریابی باید به‌ گونه‌ای طراحی شوند تا این دسته از مصرف‌کنندگان را جذب و حفظ کنند که خود به فروش‌های بیشتر و مشتریان متعهد بیشتر منجر می‌شود(Warrington & Shim, 2000). شیم و کوتسیوپولوس[۱۲۲] نیز اشاره کرده‌اند که مصرف‌کنندگان با سطح درگیری بالا حساسیت زیادی نسبت به مدهای روز داشته، برندگراتر بوده و نیز تمایل دارند که از فروشگاه های خاصی خرید خود را انجام دهند(Josiam et al, 2004).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:24:00 ق.ظ ]




مطابق این تعریف شرط تنها تضمین کننده رفتاری می‌باشد که به خوبی رفتاری است که خارجیان دیگر آن را دریافت کرده‌اند و تضمینی به اعطا رفتار ملّی نمی دهد. اتباع یک دولت می‌توانند رفتاری بهتر یا بدتر از خارجیان دریافت کنند. لذا شرط ملت کامله الوداد یک مقرره غیر تبعیضی جامع نیست. این نوع معاهدات عمدتاً در رابطه با فعالیت‌های اقتصادی بود منفعتی که مطابق این موافقتنامه‌ها اعطا می‌شد، عبارت بود از تسهیل فعالیت‌های اقتصادی اتباع هر یک از دو دولت در سرزمین دولت دیگر، در واقع علت اعطا رفتار ملت کامله الوداد اقتصادی بود یعنی گیرنده رفتار ملت کامله الوداد خواهان این بود که اتباعش از لحاظ اقتصادی در مقایسه با اتباع دولت های ثالث مورد کم توجهی قرار نگیرند چنین رفتاری مبنایی در نظریه برابری دولت ها نداشت.
از طرف دیگر رفتار ملت کامله الوداد تنها محدود به قلمرو اقتصادی نمی شود. معاهدات دوجانبه‌ای در زمینه روابط دیپلماتیک و کنسولی، تضمیناتی نظیر ملت کامله الوداد را هم در خصوص قابلیت حفظ و بقا تعهدات دیپلماتیک و کنسولی و هم در خصوص مزایای اعطا شده به پرسنل دیپلماتیک در خود جای داده اند.
لذا، در جایی که روابط دیپلماتیک و کنسولی مطابق کنوانسیونهای چندجانبه حاوی این گونه حقوق تنظیم می شود، نیازی به موافقتنامه‌های دوجانبه برای اجتناب از تبعیض از طریق درج شرط ملت کامله الوداد وجود ندارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بنابراین، خارج از قلمرو اقتصادی، شرط ملت کامله الوداد به عنوان یک اصل غیر تبعیضی در شرایطی که روابط میان دولت ها از طریق موافقتنامه‌های دوجانبه تنظیم می شود، عمل خواهد کرد.
اما در جائی که روابط از طریق موافقتنامه‌های چندجانبه تنظیم می شود، چنین شروطی کمتر کاربرد دارند و شرط ملت کامله الوداد می‌تواند از طریق یک مقرره غیر تبعیضی عام مطرح شود.
شروط ملت کامله الوداد با درج در موافقتنامه‌های چندجانبه جایگاه برتری را در قلمرو حقوق اقتصادی یافتند. این امر حاکی از هدف اقتصادی شرط ملت کامله الوداد است. موضوعی که نتوانسته از طریق یک مقرره غیر تبعیضی عام به کنار گذاشته شود.
در حوزه اقتصادی در قرون ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ شرط ملت کامله الوداد غالباً به صورت مشروط اعطا می‌شد. یک دولت رفتار ملت کامله الوداد را به شرط تبادل منفعتی که از طرف دولت دیگر مقرر شده بود، دریافت می‌نمود. به عبارت دیگر، برای اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد لازم بود در ازای آن چیزی پرداخت می‌شد، که به شرط ملت کامله‌الوداد مشروط مشهور بود. اعطای رفتار ملت کامله‌الوداد مشروط با یک درک بزرگتری روبرو شد و آن این بود که اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد به صورت غیرمشروط منافع اقتصادی بیشتری را برای دولت معطی به بار خواهد آورد و لذا افول یافت. به همین دلیل شرط ملت کامله‌الوداد مشروط امروزه اهمیت کمی یافته است.
شرط ملت کامله الوداد غیرمشروط مبنای نظام گات است. ماده یک گات مقرر می دارد که رفتار ملت کامله الوداد نسبت به کالاهای طرفین متعاهد گات فوراً و بی قید و شرط اعطا می شود. اصل ملت کامله الوداد محور اصل عدم تبعیض در گات است و این امر در سازمان تجارت جهانی نیز برقرار است. در موافقتنامه‌های سازمان تجارت جهانی اعمال رفتار ملت کامله الوداد به حوزه‌هایی فراتر از حوزه کالاها راه یافته و حوزه خدمات و حمایت از حقوق مالکیت فکری را هم دربر گرفته است. ماده ۲ موافقتنامه عمومی راجع به تجارت خدمات (گاتس) اعمال رفتار ملت کامله الوداد را در رابطه با هر گونه اقدامی که تحت شمول این موافقتنامه است مقرر داشته است. علی رغم مرکزیت رفتار ملت کامله الوداد در گات، گات و سازمان تجارت جهانی استثنائات مهمی را به رفتار ملت کامله الوداد وارد کرده اند. عمده ترین استثنائات در رابطه با موافقتنامه‌های منطقه‌ای و اتحادیه‌های گمرکی و مناطق تجارت آزاد است که مطابق آن، ترجیحاتی به اعضای چنین موافقتنامه‌هایی اعطا شده و لذا رفتار ملت کامله الودادی که در گات مقرر شده است، ارائه نمی شود.
مطابق ماده ۲۴ گات این منافع به اعضا متعاهد گات یا سازمان تجارت جهانی تسری نمی‌یابد. استمرار رفتار ملت کامله الوداد در حقوق سازمان تجارت جهانی همراه با روند حل و فصل اختلافات در آن، به این معناست که نظام تجارت جهانی اقتضای این را دارد که رفتار ملت کامله الوداد را به یک طریق سازگار و یکسان تفسیر کند.
از طرف دیگر شروط ملت کامله الوداد با درج در موافقتنامه‌های تجارت منطقه‌ای زندگی دوباره یافته و با درج در موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری دوجانبه به شکوفایی رسیده است.
کمیسیون حقوق بین الملل پروژه چند ساله‌ای را به منظور فراهم آوری مجموعه‌ای از مواد و تهیه یک پیش نویس از چنین شروطی در دست داشت. ایده اولیه برای این کار به زمینه کار کمیسیون در حقوق معاهدات برمی گشت. در آن زمان پیشنهاد شد که مقرره‌ای در طرح مواد پیش نویس راجع به حقوق معاهدات مبنی بر استثنا عملکرد حقوق معاهدات نسبت به شروط ملت کامله الوداد بیاید. اما این پیشنهاد رد شد و قرار شد که کمیسیون موضوع شروط ملت کامله الوداد را به عنوان یک نهاد حقوقی و موضوعی جدا و نه به عنوان موضوعی از حقوق معاهدات در آینده مورد مطالعه قرار دهد، هر چند در مقدمه طرح پیش نویس قرار بر این شد که این مواد در پرتو کنوانسیون حقوق معاهدات تفسیر شوند. کمیسیون خود را در قلمرو اعمال کنوانسیون وین و حقوق بین‌الملل عمومی محدود ساخت و ذکری از حقوق و تعهدات افراد به میان نیاورد هر چند شروط ملت کامله‌الوداد حاوی حقوقی برای بهره مندی افراد است و معتقد بود که مشکلات اجرایی نمی‌تواند از ارزش تصویب قواعدی با ویژگی حقوق بین‌الملل عمومی بکاهد.
در این طرح، کمیسیون بر اهمیت نقش تعهد رفتاری ملت کامله‌الوداد در قلمرو تجارت بین الملل تأکید ورزید. اما به طور خاص مطالعاتش را بر آن قلمرو محدود نکرد و به جای آن اعمال شرط را در بسیاری از قلمروهای دیگر نیز روشن و مکشوف ساخت. ولی سعی کرد تا از ورود به موضوعاتی که واجد ماهیت فنی اقتصادی بودند، اجتناب کند.
کار کمیسیون مبتنی بر تجزیه و تحلیل رویه دولت ها در انعقاد معاهدات مشمول شروط ملت کامله الوداد در حوزه‌های مختلف و تصمیمات دیوان در قضایای انگلیس و شرکت نفت ایران، حقوق اتباع امریکایی در مراکش، آمباتیلوس و تصمیمات دادگاه های داخلی بود.
طرح سی ماده‌ای کمیسیون حاوی موضوعاتی نظیر تعریف شرط و رفتار ملت کامله‌الوداد (ماده ۴ و ۵)، مبنای قراردادی رفتار ملت کامله‌الوداد (ماده ۷)، قلمرو رفتار ملت کامله‌الوداد (ماده ۸ و ۹ و ۱۰)، اثر شروط ملت کامله الوداد مشروط و غیرمشروط و مشروط به رفتار متقابل (مواد ۱۱ و ۱۲ و ۱۳)، منبع رفتار (مواد ۱۴ تا ۱۹)، زمان عملکرد حقوق ناشی از شرط (ماده ۲۰)، خاتمه یا تعلیق شرط (ماده ۲۱)، رابطه میان شرط با نظام عام ترجیحات غیر متقابل (ماده ۲۳ و ۲۴)، موارد خاص و استثنایی حمل و نقل مرزی و حقوق ترانزیتی دولت های محصور در خشکی (مواد ۲۵ و ۲۶) بود. کمیسیون تحلیل کلی و عامی را از شرط ملت کامله‌الوداد به عمل آورد. علی رغم تصویب پیش نویس در سال ۱۹۷۸، مجمع عمومی هیچ عکس العملی را در خصوص طرح پیش نویس مواد اتخاذ نکرد. علت آن نگرانی‌هایی بود که در کمیته ششم وجود داشت. اما دو موضوع عمده‌تر از بقیه بود: ۱. موضوع اتحادیه‌های گمرکی و مناطق تجارت آزاد: به این معنا که مواد پیش نویس اتحادیه‌های گمرکی و مناطق تجارت آزاد را استثنا نکرده بود و این برای اعضای جامعه اقتصادی اروپا که نمی‌خواستند منافعشان بر طبق معاهده رم به دولت هایی که عضو جامعه اقتصادی اروپا (EEC) نبودند، تسری یابد سخت بود و لذا خواستار استثنا اتحادیه‌های گمرکی و مناطق تجارت آزاد از طرح پیش نویس بودند. کشورهای در حال توسعه‌ای هم که وارد موافقتنامه‌های تجارت آزاد شده بودند، همین نگرانی‌ها را داشتند.

    1. رفتار ملت کامله‌الوداد و موضوع توسعه، به ویژه نظام عام ترجیحات غیر متقابل (GSP) در این بین گروهی معتقد بودند که مواد پیش نویس موضوع ترجیحات را به نفع کشورهای در حال توسعه به اندازه کافی باز نکرده است و به نظر گروهی دیگر مواد پیش نویس در بحث راجع به نظم نوین اقتصاد بین‌المللی به گمراهی کشیده شده است.

به هر حال، کمیسیون تحلیل کلی و عامی را از شروط ملت کامله‌الوداد به عمل آورد و اصولی را به عنوان اصول کلی حاکم بر شروط ملت کامله‌الوداد مطرح ساخت که این اصول در بسیاری از قضایای داوری و قضایی به هنگام تفسیر شروط ملت کامله‌الوداد به کار گرفته شد.
جمع بندی این نظرات همراه با نگرانی‌های دیگر به این معنا بود که هیچ گزینه‌ای در مجمع عمومی برای چرخش مواد پیش نویس بسوی یک کنوانسیون وجود نداشت و طرح پیش نویس صرفاً به منزله خطوط راهنمایی برای دولت ها در تفسیر معاهدات حاوی شروط ملت کامله‌الوداد به حساب می‌آمد. اما از سال ۱۹۷۸ اوضاع و احوال و شرایط به طور عمده‌ای تغییر یافت.
اولاً، موافقتنامه‌های دوجانبه بسیاری که مخبر ویژه کمیسیون بر آن تکیه داشت و می‌خواست ثابت کند که رویه دولت ها را در خصوص رفتار ملت کامله‌الوداد تشکیل می دهد، جای خود را به موافقتنامه‌های چندجانبه اقتصادی داده است و در این حوزه متمرکز شده است.
ثانیاً، گات که منبع عمده و مهم رفتار ملت کامله الوداد است، امروزه در داخل نظام سازمان تجارت جهانی حل شده است و باعث شده تا شروط ملت کامله‌الوداد به حوزه‌هایی فراتر از کالاها یعنی خدمات و مالکیت فکری نیز راه یابد.
ثالثاً، نظام حل و فصل اختلافات در سازمان تجارت جهانی همراه با روند مرجع استیناف در آن، این فرصت را بدست داده است که مقررات راجع به رفتار ملت کامله‌الوداد تابع تفسیر آمرانه نظام فوق شود.
رابعاً، افزایش چشمگیر موافقتنامه‌های دوجانبه و منطقه‌ای مربوط به تجارت آزاد و موافقتنامه‌های دوجانبه سرمایه‌گذاری حاوی شروط ملت کامله‌الوداد.
خامساً، توسل به نظام حل و فصل اختلاف در موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری از طریق توسل به روش‌های مرکز حل و فصل اختلافات راجع به سرمایه‌گذاری بین‌المللی (ایکسید) یا قواعد داوری آنسیترال، منجر به یک روند تفسیری خاص از مقررات ملت کامله‌الوداد در زمینه سرمایه‌گذاری شده است. این پیشرفت‌ها ما را به نگرشی دلالت می کند که امروزه شروط ملت کامله‌الوداد به آن روش نگریسته می‌شوند. لذا می‌توان گفت که یک نهاد جدیدی که حاصل رویه دولت هاست شکل گرفته، که در ارزیابی، عملکرد و نحوه اعمال شروط ملت کامله‌الوداد مطرح می شود.
مبنای طرح پیش نویس ۱۹۷۸ به طور عمده‌ای مبتنی بر منشور حقوق و تعهدات اقتصادی دولت ها به خصوص در بحث راجع به اعطا رفتار ترجیحی به کشورهای در حال توسعه بود. در حالی که امروزه اعطا رفتار ترجیحی به کشورهای در حال توسعه در زمینه تجارت در چارچوب نظام سازمان تجارت جهانی و به ویژه دور توسعه دوحه جایگاه خاصی یافته است.
در زمینه موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری از حیث ماهیت و قلمرو، مقررات ملت کامله‌الوداد به طور ویژه‌ای جلو افتاده‌اند. قلمرو اعطا شده به مقررات ملت کامله‌الوداد در موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری و روش های متفاوتی که در دیوان های مختلف مربوط به حل و فصل اختلافات راجع به سرمایه‌گذاری، به کار گرفته شده است، این مسأله را مطرح کرده است که چه چیزی بزرگترین چالش را در رابطه با مقررات ملت کامله‌الوداد تشکیل می دهد و این چیزی به جز نهادی که حاصل رویه قضایی است، نخواهد بود که در آن زمان در دسترس کمیسیون نبود.
امروزه در صحنه جهانی، آزادی اقتصادی و وحدت اقتصادی شرط ملت کامله‌الوداد را به عنوان یک عامل حساس در روابط اقتصادی بین‌المللی میان اعضا جامعه بین‌المللی مطرح کرده است.
امروزه، استمرار شرط ملت کامله‌الوداد در دو مرحله قابل تأمل است:
مرحله اول رشد موافقتنامه‌های توسعه و حمایت از سرمایه‌گذاری (BITs): اهمیت مستمر شرط ملت کامله‌الوداد در کنار دیگر مقرراتی که حداقل استانداردهای بین‌المللی رفتار با سرمایه‌گذاران خارجی و سرمایه‌های آن ها را تضمین می کند، مورد تأکید قرار گرفته است.
بررسی و مطالعه‌ی ویژگی‌ها و خصایص شروط رفتاری ملت کامله‌الوداد مقرر در معاهدات سرمایه‌گذاری بیانگر ویژگی غیرمشروط، متقابل و غیر قطعی این گونه شروط است. بسیاری از معاهدات سرمایه‌گذاری بین‌المللی دوجانبه دارای چهارچوب ساختاری مشابهی هستند.
مرحله دوم، ضرورت تجارت و موافقتنامه‌های راجع به مشارکت اقتصادی جامع که آزادی تجارت در کالاها و خدمات و نیز طرز رفتار در سرمایه‌گذاری به یک شیوه واحد را مقرر می دارد، همراه با پیوند تنگاتنگ میان خدمات و بخش‌های سرمایه‌گذاری که موضوعات جدیدی را در رابطه با اعمال شروط ملت کامله الوداد مطرح ساخته است. اعطا رفتار ملت کامله الوداد نسبت به سرمایه گذاری ها حتی نسبت به مرحله قبل از تشکیل سرمایه‌گذاری، ویژگی موافقتنامه‌های تجارت آزاد است که در موافقتنامه‌های حمایت و توسعه سرمایه‌گذاری در گذشته عمومیت نداشته است که در آن موافقتنامه‌ها رفتار ملت کامله الوداد محدود به مرحله بعد از تشکیل سرمایه‌گذاری می‌شد. انعقاد موافقتنامه‌های تجارت آزاد و موافقتنامه‌های مشارکت اقتصادی جامع همراه با بخش‌های عمده‌ای راجع به سرمایه‌گذاری خارجی مرحله جدیدی را در اهمیت شروط ملت کامله الوداد در روابط اقتصادی معاصر میان دولت ها جلوه گر ساخته است.
مطالعه رویه دولت ها در خصوص مقررات راجع به رفتار ملت کامله الوداد در معاهدات هیچ تردیدی را باقی نگذارده و نوری را پراکنده ساخته، بر راهی که شرط در آن عمل می کند و چشم اندازهای جدیدی را در برابر شروط ملت کامله الوداد گشوده است. امروزه دولت ها گرایش به سوی انعقاد موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری و تجارت دارند نظیر موافقتنامه‌های تجارت و سرمایه‌گذاری ترجیحی، موافقتنامه‌های حوزه تجارت آزاد و موافقتنامه‌های ساختاری تجارت و سرمایه‌گذاری که هدفشان به طور عمده آزادسازی جریآن های سرمایه‌گذاری خارجی است. چنین گرایشی به نظر می رسد با تفسیر بسیار مضیق دیوان پلاما از «قصد طرفین» و محدود کردن حوزه عملکرد معیار رفتاری ملت کامله‌الوداد در تعارض باشد.
روش اتخاذی در دیوان “پلاما” و بعد “تلنور” با گرایش‌های فعلی در حقوق بین‌الملل سرمایه‌گذاری و جهتی که معیار رفتاری ملت کامله‌الوداد را به عنوان منبع حقوق بین‌الملل معرفی می‌کند، کاملاً در تعارض است. در قضیه مافیزینی، دیوان بعد از بررسی رویه معاهداتی اسپانیا نتیجه گرفت که خواهان می‌تواند از شرط ملت کامله الوداد مندرج در معاهده استفاده کرده و از تعهد به اقامه دعوی نزد محاکم داخلی کشور میزبان معاف شود.
رأی مافزینی امکان این که قلمرو شروط ملت کامله‌الوداد بتواند به طور موسعی در آینده گسترش یابد را هموار ساخت.
مطابق این رای شروط ملت کامله‌الوداد قابلیت این را یافت که تبدیل به یک مقرره فوق معاهده‌ای شود، به این معنا که به دولت های ذی نفع اجازه دهد تا به سادگی از میان منافعی که دولت های ثالث از طرف های متعاهد دیگر دریافت می‌کنند، منافعی را برچینند و انتخاب نمایند که از آن به عنوان “خرید معاهده ای” یاد می شود. اعضا دیوان در قضیه مافزینی با مشکلات بالقوه‌ای روبرو بودند، از قبیل مواجهه با استثنائاتی راجع به محدود سازی قلمرو شرط، اصلی که استثنائات بر آن مبتنی شده بود و منحصر بودن یا نبودن استثنائات.
عملکرد معیار رفتاری ملت کامله‌الوداد چه به عنوان یک شرط معاهده ای و چه به عنوان یکی از منابع حقوق بین‌الملل بر این پیش فرض مبتنی است که اصل وحدت موضوع احراز شود. این پیش فرض در حوزه سرمایه‌گذاری منجر به بروز موضوعات مناقشه برانگیز شده است. هر چند این اصل در قضایای مافزینی و سوئز به خوبی بحث شد اما هنوز ناکافی است.
پیش نویس ۱۹۷۸ خطوط راهنمایی را در این زمینه ارائه داده است به این ترتیب که مطابق ماده ۹ طرح، دولت ذی نفع مطابق شروط ملت کامله‌الوداد تنها حقوقی را بدست می‌آورد که داخل در موضوع شرط است، اما تعیین موضوع شرط، مسأله‌ای بود که دیوان مافزینی و سایر دیوان ها با آن روبرو بودند.
مطابق روش تحلیل متن، اصل وحدت موضوع تنها حقوق داخل در موضوع شرط و نیز تنها موضوعات متعلق به همان طبقه از موضوع شرط را تحت شمول عملکرد شرط قرار می دهد و الا خیر، مگر این که هیچ شکی باقی نماند که طرفین متعاهد قصدشان تسری شرط بوده است. حال آنکه مطابق روش تحلیلی مبتنی بر موضوع و هدف، شرط بایستی در پرتو موضوع و هدف معاهده که همانا افزایش و حمایت از سرمایه گذاریهاست تفسیر شود و لذا چنان چه معاهده ثالث در بردارنده مقرراتی برای حل وفصل اختلاف باشد که مطلوب تر از معاهده پایه است به ذی نفع شرط تسری خواهد یافت. روش اخیر با گرایش اخیر دولت ها در این حوزه سازگارتر به نظر می رسد.
به طور کلی دولت ها هیچ تمایلی به گسترش قلمرو شرط نسبتت به ترتیبات حل و فصل اختلاف ندارند. به هر حال دولت هایی که نمی‌خواهند تابع عملکرد گسترده شرط قرار گیرند، بایستی در طول مذاکرات احتیاط‌های لازم را مبذول دارند و نقش فعالی را ایفا کنند، به نحوی که شروط، منطبق با نیازها و منافعشان باشد این امر منجر به پدید آمدن یک رویه بین‌المللی جدید شده است نظیر مذاکرات راجع به موافقتنامه حوزه تجارت آزاد آمریکای مرکزی(۲۰۰۴) که در بخشی از تاریخچه مذاکره، رفتار ملت کامله‌الوداد صراحتاً به قلمرو موضوعات مرتبط با تأسیس، تحصیل، گسترش، مدیریت، عملکرد و فروش یا نقل و انتقال سرمایه گذاری ها محدود شده است. لذا طرفین صریحاً قصد و نیت خود را مبنی بر این که شرط ملت کامله‌الوداد نظام های بین‌المللی حل و فصل اختلاف را که در بخش (ج) این فصل آمده است، دربرنمی‌گیرد را ابراز داشته‌اند و نیز بسیاری از موافقتنامه‌های مناطق تجارت آزاد اخیر و موافقتنامه‌های ساختاری سرمایه‌گذاری و تجارت که ایالات متحده آمریکا منعقد کرده است نظیر طرح کنوانسیون ۱۹۵۹ Abs- shwcroos راجع به سرمایه‌گذاری در خارج، طرح کنوانسیون سازمان همکاری اقتصادی و توسعه ۱۹۶۷ راجع به حمایت از اموال خارجی، در بردارنده شرط رفتاری ملت کامله‌الوداد نیست.[۱۱۶۴] لذا نمی‌توان به طور متعارف به نتیجه‌ای شبیه با قضیه مافزینی رسید. در چنین مواردی قصد طرفین کاملاً آشکار و غیر قابل مناقشه است. مذاکره کنندگان در معاهدات نیز به دنبال شفاف سازی از طریق قید مراتب در تاریخچه و مقدمه معاهده و یا عبارت پردازی در متن معاهده و یا از طریق درج استثنائات به صورت خاص و معین هستند.
قضیه مافزینی باعث شد که دولت ها سعی کنند تا استادانه از نتایج موسع شروط ملت کامله‌الوداد فرار کنند. نظیر تمایز میان مقررات شکلی و ماهوی، استثنا شرط ملت کامله‌الوداد از نظام حل و فصل اختلاف و محدود کردن شروط ملت کامله‌الوداد به منافع خاصی که به موافقتنامه‌های گوناگون راه یافته اند.
بر این مبنا بسیار زود هنگام است که بخواهیم به طور قطعی اظهارنظر کنیم که رویه قضایی بسوی اعمال شرط ملت کامله‌الوداد پیش رفته است. یک نظر آن است که دیوان ها اجازه استناد به شرط را در مواردی که منتهی به تغییر نظام معاهده پایه شود را نمی‌دهند به عبارت دیگر شرط ملت کامله‌الوداد تا حدی اعمال می شود که مقرره معاهده ثالث، با چهارچوب مذاکره شده طرفین معاهده پایه سازگار باشد و تنها در جزئیات خارج از چارچوب معاهده پایه درآید و به هر حال با چهارچوب موسع معاهده پایه در انطباق باشد.
نظر دیگر که به دنبال تفسیر لغوی و تجریدی از شرط ملت کامله‌الوداد است، عملکرد شرط را در تمامی حوزه‌ها صرف نظر از هر گونه مقایسه یا قضاوت بر مبنای سازگاری می‌پذیرد، مطابق با این نظر تنها اصل وحدت موضوع ملاک عمل خواهد بود یعنی تشابه موضوع دو معاهده که همان حمایت از سرمایه گذاری ها است.[۱۱۶۵]
موضوع دیگر، ارتباط شرط با دیگر معیارهای رفتاری در موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری نظیر رفتار منصفانه و عادلانه می‌باشد. بعضی از دیوان های سرمایه‌گذاری پذیرفته اند که رفتار منصفانه و عادلانه را می‌توان از طریق عملکرد شروط ملت کامله‌الوداد با مراجعه به دیگر معاهدات سرمایه‌گذاری مشخص کرد، نظیر دیوان نفتا در قضیه شرکت پاپ و تالبوت علیه کانادا. ولی این که چه چیزی رفتار منصفانه و عادلانه را تشکیل می دهد، مسأله‌ای است که منجر به یک سردرگمی در قلمرو شروط ملت کامله‌الوداد شده است.
بررسی استدلال دیوان ها و متدولوژی آن ها در خصوص قلمرو مقررات ملت کامله‌الوداد نسبت به موضوعات ماهوی به ویژه رفتار منصفانه و عادلانه حاکی از آن است که قاعده ملت کامله‌الوداد حق انتفاع از تضمینات ماهوی مندرج در معاهدات ثالث را به خواهان ها اعطا نموده است، هر چند دیوان ها به طور جزئی وارد بحث محدودیت‌ها و استثنائات وارده بر اعمال قاعده ملت کامله‌الوداد نشده اند.
به هر حال مشکل اصلی این است که دولت ها نمی‌توانند از قبل مطمئن باشند که چطور شروط ملت کامله‌الوداد جدید تفسیر می‌شوند. لذا از همان نگاه اول معلوم است که مشکل، مسأله تفسیر معاهدات است. شروط ملت کامله‌الوداد در موافقتنامه‌های گوناگون به اشکال مختلفی نگارش می‌شوند بعضی از حیث قلمرو وسیع و بعضی مضیق اند. بعضی رفتار ملت کامله‌الوداد را محدود به همان “اوضاع و احوال” دانسته‌اند و بعضی خیر. لذا وظیفه مفسر این است که قلمرو دقیق شرط مورد بحث را تعیین کند.
اما همین مسأله از زاویه دیگری اساسی‌تر جلوه می کند و آن این که تفسیر معاهده نمی‌تواند در خلأ صورت گیرد. این که چطور یک مفسر با شرط ملت کامله‌الوداد مواجه می شود بستگی به نظرات مفسر راجع به ماهیت شروط ملت کامله‌الوداد دارد. اگر هدف از شروط ملت کامله‌الوداد را افزایش عدم تبعیض و یکنواخت سازی بگیریم، در آن صورت مفسری که دنبال رو چنین هدفی است نه تنها خرید معاهده‌ای را اجازه می دهد که تشویق هم می کند. بسیاری از داوران به دنبال تسری قلمرو مشروط ملت کامله‌الوداد هستند. به نظر این گروه هیچ دلیلی وجود ندارد که در جایی که عبارت متن معاهده ابهام دارد، مقرره ملت کامله‌الوداد را کم و بیش مضیق تفسیر کرد. به عبارت دیگر شروط ملت کامله‌الوداد به تمامی جنبه‌های حمایت از سرمایه‌گذاری تحت شمول معاهده از قبیل در دسترس بودن کلیه طرق حل و فصل اختلاف می‌تواند اعمال شود.[۱۱۶۶] برعکس، مفسری که هدف از شرط ملت کامله‌الوداد را رقابت مبتنی بر برابری فرصت‌ها می‌بیند، به این معنا که شرط را به عنوان یک هدف اقتصادی می‌بیند، ممکن است قائل به تمایز میان مقررات شکلی و ماهوی در تفسیر شروط ملت کامله‌الوداد شود. تجربه تفاسیر صورت گرفته از شروط ملت کامله‌الوداد در سازمان تجارت جهانی و حوزه‌های دیگر می‌تواند راهنمای مفیدی در تفسیر شروط ملت کامله‌الوداد در زمینه موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری باشد.
آن چه که هم اکنون نسبت به اوضاع و احوال زمان طرح تغییر کرده است، ظهور نهادی مرکب از عملکرد دولت ها و رویه قضایی است که سابقاً وجود نداشته است و نیز در رابطه با اعمال مقررات ملت کامله‌الوداد در موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری، نیاز به شفاف سازی و توسعه تدریجی حقوق در این حوزه را مطرح کرده است.
از دیدگاه گروهی که مخالف کار کمیسیون در این زمینه هستند، برای بررسی نگرانی‌هایی که مربوط به طرح پیش نویس می شود نهادهایی وجود دارند، به این نحو که تا جایی که موضوع مربوط به نظام عام ترجیحات و نیز موضوع گسترده‌تر توسعه می شود، در متن سازمان تجارت جهانی و دور توسعه دوحه مورد بررسی قرار می‌گیرند.
و تا جائی که مربوط به اتحادیه‌های گمرکی و مناطق تجارت آزاد است، باز در چارچوب موافقتنامه‌های سازمان تجارت جهانی قابل بررسی است. لذا بعد از زمان طرح پیش نویس، کمیسیون حقوق بین الملل دلیلی ندید که بخواهد مسأله تدوین یا توسعه تدریجی حقوق را در رابطه با نظامی که در چارچوب ماده ۲۴گات و تصمیمات پانل های سازمان تجارت جهانی و مرجع استیناف اتخاذ می شود، دنبال کند.
موضوعی که امروزه در رابطه با شروط ملت کامله‌الوداد مطرح شده است، متفاوت از موضوعاتی است که موجب خلق پیش نویس ۱۹۷۸ شده است. این موضوع به ویژه در زمینه موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری مطرح شده است. اما می‌تواند به حوزه‌های دیگری هم راه یابد.
موضوع اصلی این است که آیا کمیسیون حقوق بین الملل به عنوان نهاد قانونگذار جامعه بین‌المللی می‌تواند در خصوص تدوین و توسعه حقوق بین الملل در این حوزه کاری آن جام دهد یا خیر.
به نظر نمی رسد که این موضوع آن قدر تکنیکی و مضیق باشد که تنها در محدوده بعضی از نهادهای خاص بگنجد. مسائل اصلی درباره شروط ملت کامله‌الوداد موضوعات حقوق بین الملل عمومی هستند یعنی این که چطور شروط ملت کامله‌الوداد تفسیر می‌شوند. این موضوع ظاهراً یک موضوع ریز و جزئی است، اما در واقع موضوع بزرگی است که متضمن تعیین ماهیت و قلمرو تعهداتی هم که دولت ها مطابق شروط ملت کامله‌الوداد بر عهده گرفته اند، خواهد بود و نیز متضمن درک و فهم ما از نقش و عملکرد شروط ملت کامله‌الوداد و ارتباط آن با اصل عدم تبعیض در حقوق بین الملل است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:24:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم